زهرا(عليها السلام) هر روز به زيارت قبرش مى آمد. روزى خود را به روى قبر فاطمه(عليها السلام) انداخت و گريه كنان اين شعر را سرود:
ما لى مررت على القبور مسلّماً
ياقبر ما لك لاتجيب منادياً
أمللت بعدى خلّة الأحباب
قبر الحبيب فلم يردّ جوابى
أمللت بعدى خلّة الأحباب
أمللت بعدى خلّة الأحباب
ـ سبط بن الجوزى نقل مى كند: هنگامى كه خبر شهادت محمد بن ابى بكر به على(عليه السلام) رسيد، گريه كرد و بر آن اظهار تأسف نمود و بر قاتلش لعنت فرستاد.
ـ يعقوبى مى نويسد: بعد از وفات خديجه، فاطمه زهرا(عليها السلام) به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پناه آورد و گريه كنان عرض كرد: مادرم كجاست، مادرم كجاست؟... .
ـ ابن ابى الحديد نقل مى كند: امام حسن(عليه السلام) در صبح آن شبى كه على(عليه السلام) به شهادت رسيد وارد مسجد كوفه شد و بعد از حمد و ثناى الهى شروع به معرفى على(عليه السلام)نمود كه ناگهان بغض گلوى او را گرفت و شروع به گريه نمود و تمام مردم نيز با آن حضرت در فراق اميرالمؤمنين(عليه السلام) گريستند... .
ـ قندوزى حنفى در مورد شهادت حضرت عباس(عليه السلام) مى گويد: مردى با عمود آهنى بر سر مبارك حضرت زد كه از وسط دو نيم شد و از اسب به زمين افتاد و صدا زد: اى ابا عبدالله، اى حسين! سلام من بر تو باد. امام حسين(عليه السلام) با سرعت نزد او آمد و صدا زد: اى عباسم واى پاره تنم! آن گاه باحمله، آنان را از حضرت دور كرد واو رااززمين برداشت و به خيمه برد و گريه زيادى كرد و فرمود: خدا تو را به جهت من جزاى خير دهد... .
[(1)1 . الفصول المهمه، ص 130.
(2)2 . الامامة و السياسه، ج 1، ص 110.
(3)3 . تذكرة الخواص، ص 107.
(4)4 . تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 35.
(5)5 . ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 11.
(6)6 . ينابيع المودة، ص 409.
]
ـ همو نقل مى كند: بعد از شهادت «حرّ بن يزيد رياحى» لشكر عمر سعد سر مبارك او را از بدن جدا كرده و به طرف امام حسين(عليه السلام) پرتاب نمودند. حضرت سر را در دامان خود قرار داده و شروع به گريه كرد و خون را از صورت مباركش پاك نمود و فرمود: به خدا سوگند! مادرت در نام گذارى تو اشتباه نكرده است،همانا تو آزادى در دنيا و با سعادتى در آخرت.
ـ ابن عساكر به سندش از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده كه از امام سجاد(عليه السلام) به جهت زيادى گريه اش بر امام حسين(عليه السلام) سؤال شد: حضرت فرمود: مرا ملامت نكنيد، زيرا يعقوب يكى از فرزندانش از او غايب شد، آنقدر گريست كه چشمانش سفيد شد، در حالى كه نمى دانست كه او مرده است، ولى من روزى مشاهده كردم كه چهارده نفر از اهل بيتم را به شهادت رسانده و ذبح كردند، آيا شما مى خواهيد كه حزن و اندوه اين مصيبت از دل من بيرون رود؟
ـ سبط بن جوزى مى نويسد: بعد از شهادت امام حسين(عليه السلام) ابن عباس دائماً گريه مى كرد تا اينكه چشمانش كور شد.
ـ ابن ابى الدنيا نقل مى كند: زيد بن ارقم در كنار ابن زياد، ايستاده بود، به او گفت: اى ابن زياد چوب را از لب و دندان حسين(عليه السلام) بردار، به خدا سوگند بارها ديدم رسول خدا اين دو لب را مى بوسيد. آن گاه شروع به گريه كرد... .
ـ ابن حجر هيثمى نقل مى كند: امّ سلمه ـ أم المؤمنين ـ وقتى خبر شهادت حسين(عليه السلام)را شنيد، با تعجب گفت: آيا مرتكب چنين عملى شدند؟، خداوند قبرهايشان را از آتش پر كند. آن گاه به حدّى گريست كه بى هوش شد.
[(1)1 . همان، ص 414.
(2)2 . تاريخ دمشق، ترجمه امام زين العابدين(عليه السلام)، ص 56.
(3)3 . تذكرة الخواص، ص 152.
(4)4 . اسد الغابة، ج 2، ص 21.
(5)5 . صواعق المحرقه، ص 196.
]
فلسفه سجده بر تربت امام حسين(عليه السلام)
از موضوعاتى كه مورد توجه و سؤال اهل سنت و وهابيون واقع شده اين است كه چرا شيعه بر تربت امام حسين(عليه السلام) سجده مى كند؟ آيا در حقيقت اين سجده بر امام حسين يا سجده بر تربت نيست؟. براى روشن شدن مطلب به بررسى اين موضوع مى پردازيم:سجده شيعه بر هر نوع خاك
عالمان شيعى، سجده بر تربت امام حسين(عليه السلام) را واجب نمى دانند، بلكه حكم به جواز سجده بر هر تربت و خاكى نموده اند، ولى از آن جا كه تربت امام حسين(عليه السلام) امتياز خاصى دارد حكم به استحباب سجود بر آن داده اند.برترى برخى زمين ها
از مجموع آيات استفاده مى شود كه برخى از زمين ها مبارك بوده و بر ساير زمينها برترى خاصّى دارند.خداوند متعال مى فرمايد: {إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاًوَهُدىً لِلْعالَمِينَ.(1) «نخستين خانه اى كه براى [عبادت] مردمان نهاده شد آن است كه در مكه [بنا
[
1 . آل عمران (3) آيه 96.
]
شده] است كه مبارك و راهنماى جهانيان است». و نيز مى فرمايد: {وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِيمُنْزَلاً مُبارَكاً وَأَنْتَ خَيْرُ المُنْزِلِينَ.(1) «و بگو پروردگارا مرا به منزلى مبارك فرود آورد و تو بهترين ميزبانانى».
در آيه اى آمده است:{وَنَجَّيْناهُ وَلُوطاً إِلى الأَرضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها لِلْعالَمِينَ.«و او ولوط را رهانديم و به سرزمينى رسانديم كه براى بركتش بخشيده بوديم».
درباره حضرت موسى(عليه السلام) مى فرمايد: {إِذ ناداهُ رَبُّهُ بِالْوادِ المُقَدَّسِ طُوَىً.(3) «چون پروردگارش او را در وادى مقدس طوى ندا داد».
هم چنين در خطاب به او مى فرمايد: {فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنكَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوىً.«كفشهايت را از پا بيرون كن و [بدان كه] تو در وادى مقدس طوى هستى».
در قصه سليمان(عليه السلام) آمده است: {وَلِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلى الأَرضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها.(5) «و براى سليمان باد تندرو را [تسخير كرديم] كه به فرمان او به سرزمينى كه بركتش بخشيده بوديم روان مى شد».
در مورد پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:{سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ المَسْجِدِ الحَرامِ إِلى المَسْجِدِ الأَ قْصى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ.(6) «پاك است كسى كه بنده اش را شبى از مسجد الحرام تا مسجد الاقصى كه پيرامونش را بركت بخشيده ايم، سير داد».
قطعه هايى از زمين شقى و سعيدند
قطعه هاى زمين همانند ساكنان آن، متّصف به صفت شقاوت و سعادت اند:ـ بخارى به سندش از عبدالله بن عمر نقل مى كند: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) هنگامى كه از سرزمين «ثمود» مى گذشت، فرمود: داخل نشويد در سرزمين هايى كه صاحبان آنها به [
1 . مؤمنون (23) آيه 29.
(2)2 . انبياء (21) آيه 71.
3 . نازعات (79) آيه 16.
(4)4 . طه (20) آيه 12.
5 . انبياء (21) آيه 81.
6 . اسراء (17) آيه 1.
]
خود ظلم نمودند تا شما نيز همانند آنان به مصيبت مبتلا نگرديد، مگر در حالى كهگريانيد. آن گاه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) سر مباركش را پوشانيد و به سرعت از آن وادى گذر نمود.
ـ همو نقل مى كند: على(عليه السلام) كراهت داشت در سرزمين فرو رفته «بابل» نماز بخواند.
ـ حلبى در سيره خود نقل مى كند: اجماع امّت بر آن است كه اين مكان (مدينه) كه اعضاى شريف پيامبر(صلى الله عليه وآله) را در بر گرفته، بهترين قسمت هاى روى زمين است حتّى از كعبه برتر است. برخى ديگر گويند: افضل قسمت هاى روى زمين است، حتّى از عرش الهى.
ـ سمهودى شافعى در بحث علل برترى سرزمين مدينه بر سرزمين هاى ديگر مى گويد: جهت دوم آن كه: اين سرزمين مشتمل بر قطعه زمينى است كه به اجماع امت بر ساير قطعه ها برترى دارد و آن همان قطعه اى است كه بدن شريف پيامبر(صلى الله عليه وآله)را در برگرفته است.
ـ هم چنين از مطلّب نقل كرده كه مردم بعد از رحلت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى آمدند و به جهت تبرك از خاك قبر آن حضرت بر مى داشتند و با خود مى بردند. عايشه به جهت آن كه بدن پيامبر نمايان نگردد دستود داد ديوارى به دور قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) كشيده شود.