2- ظنّى - راه روشن جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راه روشن - جلد 7

ملا محسن فیض کاشانی؛ مترجم: سیدمحمد صادق عارف

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تعالى را ندانسته‏اى. همچنين اگر زمين را كشت نكنى و اميد داشته باشى كه خداوند بدون افشاندن تخم زراعت مى‏آفريند، يا همسرت بدون مباشرت مانند مريم فرزند مى‏زايد همه اينها ديوانگى خواهد بود، و مثالها در اين باره بسيار است و قابل شمارش نيست. در اين موارد توكّل به عمل نيست بلكه به علم و حال است. امّا علم در اين جا عبارت از اين است كه بدانى آفريننده طعام، دست، دندانها، نيروى حركت خداست، و اوست كه تو را طعام مى‏دهد و سيرآب مى‏كند. امّا حال آن است كه آرامش خاطر و اعتماد تو بر فضل خداوند متعال باشد نه بر دست و طعام، و چگونه مى‏توانى بر سلامت دستت اعتماد كنى در صورتى كه بسا در همين حال خشك و فلج شود و چگونه بر قدرت خويش تكيه مى‏كنى و بسا در حال بيماريى بر تو عارض شود كه خردت را زايل كند و نيروى حركت را در تو باطل سازد و چگونه بر حضور طعام اعتماد مى‏كنى و حال آن كه بسا خداوند بر تو كسى را چيره كند كه در آن بر تو غلبه جويد، يا مارى را برانگيزد كه تو را از جا بركند و ميان تو و طعام جدايى افكند. و چون امثال اينها محتمل است و چاره‏اى جز به فضل خداوند نيست بايد به فضل او شادمان باشى و بر او توكّل كنى. و هر گاه علم و حال او بدين منوال باشد بايد دستش را به سوى خدا دراز كند. و او متوكّل خواهد بود.

2- ظنّى

اسبابى است كه اگر چه يقينى نيست ليكن غالب اين است كه مسبّبات بدون آنها حاصل نمى‏شود و احتمال حصول آنها بتنهايى بعيد به نظر مى‏آيد، مانند اين كه كسى از شهرها و كاروانها جدا شود و در بيابانهايى سفر كند كه مردم جز بندرت به آن جاها نمى‏روند و به همراه خود توشه‏اى برندارد. اين شرط توكّل نيست بلكه همراه داشتن توشه در بيابانها سنّت پيشينيان است و توكّل با اين كار زايل نمى‏شود با قيد اين كه اعتماد او بر فضل خداوند باشد نه بر توشه چنان كه پيش از اين گفته شد ليكن ترك توشه جايز است و آن از عاليترين مقامات توكّل است از اين رو خواصّ به همين گونه رفتار مى‏كردند.

اگر بگويى: اين عمل سعى در نابودى خويش و القاى نفس در تهلكه است.

پاسخ اين است كه بدانى اين كار با رعايت دو شرط از حرام بودن بيرون مى‏آيد:

1- آن كه انسان خود را رياضت داده و با نفس مجاهده كرده و آن را به صبر بر گرسنگى در طول يك هفته يا قريب به آن رام كرده باشد به طورى كه بتواند بدون‏

/ 527