شرافت تربت امام حسين(عليه السلام)
تربت امام حسين(عليه السلام) از جمله تربت هايى است كه خداوند متعال آن را به جهاتى مبارك گردانيده است، زيرا آن تربت از قطعه زمينى است كه جسد پاك و طيّب و طاهر[(1)1 . صحيح بخارى، ج 6، ص 7، كتاب المغازى.
(2)2 . همان، ج 1، ص90، كتاب الصلاة.
(3)3 . سيره حلبى، ج 3، ص 306.
(4)4 . وفاء الوفاء، ج 1، ص 52.
(5)5 . همان، ص 385.
]
سيدالشهدا(عليه السلام) را در بر دارد.
علامه امينى(رحمه الله) در سرّ سجود به تربت كربلا مى فرمايد: «اين امر بر دو اصل اساسى استوار است:الف) آن كه شيعه اماميه در صدد آن است كه براى خود تربت و مهرى پاك به همراه داشته باشد تا بر آن سجده نمايد.
ب) همان طور كه گفته شد، برخى از بقاع بر بعضى ديگر برترى دارد، لذا آثار و بركاتى بر آن مترتب است; به همين دليل كعبه و حرم حكم خاصى به خود گرفته است. از جمله سرزمين هايى كه بر ساير بقاع برترى پيدا كرده و داراى آثار و بركاتى خاص است محلى است كه بدن شريف سيدالشهدا(عليه السلام) را در خود جاى داده است. همان بقعه اى كه امام على(عليه السلام)قبل از شهادت امام حسين(عليه السلام) قبضه اى از خاك آن را برداشت و استشمام كرد و چنان گريست كه زمين از اشك هاى حضرتش مرطوب گشت.
سپس فرمود: «از اين سرزمين هفتاد هزار نفر محشور شده و بدون حساب وارد بهشت مى گردند.(1) آيا سجده بر چنين تربتى مطلوبيّت و قداست ندارد و سبب تقرّب به خداوند متعال نمى گردد؟. آيا سزاوار نيست كه انسان بر تربتى سجده كند كه در آن نشانه هاى توحيد و عشق بازى در راه معبود است؟، تربتى كه در صورت توجه خاص به حقيقت آن حالت رقّت قلب در انسان ايجاد شده و انسان را به سوى خداوند نزديك مى كند...»
استاد عباس محمود عقاد ـ نويسنده مصرى ـ در مورد سرزمين كربلا مى نويسد:«سرزمين كربلا حرمى است كه مسلمانان براى عبرت و ياد آورى به زيارت آن مى آيند و غير مسلمين براى مشاهده و بازديد، ولى اگر بنا باشد كه حقّ اين سرزمين ادا شود بايد آن را زيارت گاه هر انسانى قرار داد كه براى نوع خود نصيبى از قداست و بهره اى از فضيلت قائل است، زيرا ما به ياد نداريم كه قطعه اى از زمين به مانند كربلا اين چنين داراى فضيلت و منقبت باشد و اين نيست مگر به جهت آن كه اين سرزمين با اسم
[
1.المعجم الكبير، ج 3، ص 111، ح 2825.
(2)2 . السجود على التربة الحسينية عند الشيعة الاماميه، ص 69 ـ 87.
]
كربلا و منزلگاه حسين(عليه السلام) مقرون و عجين شده است.»
شيخ محمد حسين آل كاشف الغطاء(رحمهم الله) در بيان حكمت استحباب سجود بر تربت حسينى مى فرمايد:«از جمله اغراض و مقاصد عالى در استحباب سجود بر تربت حسينى(عليه السلام) آن است كه نمازگزار هنگامى كه پيشانى خود را بر تربت مى گذارد به ياد فداكارى و عشق بازى امام حسين(عليه السلام) در پيشگاه الهى مى افتد و اين كه چگونه يك انسان مى تواند در راه عقيده و مبدأ اين گونه فداكارى كرده و با ظالمان مقابله كند. و از آن جا كه سجود بهترين حالات يك بنده نزد خداوند است، مناسب است كه در آن حالت به ياد ارواح پاك و طيب و طاهرى بيفتد كه جانشان را در راه معشوق فدا كردند.
در اين هنگام و با اين تفكّر، حالت خضوع و خشوع در انسان ظاهر مى شود و دنيا و آنچه در آن است در نظرش حقير جلوه مى كند و حالتى عرفانى و معنوى قوّيى در نفسش نسبت به خداوند متعال حاصل مى شود، همانند حالتى كه براى امام حسين(عليه السلام) و اصحابش حاصل شده است. و اين به جهت توسل و ارتباط با امام حسين(عليه السلام) از طريق تربت اوست. از همين رو در روايات مى خوانيم كه سجده بر تربت حسينى(عليه السلام) حجاب هاى هفت گانه را پاره مى كند. پس در حقيقت سجده بر تربت حسينى(عليه السلام) سرّ صعود و عروج از تراب به ربّ الارباب است...»
عبد الرزاق مقرّم(رحمه الله) مى نويسد:«از جمله اسلوب هايى كه اهل بيت(عليهم السلام) به جهت شناساندن مظلوميّت امام حسين(عليه السلام)به مردم به كار گرفته اند، امر به سجود بر تربت حسينى(عليه السلام) است، زيرا از مهم ترين اسرار آن اين است كه نمازگزار هر روز در اوقات نماز پنج گانه اش هنگامى كه چشمش به تربت حسينى(عليه السلام) مى افتد به ياد امام حسين(عليه السلام) و فداكارى هايش، و اصحاب و اهل بيتش مى افتد و معلوم است كه ياد آورى از اين چنين الگوهايى از حيث روان شناسى اثر تربيتى و معنوى عجيبى در نفس انسان خواهد گذاشت...».
[(1)1 . ابوالشهدا، ص 145.
(2)2 . الارض و التربة الحسينيه، ص 32 ـ 33.
(3)3 . مقتل الحسين(عليه السلام)، ص 103 ـ 104.
]
قبر حسين(عليه السلام) همانند قبر رسول الله(صلى الله عليه وآله)
در ابتداى بحث به شرف و فضيلت قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) و قطعه زمينى كه حضرت را در خود گرفته اشاره نموديم، حال اين نكته را ياد آور مى شويم كه: قبر امام حسين(عليه السلام) همانند قبر رسول(صلى الله عليه وآله) است زيرا امام حسين(عليه السلام) پاره تن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است. پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود، «حسين منّى أنا من حسين;(1) حسين از من و من از حسينم».
امّ الفضل در عالم رؤيا ديد كه قطعه اى از پيكر مطهّر پيامبر(صلى الله عليه وآله) جدا شد و در دامانش قرار گرفت. هنگامى كه در مورد اين خواب از پيامبر(صلى الله عليه وآله) سؤال نمود، حضرت آن را به ولادت امام حسين(عليه السلام) و تربيتش در دامان ام الفضل تعبير نمود... .(2) پس امام حسين(عليه السلام)پاره تن پيامبر(صلى الله عليه وآله) است و اگر پيامبر(صلى الله عليه وآله)احترامى دارد كه به تبع آن، خاك قبرش نيز متبرّك است امام حسين(عليه السلام) نيز چنين است.
فضيلت تربت امام حسين(عليه السلام)
1 ـ احمد بن حنبل از عامر شاطبى نقل مى كند: درسفرى همراه على بن ابى طالب(عليه السلام)بودم. حضرت هنگامى كه در مسير خود به صفين به نينوا رسيد، صدا داد: اى ابا عبدالله! در كنار شطّ فرات صبر كن. عرض كردم: براى چه؟ فرمود: روزى بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)وارد شدم، در حالى كه گريان بود; عرض كردم: اى نبى خدا! آيا كسى شما را غضبناك كرده، چه شده است كه گريانيد؟ پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود:خير بلكه الآن جبرئيل از نزد من خارج شد و خبر داد كه حسين در كنار شطّ فرات به شهادت مى رسد. جبرئيل گفت: آيا مى خواهى كه تربت او را استشمام نمايى؟ عرض كردم: آرى. آن گاه قبضه اى از خاك تربت امام حسين(عليه السلام) را به من داد كه در اين هنگام طاقت نياوردم و گريستم.2 ـ امّ سلمه مى گويد: روزى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مضطرب از خواب بيدار شد، دوباره
[
1 . سنن ترمذى، ج 5، ص 658، مسند احمد، ج 4، ص 174، سنن ابن ماجه، رقم 144.
2 . مستدرك حاكم، ج 3، ص 176.
(3)3 . مسند احمد، ج 2، ص60.
]
خوابيد و بار ديگر همين حالت به وى دست داد، بار سوم نيز اين عمل تكرار شد، در اين مرتبه ديدم كه در دستان مباركش تربتى قرمز بود كه آن را مى بوسيد و اشك مى ريخت. عرض كردم: اى رسول خدا! اين تربت چيست؟ فرمود: جبرئيل به من خبر داد كه فرزندم حسين در سرزمين عراق به شهادت مى رسد. به جبرئيل گفتم: تربتى كه حسين در آن به شهادت مى رسد به من بنما، جبرئيل از آن تربت آورده و به من نشان داد.
دانستن اين نكته ضرورى است كه فرق است بين مسجود له و مسجود عليه، شيعه اماميه كه بر تربت امام حسين(عليه السلام) سجده مى كند آنرا مسجود له قرار نمى دهد، بلكه آنرا مسجود عليه قرار مى دهد، يعنى شيعه براى تربت امام حسين(عليه السلام)سجده نمى كند، بلكه بر روى تربت امام حسين براى خداوند متعال سجده مى نمايد. و بين اين دو فرق آشكار است.
[(1)1 . مستدرك حاكم، ج 4، ص 398.
]
فلسفه لعن
چرا شيعه دشمنان اسلام و مسلمين و پيامبر(صلى الله عليه وآله) و اهل بيتش را لعن مى كند؟ آيا واژه لعن و به طور كلّى تبرّى، موجب خشونت گرايى و دشمن تراشى نيست؟ آيا موجب تفرقه بين مسلمانان و در نتيجه، تسلط كفّار نمى گردد؟ بهتر آن نيست شيوه اى ديگر پيش روى قرار دهيم، به جاى گلوله از گل سخن بگوييم و استراتژى «صلح و سكوت و سلام» را برگزينيم؟ اينها سؤال ها و اشكال هايى است كه از طرف مخالفين مطرح مى شود، ونيز گاهى مشاهده مى شود كه در بين جوان ها نيز اين سؤال مطرح است كه: چرا ما دشمنان گذشته خود را لعن مى كنيم و از آنان تبرّى مى جوييم؟ در اين قسمت به اين موضوع مهم مى پردازيم.لعن در لغت
راغب اصفهانى مى گويد: «لعن به معناى طرد و دور كردن با غضب است. لعن اگر از جانب خدا باشد در آخرت به معناى عقوبت و در دنيا به معناى انقطاع از قبول رحمت و توفيق است. واگر از انسان باشد به معناى دعا و نفرين و در خواست بر ضرر غير است».طريحى مى گويد: «لعن به معناى طرد از رحمت است».
[(1)1 . مفردات راغب، ص471، 3.
(2)2 . مجمع البحرين، ج6، ص309.
]
ابن اثير مى گويد: «اصل لعن به معناى طرد و دور كردن از خداست. و از خلق به معناى سبّ و نفرين است».
لعن در پرتو قرآن و روايات
خداوند متعال در قرآن كريم 37 بار «لعن» را با انتساب به خودش و نيز يك بار با انتساب به مردم به كار برده است. و اين حدّ به كار بردن اين واژه فى حدّ ذاته دليلبر مشروعيت لعن از حيث اصل اوّلى است. و در قرآن هيچ موردى وجود ندارد كه ازلعن نهى شده باشد، در حالى كه از سبّ نهى شده است; آن جا كه مى فرمايد {وَلاتَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دوُنِ اللهِ فَيَسُّبُوا اللهَ عَدْواً(2); «و شما مؤمنان به آنان كه غيرخدا را مى خوانند دشنام مدهيد تا مبادا آنان هم از روى دشمنى و جهالت خدا را دشمنامدهند».هم چنين با مراجعه به سنت نبوى پى مى بريم كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) تعبير «لعن» و مشتقات آن را در موارد بسيارى، حتى در خصوص مسلمانان و برخى از صحابه به كار برده است; نهى هايى كه با غضب شديد همراه بوده است; به جهت كارهاى زشتى كه از آنها صادر شده بود. با مراجعه به موسوعه هايى كه در مورد احاديث نبوى نوشته شده پى مى بريم كه بيش از سيصد مورد پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر ديگران لعن كرده اند.
فرمود: «خدا لعنت كند رشوه دهنده و رشوه گيرنده را در قضاوت»(5) و نيز فرمود: خدا لعنت كند ربا و گيرنده و دهنده و نويسنده و شاهد... آنرا».
[(1)1 . النهاية، ج 4 ص 330.]