برگزیده ای از تسنیم نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
چيزي است، در حدي كه به چيزي بيرون از خود نيازي نداشته باشد و «نقصان» عكس آن است.[1] كلمات الهي به تامّ متصف ميشود، چون نقص يا عيبي در آن نيست، و از شب چهاردهم به «ليلة التمام» تعبير ميشود، چون نور ماه در آن شب تامّ است.[2]بيشترين استعمال «تمام» در كميّات است و اغلب كاربردهاي كمال در كيفيات. صدقِ تمام به پديد آمدن اجزاست و صدق كمال در جايي است كه افزون بر اجزا، خصوصياتي نيز كه مايه حسن و بهاي بيشتر شيء است موجود شود.[3] گاهي براي اهتمام به شأن وصفي، از باب استعاره، عنوان تمام به جاي واژه كمال به كار ميرود؛ گويا ادعا شده است كه اين وصف با اينكه زايد و خارج از حقيقت شيء است، در پديد آمدن آن نقش دارد. اتمام يعني انضمامجزء اخير شيء به آن، كه با آن، هويت آن شيء پديد ميآيد. اتمام در آيه به معناي حقيقي آن است، به دليل تفريع (فَاِن اُحصِرتُم... ) بر آن[4]اُحْصِرْتُمْ: «اِحصار» از حصر است كه به معناي در تنگنا قرار دادن است: (واحصُروهُم).[5] يكي از مصاديق احصار، ممنوع كردن زائران خانه خدا از راهيابي به بيتالله و انجام مناسك حجّ و عمره است. اِحصار، هم براي مانع ظاهري مانند دشمن به كار ميرود، و هم براي مانع دروني؛ مانند بيماري؛ ولي حصر فقط در منع باطني به كار ميرود.[6]