اسبابى است كه اگر چه يقينى نيست ليكن غالب اين است كه مسبّبات بدون آنها حاصل نمىشود و احتمال حصول آنها بتنهايى بعيد به نظر مىآيد، مانند اين كه كسى از شهرها و كاروانها جدا شود و در بيابانهايى سفر كند كه مردم جز بندرت به آن جاها نمىروند و به همراه خود توشهاى برندارد. اين شرط توكّل نيست بلكه همراه داشتن توشه در بيابانها سنّت پيشينيان است و توكّل با اين كار زايل نمىشود با قيد اين كه اعتماد او بر فضل خداوند باشد نه بر توشه چنان كه پيش از اين گفته شد ليكن ترك توشه جايز است و آن از عاليترين مقامات توكّل است از اين رو خواصّ به همين گونه رفتار مىكردند.اگر بگويى: اين عمل سعى در نابودى خويش و القاى نفس در تهلكه است.پاسخ اين است كه بدانى اين كار با رعايت دو شرط از حرام بودن بيرون مىآيد:1- آن كه انسان خود را رياضت داده و با نفس مجاهده كرده و آن را به صبر بر گرسنگى در طول يك هفته يا قريب به آن رام كرده باشد به طورى كه بتواند بدون