در كافى از علىّ بن ابراهيم از هارون بن مسلم از مسعدة بن صدقه روايت كرده كه گفته است: سفيان ثورى بر ابى عبد الله (عليه السلام) وارد شد و ديد پيراهنى كه مانند پوست تخم مرغ سپيد بود بر تن آن حضرت است. عرض كرد: اين لباس در خور تو نيست، به او فرمود:«از من بشنو و آنچه را مىگويم به خاطر بسپار كه براى تو در حال و آينده نيكوتر است البتّه اگر بر سنّت پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) و دين حقّ بميرى نه آن كه بر بدعت از دنيا بروى. تو را آگاه مىكنم كه پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در روزگار نايابى و قحطى زندگى را به سر برد، امّا اگر دنيا رو آورد سزاوارترين كس به آن نيكانند نه بدان و مؤمنانند نه منافقان، و مسلمانانند نه كافران. اى ثورى! به خدا سوگند آنچه را ناخوش داشتى من از آنگاه كه خود را شناختهام روز و شبى بر من نگذشته است جز اين كه بر همين شيوه كه مىبينى پايدار بودهام. خدا را در مال من حقّى است كه امر كرده آن را در محلّ خود صرف كنم و من صرف كردهام.» راوى مىگويد: دستهاى كه اظهار زهد مىكردند و مردم را فرا مىخواندند كه مانند آنها ژوليده و سختگذران باشند به آن حضرت عرض كردند:دوست ما در پاسخ دادن به تو ناتوان است و دلايل ادّعايش را نمىداند. آن حضرت به آنها فرمود: «دلايل خود را بيان كنيد»، عرض كردند: براهين ما از قرآن است، فرمود:«بياوريد»، عرض كردند: خداوند از قول جمعى از اصحاب پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) خبر مىدهد كه:وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ من يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ، خداوند عمل آنها را ستايش كرده و در جاى ديگر قرآن فرموده است: وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً، و ما به همين مقدار از دلايل خود بسنده مىكنيم. يكى از حاضران مجلس گفت: ما مىبينيم شما در استفاده از خوراكهاى پاكيزه زهد مىورزيد و در همين حال به مردم دستور مىدهيد كه از اموال خود دست كشند، تا شما از آنها بهرهمند شويد؟ «ابى عبد الله (عليه السلام) به او فرمود: چيزى را كه برايتان سودى ندارد از خودتان