سرّ بحث از رجعت در كتاب هاى كلام - شیعه شناسی و پاسخ به شبهات جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیعه شناسی و پاسخ به شبهات - جلد 2

ع‍ل‍ی‌اص‍غ‍ر رض‍وان‍ی؛ [برای] حوزه نمایندگی ولایت فقیه در امور حج و زیارت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2 ـ مرحوم مجلسى(رحمه الله) مى فرمايد: «اگر مثل اين روايات در عقيده رجعت متواتر نباشد، پس در چه موضوعى مى توان ادعاى تواتر نمود...».

3 ـ و نيز مى فرمايد: «همانا اعتقاد به رجعت در همه عصرها مورد اجماع شيعه بوده است، و همين مسئله همانند خورشيد در وسط روز بين آنان مشهور است».

4 ـ علامه طباطبائى(رحمه الله) مى فرمايد: «همانا روايات رجعت از طرق اهل بيت(عليه السلام) به طور
[
1 . بقره (2) آيه 2

2 . علق (96) آيه 8

3 . نجم (53) آيه 42

للهِِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ.

(4)4 . بقره (2) آيه 156.

(5)5 . بحث حول الرجعة، ص 8 ـ 12.

(6)6 . الايقاظ من الهجعه، ص60.

(7)7 . بحارالانوار، ج53، ص123.

(8)8 . همان، ص123.
]

تواتر معنوى به ما رسيده است».

5 ـ شيخ حر عاملى(رحمه الله) مى فرمايد: «همانا نويسندگانى كه روايات رجعت را در كتاب هاى مستقل يا غيرمستقل جمع نموده اند به حدّى است كه از هفتاد كتاب تجاوز مى كند، و اين خود دليلى بر قطعيت اعتقاد به رجعت نزد شيعه است».

مرحوم مجلسى(رحمه الله) نيز اسامى دانشورانى كه قائل به رجعت بوده اند برمى شمرد كه از پنجاه نفر تجاوز مى كند; از قبيل: سليم بن قيس هلالى، حسن بن صفار، على بن ابراهيم قمى، كلينى، محمد بن مسعود عياشى، ابوعمر كشى، شيخ صدوق، شيخ مفيد، ابوالفتح كراجكى، ابوالعباس احمد بن عباس نجاشى، شيخ طوسى، سيد رضى الدين بن طاووس و... .

سرّ بحث از رجعت در كتاب هاى كلام

علماى علم كلام در بحثهاى كلامى خود از رجعت نيز بحث مى كنند كه اين مى تواند جهاتى داشته باشد:1 ـ وجود روايات فراوان در موضوع رجعت;

2 ـ ارتباط رجعت با مسئله امامت و اشاره به اين كه امامان شيعه مورد ظلم قرار گرفته اند، لذا در عصر حكومت امام مهدى(عليه السلام) بازگشته و حكومت خواهند كرد;

3 ـ رجعت، از اشراط الساعه است; و اشراط الساعه و علائم قيامت مربوط به معاد است.

4 ـ رجعت زمينه ساز اعتقاد به معاد است، زيرا همان گونه كه غيبت صغرى زمينه ساز غيبت كبرى و همواركننده آن بود ظهور صغرى نيز كه همان رجعت است همواركننده ظهور كبرى خواهد شد; يعنى رجعت نيز همواركننده مسئله معاد خواهد بود و مردم امر معاد را استبعاد نخواهند كرد، همان گونه كه در امت هاى پيشين براى تثبيت معاد چنين امرى اتفاق افتاد;

[(1)1 . الميزان، ج2، ص107.

(2)2 . الايقاظ، ص45.

]

5 ـ ارتباط رجعت با مسئله ثواب و عقاب; زيرا در آن زمان نشانه هايى از عقاب و ثواب براى كسانى كه در كفر و يا ثواب بوده اند، خواهد بود.

6 ـ رجعت تجلّى امامت امامان شيعه است.

ديدگاه ها درباره مفهوم رجعت

در رجعت دنيوى احتمالاتى وجود دارد كه با ذكر آن ها قول نزديك تر به واقعيت را بررسى مى كنيم:1 ـ رجعت همانند تمثلاتى است براى ارواح مؤمنين و ائمه اهل بيت(عليهم السلام) كه از دنيا رفته و دوباره روح آنان ظهور كرده و تصرفاتى در اين عالم خواهند نمود. اين نظر از فيض كاشانى، محقق شاه آبادى و ميرزا ابوالحسن رفيعى قزوينى است كه بسيارى از علما، امثال مجلسى و شيخ حر عاملى و ديگران آن را به جهت مخالفت با ظواهر ادلّه مردود مى دانند.

2 ـ مقصود از رجعت همان ظهور امام زمان(عليه السلام) است و اطلاق رجعت به آن بهاعتبار رجوع آن حضرت به مردم بعد از غيبت، يا رجوعِ عالم، به حق و عدالت بعد از انحراف است. اگر اصل اين معنا صحيح باشد، اطلاق رجعت به آن، خلاف ظواهرادله است.

3 ـ رجوع برخى از اموات به دنيا; خصوصاً مؤمنان و كافران محض.

4 ـ رجوع برخى از امامان شيعه، همانند امام على(عليه السلام) و امام حسين(عليه السلام) و برخى از مؤمنان و كافران محض.

5 ـ رجوع تمام امامان شيعه به ترتيب يا به عكس با برخى از مؤمنان و كافران،كه قول اخير ظاهراً بنا بر آن چه از مجموعه روايات استفاده مى شود، به حقيقتنزديك تر است.

رجعت از ديدگاه عقل

براى اثبات امكان رجعت، به برخى از دلايل عقلى اشاره مى كنيم:

1 ـ قسر دائم يا اكثرى محال است

تقرير دليل:الف) روح علاقه اى تام به بدن عنصرى دارد، به جهت ربط ذاتى طبيعى بين قوه روحانى و قوه مادى طبيعى; خواه قوه روحانى كلّى باشد، مثل قوه مؤثر كلّى كه مجموع عالم طبيعت در نظام اراده او حركت مى كند و خواه قوه روحانى جزئى، كه نظام شخصى طبيعى بدن در تحت نفوذ اوست. و هرگاه توجه نفس ناطقه به بدن طبيعى بعد از مرگ به شكل كامل ترى صورت گيرد، زندگى جديد ممكن است.

ب) هرحقيقت را خاصيت و اثرى است كه نماينده مقام وجود و مرتبه هستى اوست. خاتميت همان قوه تكميل و تعليم شخص خاتم نسبت به همه مراتب مختلف بشر است، و خارج نمودن نفوس آنان در كمال علمى و عملى از حدّ قوه به فعليت محض تا روز قيامت. و مقام امام نيز ـ كه خلافت از مقام منيع نبى است ـ همين گونه مى باشد.

ج) در حكمت به اثبات رسيده كه قسر دائم يا اكثرى محال است. قسر در اصطلاح به معناى منع كردن و ممنوع شدن موجودى است از ظهور و بروز اثر طبيعى خود كه طبعاً طالب اوست و به حسب فطرتِ وجود الهى روى به او دارد يا در غالب اوقات از آن اثر محروم است. حال اگر بخواهد اين قوه و جوهر هميشه يا در بيشتر اوقات از كمال خود محروم و اثرش در عرصه عالم كبير نمايان نشود لغو و عبث محض خواهد بود.

نتيجه اين كه: رجعت به معناى رجوع ارواح و نفوس ناطقه مقدس حضرت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه طاهرين(عليهم السلام) به بدن هاى عنصرىِ خويش ممكن، بلكه به ضرورت عقل واجب است، زيرا بروز اثر آنان بهواسطه وجود موانع در زمان خودشان ممكن نشد، پس بايد روزى فرا رسد كه نفوس كليه معلمان الهى به بدن هاى خود توجه نموده و در مقام تعليم ارواح مردم برآيند.

در اين جا توجه به يك نكته ضرورى است كه «نفس كلى الهى» در نبى و امام داراى دونوع اضافه و علاقه است:نوع اوّل: علاقه و ارتباط با بدن خود;

نوع دوّم: علاقه و ارتباط و استيلاى نفس كلى به مجموع عالم كبير. و در اثر همين


ارتباط كلى است كه فرموده اند: «آب ها به بركت ما جارى است و درختان به يُمنِ ما برگ دارند و ميوه ها مى رسد...» و علاقه دوّم به موت باطل نمى شود.

2 ـ ضرورت تداومِ راه مصلحان

تقرير دليل:الف) هر فردِ مصلحى كه در صدد برپايى انقلاب بزرگ فرهنگى ـ اجتماعى در سطح جامعه بشرى است به جانشينانى نياز دارد كه اصول ترسيمىِ او را تبيين و تطبيق نمايد. به همين دليل بعد از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به امامانى معصوم احتياج است تا اين خلأ جبران شود.

ب) تبيين كننده و تطبيق دهنده شريعت و اصول نهضت بايد اشخاصى معصوم باشند; همان گونه كه خود مؤسس نهضت فرهنگى و صاحب شريعت بايد معصوم باشد.

ج) طبق نصوص متواتره نزد شيعه و اهل سنت، امامانِ بعد از پيامبر تا روز قيامت دوازده نفرند، و همه آنان از قريش اند.

د) امام زمان(عليه السلام) بزرگ ترين قيام كننده جهانى است كه با هدف برپايى حكومت عدل توحيدى، قيام كننده به امرى جديد است.

هـ ) امر جديد احتياج به اشخاصى دارد كه تطبيق دهنده و تبيين كننده و ادامه دهنده آن راهى باشند كه شخص قائم به آن حكومت، آورده است.

نتيجه آن كه: ضرورت اقتضا مى كند كه بعد از امام زمان(عليه السلام) افرادى معصوم رجعت كنند تا ادامه دهنده راه و مرام آن حضرت و تطبيق دهنده و تبيين كننده آن باشند، خصوصاً بادرنظر گرفتن اين نكته كه با ظهور آن حضرت عصر جديدى آغاز خواهد شد.

3 ـ قاعده «حكم الامثال»

تقرير دليل

الف) رجعت در عالم مادى، به طور كلى به معاد، بعث و حيات جديد در روز قيامت شباهت دارد.

آلوسى مى گويد: «زنده شدن بعد از مرگ و رجوع به دنيا از امورى است كه مقدور خداوند متعال است، كه هيچ كس در آن شك و شبهه ندارد، و تنها بحث در وقوع آن است».

ب) معاد ممكن الوقوع است، پس رجعت نيز به دليل قاعده: «حكم الامثال فيما يجوز و فيما لا يجوز واحد» چنين مى باشد. امورى كه مانند يكديگرند در جايز بودن يا نبودن يكسانند.

نتيجه آن كه: رجعت از جنبه عقلى ممكن است.

رجعت از ديدگاه قرآن

رجعت به معناى رجوع افراد به دنيا در موارد متعددى در قرآن آمده است، كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:1 ـ خداوند متعال مى فرمايد: { أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمْ اللهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ;(2) «آيا نديديد كسانى را كه از ترس مرگ از ديار خود بيرون رفتند كه هزاران تن بودند، خدا فرمود: بميريد; همه مردند، سپس آنان را زنده كرد».

در تفاسير آمده است: آنان هفتاد هزار خانوار بودند. هر سال در ميان آنان مرض طاعون مى آمد، اغنيا به جهت ثروتشان از آن شهر بيرون مى رفتند و فقيران به دليل ضعف و ناتوانى بيرون نمى رفتند. از همين رو اغنيا را طاعون نمى گرفت و تنها فقيران بودند كه به اين مرض مبتلا مى شدند.

ضعيفان مى گفتند: اگر ما نيز با اغنيا خارج مى شديم به اين مرض مبتلا نمى گشتيم. هم چنين اغنيا مى گفتند: اگر ما نيز در شهر مى مانديم به اين مرض مبتلا مى شديم. لذا قرار گذاشتند كه هنگام ورود طاعون همگى از آن ديار خارج شوند.قبل از وارد شدن طاعون همه از ديار خارج شده و در كنار شطّ دريايى فرود آمدند. آنان به محض آن كه اثاث خود را بر زمين نهادند خداوند متعال جانشان را گرفت، و مدّتى به
[(1)1 . روح المعانى، ج20، ص27.]

/ 120