ضرورت اميد
ضرورت اميد آن چنان روشن است كه دليلى نمى طلبد و بدون اميد لازم نيستبراى چيزى تلاش و تكاپو نمود; تا جايى كه نبايد براى سطرهاى بعدى كوشيد و چيزى نوشت.
رسول خدا مى فرمايد: «اگر اميد نبود، مادرى فرزند خود را شير نمى داد و كسى درختى نمى كاشت.»
ولى اين امر حياتى مى تواند صورتى شرّ به خود بگيرد; اين همان شكلى است كه ما شرّ را تحمّل مى كنيم، به اين اميد كه خود از بين برود و مى گوييم، اميدوارم فردا بهتر شود» آه مى كشيم و به جاى آن كه اقدامى براى خلاص شدن از آن انجام دهيم دست روى دست مى گذاريم و به اميد فردا مى نشينيم.
در انديشه دينى، اميد فعّال ستوده شده و اميد منفعل و بى تلاش هرگز مطلوب نيست. امام على(عليه السلام) اميدوارى منفى را چنين به تصوير كشيده است:
«لاتكن ممن يرجو الآخرة بغير العمل، و يُرَجّى التوبة بطول الأمل. يقول فى الدنيا بقول الزهدين، و يعمل فيها بعمل الراغبين و إن أُعطِى منها لم يشبع، و إن مُنِعَ منها لم يقنع. يَعْجِزُ عن شكر ما أوتى، و يبتغى الزيادة فيما بقى. ينهى و لاينتهى، و يأمر بما لايأتى. يحبّ الصالحين و لايعمل عَملهم، و يُبْغِض المذنبين و هو أحدهم.يكره الموت لكثرة ذنوبه، و يقيم على ما يكره الموت من أجله. إن سقم ظلّ نادماً و إن صحّ أَمِنَ لاهياً، يُعجِبُ بنفسه إذا عُوفى، و يقنط اذا ابتُلى. إن أصابه بلاء دعا مضطرّاً، و إن ناله رخاء اعترض مغترّاً. تغلبه نفسه على ما تظنّ، و ما لايغلبها على ما يستيقن. يخاف على غيره بأدنى من ذنبه، و يرجو لنفسه بأكثر من عمله. إن استغنى بَطِرَ و فُتِن، و إن افتقرقنط و وهن.
يُقَصِّرُ إذا عمل، و يبالغ إذا سأل. ان عَرَضَتْ له شهوة أسلف المعصية و سوّف التوبة. إن عَرَتهُ محنة انفرج عن شرائط المِلّة يصف العبرة و لايعتبر، و يبالغ فى الموعظة و لا يتّعظ فهو بالقول مدلّ، و من العمل مقّل. ينافس فيما يفتى، و يسامح فيما يبقى...(3); از كسانى مباش كه بدون عمل اميد سعادتِ آخرت را دارند و توبه را با
[(1)1 . نهج الفصاحه، ص 189، حديث 936.
(2)2 . تفكّر منفى، ص 148.
3 . نهج البلاغه، كلمات قصار، رقم 150.
]
آرزوهاى دور و دراز تأخير مى اندازند. درباره دنيا همچون زاهدان سخن مى گويند، ولى همچون دنيا پرستان عمل مى كنند. هر گاه چيزى از دنيا به او برسد سير نشود و اگر نرسد قناعت كند. از شكر آنچه به او داده شده عاجز است، ولى باز هم فزونى مى طلبد. ديگران را از كار بد نهى مى كند، امّا خودش از كار بد باز نمى ايستد. ديگران را به چيزى امر مى كند كه خودش انجام نمى دهد. نيكان را دوست مى دارد، امّا عمل آنها را انجام نمى دهد. گنه كاران را دشمن مى دارد، امّا خودش يكى از آنهاست.
به خاطر زيادى گناهانش از مرگ بيزار است، امّا بر همان گناهان پايدار است. اگر بيمار شود پشيمان مى گردد و اگر تندرست گردد احساس امنيت مى كند و به لهو مى پردازد. به هنگام سلامت مغرور است و به هنگام گرفتارى نا اميد. اگر بلايى به او رسد خدا را به زارى مى خواند و اگر به آسايش رسد همچون مغروران از خدا روى برمى گرداند نفس او با گمان بر او غلبه مى كند، امّا در موضوعات يقينى مغلوب نفس مى شود. براى ديگران به كمترين گناهى مى ترسد، ولى براى خودش بيش از آنچه عمل كرده اميدوار است.
اگر بى نياز شود مغرور و مفتون مى گردد و اگر فقير شود نااميد و سست مى گردد. در عمل كوتاهى مى كند و در خواهش و خواستن مبالغه. هر گاه شهوتى بر او عارض شود گناه را جلو مى اندازد و توبه را تأخير و اگر محنتى به او رسد صبر و شكيبايى را به كلّى از دست مى دهد. عبرت آموختن را توصيف مى كند، ولى خود عبرت نمى گيرد. سخن بسيار مى گويد، اما عمل نمى كند. در گفتن، بسيار گفتار و در عمل اندك كردار در آنچه ناماندنى است خود را بر ديگرى پيش دارد و آنچه را ماندنى است آسان شمارد...».
خداوند متعال مى فرمايد: {لَيْسَ بِأَمانِيِّكُمْ وَلا أَمانِيِّ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِهِ وَلا يَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللهِ وَلِيّاً وَلا نَصِيراً* وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ مِنْ ذَكَر أَوْ أُنْثى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلا يُظْلَمُونَ نَقِيراً.
«كار، نه با آرزوى شما و نه آرزوى اهل كتاب است، هر كس كار بد كند كيفر آن را
[(1)1 . نساء (4)آيات 123 ـ 124.
]
خواهد ديد و به جز خدا كسى را يار و ياور خود نخواهد يافت. هر كس از زن و مرد كارهاى شايسته انجام دهد در حالى كه ايمان داشته باشد وارد بهشت شده و به اندازه پوست سبك هسته خرما به آنان ستم نخواهد شد».
اقسام اميد
فردِ بشر اميدى دارد و اجتماع بشر اميدى. اميد فرد ويژه خود اوست و اميد اجتماع براى افرادى است كه در آن اجتماع شركت دارند. گاه اميد فرد براى اجتماع است و فردى در راه آرمان اجتماع مى كوشد. اين گونه افراد خدمت گزار بشرند.اميد اجتماعى وقتى شدّت يافت هدف اجتماعى و آرمان بشرى خواهد شد و همان طور كه اميد فرد خود به خود انجام شدنى نيست و براى رسيدن به آن بايد در پى آن روان شد، اميد اجتماعى نيز چنين است; بايد كوشيد، رنج برد و مقاومت كرد تا بدان رسيد. از اين جاست كه عظمت مقام انبياء و اوليا شناخته مى شود، زيرا اين بزرگواران مى كوشند كه اجتماع بشرى را به سوى آسايش و نيك بختى و سعادت رهنمون كنند.
اميد به آينده اى درخشان با عقيده مهدويت
در طول تاريخ انقلاب هاى گوناگونى، از قبيل: فرهنگى، سياسى، اجتماعى و... صورت گرفته است، ولى اكثر اين انقلاب ها يا در شروع موفّق نبوده يا اين كه در بين راه با مشكلات فراوانى مواجه شده و با دشمنان خود نتوانسته است دوام بياورد و قبل از رسيدن به اهداف و آرمان هاى خود شكست خورده است. انقلاب كردن آسان است و انسان ها هنگام انقلاب با شور و شوق و انرژى فراوانى كه دارند مى توانند با دشمنانشان بجنگند و آنها را از حدّ و مرز خود بيرون كنند، اما اين شور و هيجان هميشگى نبوده و در صورت مواجهه با مشكلاتى كه دشمنان قسم خورده آن ملت فراهم كرده، دوام نمى آورند و در نتيجه در مقابل آنها تسليم مى شوند.اسلام كه در مكتب تشيع تبلور يافته براى پركردن اين خلأ در جامعه خود طرح جديدى را پيش روىِ پيروان خود قرار داده كه با عمل كردن والتزام به آن هيچ گاه طعم
تلخ شكست و ناكامى را نخواهند چشيد.
تشيع دو عامل و سوژه مهمّى براى پيروزى جامعه خود دارد كه نه تنها توانسته با وجود دشمنان بسيار، خود را از گزند آنان حفظ نموده بلكه روز به روز پيشرفت كرده و حتى جوامع ديگر اسلامى را نيز از خواب غفلت بيدار نموده است. اين دو عامل عبارتند از فرهنگ عاشورا، و انتظار سبز:أ ـ فرهنگ عاشورا
قيام حسينى و فرهنگ عاشورا كه جرقه خوبى براى بيدارى ملت ها و انقلاب و ستيز آنها در برابر ظالمان است، زيرا با ملاحظه شعارهاى حسينى(عليه السلام) كه با حماسه و عاطفه همراه است، مانند: «هيهات منّا الذلّة» و «مثلى لا يبايع مثله»، «إنّى أُريد أن آمر بالمعروف وأنهى عن المنكر» و غيره، بشر را نيرو بخشيده و در برابر ظالمان به حقوق ديگران و تحريف كنندگان اسلام ناب قيام خواهند كرد. ما الآن نمونه آن را در انقلاب ايران و جنگ ايران و عراق و حتى در كشورهاى اسلامى و غيراسلامى مى بينيم.
گاندى رهبر نهضت هند بر ضدّ استعمار انگلستان، مردم هندوستان را با اقتدا به قيام ابا عبدالله الحسين(عليه السلام) از يوغ اسارت استعمارگران نجات داد.
ماربين، محقق آلمانى مى گويد: «از جمله مسائل اجتماعى بسيار مهمّى كه موجب اميدوارى و رستگارى شيعه است، اعتقاد به وجود حجت عصر و انتظار ظهور است».
پتروشفسكى، تاريخ دان و ايران شناس علوم شوروى سابق در اين زمينه مى نويسد: «چشم به راه مهدى بودن در عقايد مردمى كه نهضت هاى قرن سيزدهم را در ايران به پا داشتند مقام بلندى داشته است، ولى در قرن چهاردهم ميلادى اين عقيده راسخ تر و مشهودتر گشت».
كنفرانس تل آويو
در دسامبر 1984 (1365 هـ .ش) در دانشكده تاريخ دانشگاه تل آويو با همكارى مؤسسه مطالعاتى شيلوهه ـ كه يك مؤسسه مطالعاتى غير انتفاعى و مرتبط با صهيونيسم[(1)1 . ماربين، سياست اسلام، فلسفه مذهب شيعه، ص 49 ـ 50.
(2)2 . پتروشفسكى، نهضت سربداران خراسان، ترجمه كريم كشاورز.
]
است ـ كنفرانسى با حضور سيصد شيعه شناس درجه يك جهان برگزار شد و در آن ظرف مدت سه روز سى مقاله ارائه شد و به قول مارتين كرامر، يكى از شيعه شناسان جهان كه دبير اين كنفرانس بود، هدف اصلى از برپايى اين كنفرانس، شناخت مفاهيم محورى در تمدن شيعه اثناعشرى و بعد بالطبع شناسايى انقلاب اسلامى سال 57 در كشور ايران بود. شيعه شناسان برجسته اى در اين كنفرانس شركت داشتند، امثال: دانيل برومبرگ، ماروين زونيس، مايكل ام جى فيشر، برنارد لوييس و خود مارتين كرامر و ديگر شيعه شناسان و شرق شناسان.
مقالاتى كه در اين كنفرانس ارائه شد صد در صد تفصيلى، تحقيقى و مبتنى بر پيچيده ترين متن تحقيق و عميق ترين روش ها در بررسى دين و مكتب و تمدن بود. در سخنرانى مقدماتى اين كنفرانس ـ كه آقاى «مارتين كرامر» ارائه كرد ـ هدف اصلى شناسايى مفاهيم محورى در تمدن شيعه به دليل شناخت انقلاب اسلامى ذكر شد. در اين كنفرانس بعد از تحليل بسيار، دو مفهوم محورى بحث و بررسى و شناسايى شد. از ديد اين شيعه شناسان، مفهوم محورى اوّل: آن نگاه سرخى است كه شيعيان به صحراى كربلا دارند و قدر مسلّم، خون شيعه در قيام هاى متعدّد، مستقيماً مشروب شده از صحراى كربلا در سال 61 هجرى است.
در اين كنفرانس مسائلى درباره امام حسين(عليه السلام) ذكر شد كه از آن جمله مقاله اى است با عنوان «تشيّع به روايت امام خمينى». نويسندگان اين مقاله دو نفر به نام هاى: «مرو بن زونيس و دانيل برومبرك» بودند. در بخشى از اين دو مقاله آمده است: تأكيد بر شهادت در عقيده امام خمينى، نشان مى دهد كه شهادت نقش مهم و ويژه اى در تشيّع ايفا مى كند.
تفكّر سنى به هيچ وجه با مفهوم شهادت بيگانه نيست، امّا اين مفهوم در اين تفكّر داراى مقام محورى نيست، زيرا اسلام سنّى از يك شخصيت مذهبى، مانند امام حسين(عليه السلام) كه در راه عقيده خود فدا شده باشد الهام نمى گيرد. امّا در تشيع اثناعشرى موضوع شهادت امام حسين(عليه السلام) و تا حدّى شهادت ساير ائمه(عليهم السلام) محورى است. امام حسين(عليه السلام)با قربانى كردن جان خود در راه اسلام، تكليف نسل هاى بعدى شيعيان را مشخص كرده است. همه ساله در ماه محرّم و در روز عاشورا; يعنى سالروز شهادت امام حسين(عليه السلام)با برگزارى مراسم
پرشور و شرح وقايع جان گداز كربلا خاطره شهادت او گرامى داشته مى شود. اينموضوع به آيين هاى تشيع مضمونى فوق العاده و احساسى مى بخشد.
در ميزگرد ديگرى كه افرادى چون: ميشل فوكو، كلر برير، پيربلانشه ـ كه دو نفر از روزنامه نگاران برجسته فرانسوى بودند ـ حضور داشته، درباره قيام امام حسين(عليه السلام)و نقش آن در تمدن شيعى مطالبى بسيار ظريف بيان شد; از آن جمله كلر برير گفت: «در ايران تظاهرات، به معناى واقعى آن است و بهتر است از واژه شاهد استفاده كنيم. در ايران مردم از حسين حرف مى زنند، بارى اين حسين كيست؟...».
ب ـ انتظار سبز
دومين محور نگاه سبزى است كه شيعيان اثناعشرى به آن توجه دارند; يعنى امام زمان، حضرت مهدى موعود(عليه السلام)، امامى زنده و ناظر به اعمال و رفتار شيعيان، كمك كار و حافظ آنان در سطح كلّ.
مى دانيم كه هر قيام و نهضت ضد استبدادى و استكبارى هر قدر در اصول و مبانى خود راسخ تر باشد دشمنانش بيشتر و دشمنى آنان شديدتر خواهد بود، لذا چه بسا به جهت سست شدن در عقيده به زانو در آمده و از مواضع اصولى عقب نشينى كنند. امّا در جامعه شيعى اين مشكل حلّ شدنى است، زيرا جامعه شيعى با آن تمدن و نگاه سبزشان اميدوار به ظهورند و اين اعتقاد از جهت روانشناسى اثر عميقى در روحيه شيعيان مى گذارد. در كشور فلسطين، بزرگ ترين عامل انتفاضه و تحرك عليه اسرائيل غاصب; بهره گيرى از فرهنگ عاشورا و الگوپذيرى از قيام حضرت اباعبدالله الحسين(عليه السلام) است.
يكى از مبارزان فلسطينى به نام محمّد شحّاده كه مدّتى در زندان هاى اسرائيل به سر برده و الآن يكى از رهبران انتفاضه است، بعد از تحقيقات فراوان در مورد مكتب تشيع به حقّانيت آن اعتراف نموده است. او در مصاحبه اى به انگيزه استبصار خود و علل و عوامل پيروزى ملت فلسطين در مقابل استكبار و اسرائيل جنايت كار اشاره كرده مى گويد:«أدعو أحرار العالم إلى الاقتداء بإمام الأحرار الحسين(عليه السلام); من آزاد مردان را به
[(1)1 . حسن بُلخارى، تهاجم يا تفاوت فرهنگى.
]
اقتدا به پيشواى آزاد مردان حسين(عليه السلام)دعوت مى كنم».
همو در جايى ديگر مى گويد: «فانّنى كنت أتعاطف كثيراً مع مظلوميّة آل البيت(عليهم السلام)، و كان ثمة إحساس يعترينى بأنّ علىّ بن أبى طالب(عليه السلام) مظلوم حقّاً. و هذا الاحساس بالمظلوميّة بداء يتجذر و يزداد عمقاً كلّما اشتدّ على ظلم الاحتلال; به راستى كه من در بسيارى از مواقع عاطفه ام به جهت مظلوميّت اهل بيت(عليهم السلام) برانگيخته مى شود. هم چنين در خود احساس مى بينم كه در من عارض شده به اين كه على بن ابى طالب(عليه السلام)حقّاً مظلوم بوده است و اين احساسى در وجودم روز به روز ريشه دارتر و عميق تر مى شود، هر مقدار كه ظلم اشغالگرى بر ملّت فلسطين بيشتر مى شود...».
همو در جاى ديگر مى گويد: «للإمام قائم آل بيت النبوة عليه السلام بركات تحرّكنا و تعطينا الفعّالية الدائمة باتّجاه النصر و التحضير لفرحه القريب إن شاء الله، وأهتف بحضرته مناجياً و راجياً: يا مهدى أدركنا الآن; از جانب قائم اهل بيت نبوت(عليهم السلام)به ملت فلسطين بركاتى مى رسد كه ـ انشاء الله تعالى ـ ما را تحرّكى بخشيده و نيز انگيزه اى براى فعاليّت دائمى براى رسيدن به پيروزى و اميد براى آن در ما ايجاد خواهد نمود. من هر روز با او ارتباط برقرار كرده با او مناجات و نجوا مى كنم و به او عرضه مى دارم: اى مهدى! در اين موقعيّت حساس ما را در ياب».
وى در جاى ديگر از مصاحبه خود مى گويد:«سأعمل نشر المذهب الإمامى فى فلسطين، و أدعوالله يساعدنى; به زودى براى نشر مذهب اماميه در فلسطين سعى خواهم كرد و از خداوند مى خواهم كه مرا در اين راه مساعدت و يارى نمايد.»
و نيز مى گويد:«انّنى فى مختلف المهرجانات الخطابية الّتى تقام فى فلسطين، و التى اخطب فيها للآلاف من الناس أركّز كلماتى على شخصيّات و مواقف و سيرة أهل بيت النبوى عليهم السلام، و هذا يسهم كثيراً فى تغيير الصورة السائدة فى المجتمع تجاههم صلوات الله عليهم حتّى يعرفوا قدرهم، و يقتدوا بهم، فيتحقّق النصر بإذن الله...; من در جشن هاى خطابه اى و جلساتى كه براى سخنرانى در فلسطين تشكيل مى شود، در حالى
كه در آن جلسات هزاران نفر وجود دارند، محور اساسى در سخنانم را معرفىشخصيت ها و بيان موقف ها و سيره اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) قرار مى دهم و در اين به نوبه خود سهم به سزايى در تحوّل ملت فلسطين و توجه آنها به اهل بيت(عليهم السلام) داشته است; تا اين كه آنها را شناخته و با پيروى از آنان به اذن خداوند به نصرت و يارى برسند.»
همو در قسمتى ديگر از مصاحبه اش مى فرمايد: «سأعمل ـ اِن شاء الله ـ على نشر مذهب أهل البيت(عليهم السلام) أنا و جمع من إخوانى المؤمنين راجياً من الله العليّ القدير أن ينشر هذا المذهب ليمهّد الطريق أمام قدوم مهدى آل محمد عجّل الله فرجه الشريف;به زودى ـ إن شاء الله ـ من و جمعيتى از برادران مؤمن در نشر مذهب اهل بيت(عليهم السلام)خواهيم كوشيد با اميد از خداوند علىّ قدير كه اين مذهب را منتشر كرده تا زمينه را براى قدوم و تشريف فرمايى حضرت مهدى آل محمّد ـ عجّل الله فرجه الشريف ـ فراهم نمايد.
همانگونه كه گفته شد عامل ديگر در پيروزى تشيع و جامعه شيعى فرهنگ انتظار و اعتقاد به امام زمان حىّ و زنده است كه شيعه او را حاضر و ناظر بر اعمالش مى داند و در مواقع اضطرار به فرياد آنها خواهد رسيد. همه اديان و مكاتب و مذاهب اسلامى معتقد به آمدن منجى در آخر الزمان اند، ولى تنها مكتبى كه منجى را حىّ و حاضر در ميان خود مى داند «تشيّع» است. از همين رو نجات، مسئله اى زنده در جامعه شيعى است، بر خلاف ساير مذاهب اسلامى و اديان مكتب هاى ديگر.
بيشتر انقلاب ها و نهضت ها در ابتدا، شروع خوبى داشته اند، ولى از آن جهت كه ماهيّت انقلاب شان ظلم ستيزى و مبارزه فرهنگى يا سياسى بوده دشمنان در طول مدت بعد از پيروزى به مبارزه جدّى همه جانبه با آن نهضت پرداخته اند، لذا پس از مدّتى روحيّه يأس و نوميدى در آن ها حاكم شده و صحنه را خالى كرده و انقلاب به بوته فراموشى سپرده شده و تنها در صفحات تاريخ ثبت شده است. اما نهضت شيعى اين خلأ و مشكل را چاره جويى كرده، به اين صورت كه شيعه به امامى حىّ و حاضر معتقد است وبا اميد به ظهور و قيام او به سر مى برد; لحظه شمارى مى كند و با اين روحيه اميد تا به حال
[(1)1 . المتحوّلون، مصاحبه با محمّد شحاده از رهبران مبارزان فلسسطينى.
]