سببى كه بازدارنده مردم از شكر است‏ - راه روشن جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راه روشن - جلد 7

ملا محسن فیض کاشانی؛ مترجم: سیدمحمد صادق عارف

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سببى كه بازدارنده مردم از شكر است‏

بدان آنچه مردم را از شكر نعمت باز مى‏دارد نادانى و غفلت است، زيرا آنها به سبب بى‏خبرى و ناآگاهى از شناخت نعمتهاى الهى از شكر بازمانده‏اند، و شكر نعمت زمانى صورت مى‏گيرد كه شناخته شود. آنگاه اين مردم اگر نعمتى را بشناسند گمان مى‏كنند كه به جا آوردن شكر آن اين است كه به زبان بگويند الحمد للّه- الشّكر للّه و نمى‏دانند كه معناى شكر آن است كه نعمت را در راه اتمام حكمتى كه از آن اراده شده است به كار بندند و آن فرمانبردارى خداوند متعال است. اگر اين دو معرفت حاصل شود ديگر جز غلبه شهوت و استيلاى شياطين چيزى انسان را از شكر باز نمى‏دارد.

امّا غفلت از نعمتها اسبابى دارد كه يكى از آنها اين است كه مردم به سبب نادانى چيزى را كه ميان همه خلق تعميم دارد و در همه احوال در دسترس آنهاست نعمت نمى‏شمارند. به همين سبب بر بسيارى از نعمتهايى كه ما ياد كرديم شكر نمى‏گويند، زيرا آنها نعمتهايى همگانى هستند و مردم در همه احوال از آنها بهره‏مند مى‏باشند و هيچ كس آنها را خاصّ خود نمى‏داند و نعمتى براى خويش نمى‏شمارد. از اين رو ديده نمى‏شود كه كسى شكر نعمت هواى حياتبخش را به جا آورد در حالى كه اگر لحظه‏اى گلوگاه آنها بند آيد و هوا به آنها نرسد مى‏ميرند. و اگر كسى در يكى از قسمتهاى گرمابه كه هوايش گرم باشد، و يا در چاهى كه به سبب رطوبت آب هوايش سنگين است زندانى شود نفسش گرفته مى‏شود و مى‏ميرد. شايد اگر كسى به يكى از اين قبيل سوانح دچار شود و از آن نجات يابد در آن هنگام آن را نعمت شمارد و خدا را شكر گويد. ليكن اين امر ناشى از نهايت جهل است زيرا شكر آنها منوط به اين است كه در بعضى از احوال نعمت از آنها سلب و سپس به آنان اعاده شود تا خداى را شكر گويند و نعمتى كه در همه احوال استمرار دارد از نعمتى كه در بعضى از حالات برقرار است به شكرگزارى سزاوارتر است.

از اين رو بينايى را نمى‏بينى كه بر سلامت بينايى خود شكر كند جز آنگاه كه كور شود. در آن هنگام اگر دوباره بيناييش را به دست آورد آن را احساس مى‏كند و شكر مى‏گويد و نعمت مى‏شمارد. و چون رحمت خدا گسترده و همه خلايق را فرا گرفته و در همه احوال بر خلايق سايه افكنده است نادانها آن را نعمت نمى‏شمارند. اينان مانند برده‏اى بد كردارند كه سزاوار است پيوسته او را بزنند تا اگر ساعتى از زدنش دست بازدارند آن را منّتى بر خود بشمارد. چه اگر بكلّى دست از زدن او باز دارند سرمست مى‏شود و شكر را

/ 527