كسى كه از طريق ارث يا كسب سؤال و يا يكى از اسباب ديگر مالى به دست آورده در اندوختن آن سه حالت دارد:
حالت اوّل
به اندازه نياز همان وقت از مال برداشت كند به اين صورت كه اگر گرسنه است بخورد، و اگر برهنه است بپوشد، و چنانچه نياز دارد مسكن مختصرى بخرد، و در حال بقيّه را ميان نيازمندان پخش كند، يا اصلا نگيرد، و جز به مقدارى كه بتواند مستحقّ و نيازمندى بيابد و آن را به او بدهد به همين نيّت آن را ذخيره كند، و با اين روش محقّقا به لوازم توكّل عمل كرده است، و اين درجهاى عالى است.
حالت دوم
مقابل حالت اوّل و سبب بيرون رفتن از حدود توكّل است، و آن اين است كه براى يك سال يا بيشتر ذخيره كند و دارنده چنين حالتى اصلا از متوكّلان نيست. در اين باره گفتهاند: هيچ حيوانى جز موش و مورچه و آدميزاده ذخيره سازى نمىكند.
حالت سوم
درجه متوسّط است و آن اين است كه براى چهل روز و كمتر از آن ذخيره كند. در اين كه آيا اين مقدار ذخيره كردن او را از مقام محمودى كه در آخرت به متوكّلان وعده داده شده است محروم مىكند يا نه اختلاف است.مىگويم: پس از اين غزّالى اختلاف مردم را پيرامون مدّت ذخيره سازيى كه با توكّل منافات دارد و تفاوت مردم را در كوتاهى و درازى آرزو ذكر كرده و در اين باره سخن را گسترش داده كه در نقل آنها سودى نيست. سپس مىگويد: كوزه و سفره و آنچه پيوسته مورد نياز است از اين معنا خارج است، چه ذخيره كردن آنها ناقض درجه توكّل نيست امّا لباس زمستان در تابستان مورد نياز نمىباشد و اين در باره كسى است كه ترك ذخيره كردن دلش را نگران نمىكند و به آنچه در دست مردم است چشم نمىدوزد بلكه دلش جز به وكيل حقّ توجّه ندارد. پس اگر در نفس خود احساس اضطرابى مىكند كه او را از عبادت و ذكر و فكر باز مىدارد ذخيره كردن برايش سزاوارتر است بلكه اگر ملكى براى خويش نگهدارد كه در آمدش به اندازه كفافش باشد و دلش جز به آن فراغت نمىيابد نگهداشتن آن برايش شايستهتر مىباشد، زيرا مقصود اصلاح دلهاست تا براى ذكر خداوند فارغ و مجرّد شوند. بسا كسى كه وجود مال او را سرگرم مىكند و بسا شخصى كه عدم مال او را مشغول مىسازد. آنچه بايد از آن پرهيز شود چيزى است كه انسان را از