از آثار چشم گير نيايش، ارتباط مستقيم مغز و فكر نيايشگر با مبدأ بى نهايت علم و قدرت و آفريدگار فكر و خرد است. دعا به ما كمك مى كند صحيح تر و دقيق تر بينديشيم و از لغزش و اشتباه و درماندگى و ترديد مصون مانده و راه صواب را از خطا تشخيص دهيم و به دنبال آن، مشكلات فردى و اجتماعى را حلّ نماييم.
گلن كلارك نويسنده مسيحى مى گويد:«دعا سطح عملياتش عميق تر از انتقال فكر است; يعنى دعا سطح عميق ترى است كه در آن جا همه ما به نداى پدر (پروردگار) متوجه و متمايل مى گرديم.»
بنابراين نيايش ها درهايى به روى فكر و قلب انسانى بازنموده و انديشه هايى تازه و بى سابقه در مغز نيايش گر پديد مى آورد. اين جاست كه در برابر پيشامدها، مرض ها، مشكلات علمى، جواب ها و راه حل هاى آسان و مفيدى مى يابد و هرگز درمانده و حيران نمى شود. و از كج انديشى و كج روى مصون مى گردد.
دكتر لاباخ مى گويد:[(1)1ـ دعا بزرگترين نيروى جهان، ص 54.
]
«وقتى دعا مى كنيد كاغذ و قلم را دم دست داشته باشيد، وقتى خدا فكرى را در ذهن شما خطور مى دهد آن را يادداشت كرده و در مدّ نظر داشته باشيد تا بتوانيد به مرحله عمل درآوريد.»
7 ـ نيايش و تقويت اراده
يكى ديگر از آثار دعا و نيايش تقويت اراده و تلقين به نفس نيايشگر است. اساساً انسان به هريك از مراتب ترقى (مادى و معنوى) بخواهد برسد احتياج به قوه اراده ـ كه آخرين مرتبه ملكات روحى است ـ دارد. ناگفته پيداست كه اگر اراده كسى ضعيف يا نابود باشد ديگر فرصت هاى ارزش مند به رايگان از كف او بيرون رفته و روزبه روز قوس نزول را مى پيمايد. لذا ملّتى كه از اراده اى قوى و متين اجتماعى محروم باشد، مانند كشتى بى بادبان و بى كشتيبان مى شود كه دست خوشِ حوادث ايّام و بادهاى مخالف گرديده و درهم مى شكند.
دكتر الكسيس كارل مى گويد:«عبادت بزرگ ترين نيرويى است كه انسان مى تواند توليد كند، نيرويى چون قوه جاذبه در عالم پزشكى، كسانى را ديده ام كه بعد از اين كه تمام معالجات در آنها سودمند واقع نمى شد، بيمارى آنها با داروى عبادت و دعا التيام مى يافت.»
دعا و كوشش
برخى از مردم بر اين عقيده اند كه تنها راه ريشه كن كردن بدى در جهان و جلب منفعت، اين است كه آدمى بدون فعاليّت مثبتى چشم به رحمت پروردگار بدوزد و منتظر باشد كه خداوند مشكلاتش را برطرف كند. اين نظريه را نهضت «رفورم» به وجود آورد. اين نظريه كاملا باطل است، زيرا اگر خداوند همه كارها را به تنهايى انجام مى داد و انسان، [(1)1ـ همان، ص 62.
(2)2ـ انسان موجود ناشناخته; آيين زندگى، ص 197.
]
بدون فعاليت دست به طرف او دراز مى كرد، جهان و زندگى; ديگر مفهومى نداشت و پروردگار به يك خدمت گزار آسمانى بشر محدود مى شد.
خداوند به ما هوش عطا فرموده تا بتوانيم فكر كنيم، و نيرو به ما بخشيده تا بتوانيم با فعاليت خود ثمره اى به دست آوريم. اگر اينها را با دعا و نماز كسب مى كرديم، ديگر هوشمندى و فعاليّت معنا و مفهومى نداشت. نماز و دعا براى كوشش ها و فعاليّت ها مكمل لازم و شگفت انگيزى است، ولى اگر جايگزين كوشش و فعاليت گردد بى نهايت خطرناك خواهد بود.
از همين رو در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «خداوند براى بندگانش مقرّر فرموده كه مقاصدشان را با اسبابى از او درخواست كنند كه براى رسيدن به آنها قرار داده است و آنان را به اين قانون امر كرده است.»
در حديثى ديگر آمده است: «سنت الهى بر اين تعلق گرفته كه هر چيز را از راه اسبابش جارى سازد، روى اين اساس خداوند براى هر چيزى در اين عالم سببى قرار داده و براى هر سبب، شرح و حكمتى و براى هر حكمت و شرح، دانشى و براى هر دانشى، درى گويا و ناطق مقرّر فرموده است.»
نتيجه اين كه دعا لازم و واجب است، ولى حركت و عمل نيز از جانب انسان ضرورى است.
[(1)1ـ مارتين لوتركينگ، نداى سياه، ص 200 ـ 203.
(2)2ـ بحارالانوار، ج 2، ص 90 ح 15.
(3)3ـ مجمع البحرين، ماده «سبب».
]
فلسفه سوگوارى براى اوليا
چرا در سوگ اولياى الهى عزادارى مى كنيم؟ آيا آنان به عزادارى ما نياز دارند؟ چرا در مورد گذشته ها تجديد خاطره مى نماييم؟ وهابيون اين عمل را بدعت مى دانند و شيعه را به جهت اقامه عزادارى ملامت و سرزنش مى كنند.(1) اكنون به برخى از جهات سؤال پرداخته و دليل عزادارى را بيان مى كنيم:ـ عزادارى از مظاهر حبّ و بغضحبّ و بغض دو امر متناقض است كه بر خاطر انسان عارض شده و از آن دو به ميل و بى ميلى نفس به چيزى تعبير مى شود.
كسانى كه محبّت آنها واجب است
از ادله عقلى و نقلى استفاده مى شود كه محبّت برخى افراد بر انسان واجب است:1 ـ خداوند:خداوند متعال در رأس كسانى است كه محبّت او اصالتاً به جهت دارا بودن همه صفات كمال و جمال، و اين كه همه موجودات به او وابسته اند، واجب است.
[
1 . ر.ك: ابن تيميه، منهاج السنه، ج 1، ص 52 ـ 55.
]
خداوند متعال مى فرمايد: { قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَأَبْناؤُكُمْ وَإِخْوانُكُمْ وَأَزْواجُكُمْ وَعَشيرَتُكُمْ وَأَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَتِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَمَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهاد في سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ;(1) «[اى رسول] بگو امّت را كه اى مردم اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خويشاوندان خود را و اموالى كه جمع آورده ايد و مال التجاره اى كه از كسادى آن بيمناكيد و منازلى كه به آن دل خوش داشته ايد بيش از خدا و رسول و جهاد در راه او دوست مى داريد، پس منتظر باشيد تا امر نافذ خدا جارى گردد و خدا فاسقان و بدكاران را هدايت نخواهد كرد».
ـ رسول خدا(صلى الله عليه وآله)
از جمله كسانى كه به خاطر خدا بايد دوست بداريم رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله)است، زيرا او واسطه فيض تشريع و تكوين است. از همين رو در آيه فوق در كنار نام خداوند از حضرت ياد شده و امر به محبّت او شده است.
پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «احبّوا الله لما يغذوكم و أحبّونى بحبّ الله...(2); خداوند را از آن جهت دوست بداريد كه شما را روزى مى دهد و مرا به خاطر خدا دوست بداريد.» از طرف ديگر، مناقب و فضائل و كمالات آن حضرت از جمله عواملى است كه انسان را جذب آن حضرت كرده و محبّتش را در دل مى آورد.
ـ آل بيت پيامبر(عليهم السلام)
محبّت اهل بيت رسول خدا(عليهم السلام) نيز واجب است، زيرا با قطع نظر از اين كه آنان مظهر فضائل و كمالات و مناقب اند، واسطه فيض تكوين و تشريع مى باشند; از همين رو پيامبر(صلى الله عليه وآله) به محبّت آنان امر نموده است.
[
1 . توبه(9) آيه 24.
2 . مستدرك حاكم: ج3 ص 194.
]
پيامبر(صلى الله عليه وآله) در همان حديث مى فرمايد: «... و احبّوا اهل بيتى لحبّى;... و اهل بيتم را به خاطر من دوست بداريد».
جهات لزوم حبّ آل رسول
محبّت آل رسول نيز به دلايلى، همانند محبت پيامر(صلى الله عليه وآله) واجب و لازم است:ـ اهل بيت(عليهم السلام) به صاحب رسالت، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) منتسب اند; چنان كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: «هر سبب و نسبى در روز قيامت منقطع است مگر سبب و نسب من».
ـ اهل بيت محبوب خدا و رسولند; همان گونه كه در حديث «رايه» و حديث «طير» به آنها اشاره شده است.
ـ حبّ اهل بيت(عليهم السلام) اجر و مزد رسالت محمّدى است; چنان كه خداوند متعال مى فرمايد: {قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى.
ـ روز قيامت از محبّت آل رسول سؤال مى شود; همان گونه كه خداوند متعال مى فرمايد: {وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ.