و ذوالنون (يونس را به ياد آور) آن هنگام كه خشمگين (و با قهر از ميان مردم بيرون ) رفت و گمان كرد كه (آسوده شد و) ما بر او تنگ نخواهيم گرفت ، (امّا همين كه در كام نهنگ فرو رفت و سبب آن را دانست ) پس در آن تاريكيها ندا داد كه (خداوندا!) جز تو معبودي نيست ، تو پاك و منزهي (و) همانا من از ستمكاران بودم (و نمي بايست مردم را بخاطر سرسختي شان رها كرده و تنها بگذارم ).