5. آميختگي قهر و مهر الهي
قهر الهي همواره با مهر او آميخته است، چون صفات الهي جداي از يكديگر نيستند تا موصوفهاي جداي از هم فرض شود. چنين نيست كه خداوند قهّاري در مقابل غفّار باشد يا گاهي غفّار و زماني قهّار باشد، بلكه در حال قهر هم غفّار است. اگر ذيل آيه مورد بحث خداوند را به «شديد العقاب» ميشناساند، در آيات ديگر همين خداي قهّار به (اَرحَمُ الرّاحِمين) معرفي شده است[1]، زيرا با تحليل قهر الهي ميبينيم كه از درون آن مهر برميخيزد؛ مثلاً درباره قصاص ميفرمايد: (ولَكُم فِي القِصاصِ حَيوةٌ ياُولِي الاَلببِ لَعَلَّكُم تَتَّقون).[2] در قصاص نفس، حكمِ فقهي و حقوقي آن اعدام است كه مصداق قهر الهي است؛ ولي تحليل قصاص نشان ميدهد كه در حكم اعدام، حيات جامعه و مهر الهي نهفته است؛ نظير پزشك جرّاح كه براي بهبودي مريض عضوي از بدن او را قطع ميكند كه اين قهري است عين مهر؛ بر خلاف دشمني كه به رقيب خود حمله ميكند و عضو او را قطع ميكند كه كارش سراسر قهر است.انسانها گاهي در حال ناراحتي قهر دارند و زماني در حال لطف و صفا مهر. در حال قهر و جفا، مهري ندارند و در حال مهر و صفا فاقد قهرند؛ ولي[1] ـ سوره يوسف، آيات 64 و92؛ سوره اعراف، آيه 151؛ سوره انبياء، آيه 38. [2] ـ سوره بقره، آيه 179.