برگزیده ای از تسنیم نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
گويند.[1] حج در (الحَجُّ اَشهُرٌ مَعلومت) براي بيان ظرف زماني حجّ است نه خود حجّ. در (فَمَن فَرَضَ فيهِنَّ الحَجّ) نيز عمل خاصّي است كه شخص محرم به عنوان مصداقي از طبيعتِ حج بر خودش واجب كرده است. مراد از حج در (ولاجِدالَ فِي الحَجّ) نيز طبيعت حج است كه در آن رفث، فسوق و جدال راه ندارد، پس در حج اشخاص نيز نبايد اين امور راه يابد. درحقيقت، اين جمله كبرايي كلّي است كه بر آن صغرا به صورت شكل اول منطقي تطبيق ميشود: اين شخص حجّ خاص را بر خودش واجب كرده است (صغرا)؛ در طبيعت حجّ بايد از اين امور محرّم پرهيز كرد (كبرا)، پس در اين حج خاص هم بايد از اين امور پرهيز كرد.خلاصه آنكه گرچه حج در هر سه مورد به معناي مناسك معهود و مخصوص است و در مورد اول چاره جز ذكر اسم ظاهر نيست؛ ولي در مورد دوم، فرد خاص بر محرم واجب ميشود، زيرا او نوعي از انواع سهگانه حج (قران، افراد، تمتع) را قصد ميكند و فرد خاصي كه بر او واجب شد غير از افراد ديگري است كه بر ساير محرمان واجب ميشود، چون طبيعت حج با احرام خاص و قصد مخصوص متعين ميشود، از اينرو مناسب آن بود كه اسم ظاهر ياد شود نه ضمير. در مورد سوم نيز همانطور كه گفته شد به منزله اصل عام و كبراي كلي است كه بر مصاديق خود كه يكي از آنها فرد خاصي است كه محرم بر خود فرض كرده است منطبق ميشود، از اينرو بايد حج به