بدان خوف جز به سبب انتظار مكروه تحقّق نمىيابد، و مكروه يا ذاتا مكروه و ناگوار مىباشد مانند آتش و يا از آن جهت مورد نفرت است كه منجر به مكروه مىگردد. چنان كه گناهان از آن جهت مورد نفرتند كه در آخرت مكروه به بار مىآورند و بيمار بدان سبب از ميوهاى كه برايش زيانبار است نفرت دارد كه او را به مرگ مىكشاند لذا هر خائفى ناگزير يكى از اين دو نوع مكروه را در خاطر خود تصوّر مىكند و انتظار آن بتدريج در دلش قوّت مىگيرد تا آن حدّ كه هر گاه آن مكروه را به خاطر آورد دل او به سوزش در مىآيد.مقام خائفان از حيث آنچه از مكروه و بيم بر دل آنها غلبه مىيابد مختلف است، برخى بر دل آنها چيزى غلبه مىكند كه ذاتا مكروه نيست بلكه به سبب منتهى شدن به مكروه مورد نفرت است، مانند كسى كه ترس از مرگ پيش از آن كه توبه كند بر دل او