اين حالت بودند تا اين كه يكى از انبياى بنى اسرائيل به نام «حزقيل» بر آنان گذر نمود، و با مشاهده اين حال عرض كرد: خدايا! اگر ممكن است آنان را زنده گردان تا شهرهايت را آباد، و فرزندانى متولد سازند كه با عابدان تو را عبادت كنند. خداوند به او وحى فرستاد: آيا دوست دارى كه آنان را زنده كنم؟ عرض كرد: آرى. خداوند آنان را زنده كرد و بعد از مدتى نيز به مرگ هاى طبيعى از دنيا رفتند.
2 ـ خداوند متعال مى فرمايد: { فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْي اللهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ;(2) «پس دستور داديم كه پاره اى از اعضاى آن گاو را بر بدن كشته زنيد تا ببينيد كه اين گونه خداوند مردگان را زنده خواهد فرمود و قدرت كامل خويش را آشكار خواهد ساخت شايد شما به خرد درآييد».
مفسران نقل مى كنند: مردى از بنى اسرائيل يكى از نزديكانش را كشت تا ارث او را صاحب شود. يهود ميل داشتند كه قاتلش را بيابند; خداوند متعال به آنان امر نمود كه گاوى ذبح كنند و قسمتى از بدنش را به بدن مقتول زنند تا زنده گردد و از قاتل خبر دهد.
بعد از جدال و نزاع فراوان گاو مورد نظر را پيدا كرده و آن را ذبح نمودند و برخى از اعضاى گاو را به بدن مقتول زدند، او را زنده يافتند، و با سؤال از او به قاتل پى بردند.
3 ـ خداوند متعال مى فرمايد: { وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمْ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنظُرُونَ* ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ،(4) «به ياد آريد وقتى كه گفتيد: اى موسى ما به تو ايمان نمى آوريم، مگر آن كه خدا را آشكار ببينيم، پس صاعقه سوزان بر شما فرود آمد و آن را به چشم خود مشاهده كرديد. سپس شما را بعد از مرگ برانگيختيم باشد كه خدا را شكرگزاريد.
آيه، مربوط به گروهى از تابعين حضرت موسى(عليه السلام) است كه از او درخواست ديدن خداوند را نمودند، كه اين خواسته سبب نزول عذاب و مرگ آنان شد، ولى باز خداوند
[(1)1 . درالمنثور، ج1، ص311; جامع البيان، ج2، ص797; كشاف، ج1، ص286.
2 . بقره(2) آيه 73.
(3)3 . ثعلبى، قصص الانبياء، ص 204 ـ 207; درالمنثور، ج1، ص79; جامع البيان، ج1، ص509 و... .
4 . بقره (2) آيات 55 ـ 56.
]
آنان را زنده نمود.
4 ـ خداوند متعال مى فرمايد: { أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَة وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللهُ مِائَةَ عَام ثُمَّ بَعَثَهُ;(2) «يا به مانند آن كه به دهكده اى گذر كرد كه خراب و ويران شده بود، گفت: به حيرتم كه خداوند چگونه اين مردگان را دوباره زنده خواهد كرد، پس خداوند او را صد سال ميراند و سپس زنده اش كرد».
اكثر مفسران چنين نقل مى كنند كه يكى از انبياى الهى در سفرى بر دهكده اى گذر كرد كه مرگ بر تمام اهالى آن سايه افكنده بود; با ايمانى كه به قدرت مطلق خداوند داشت، در دلش سؤال نمود: كيست كه اين مردگان را بعد از توقف طولانى مبعوث مى گرداند؟ در آن هنگام خداوند جانش را گرفت و بعد از صد سال كه اجزاى جسدش پراكنده شده بود، برانگيزانيد، و نيز كيفيت حشر دابّه اش را به او نشان داد تا اين كه در عمل حشر و نشر را ببيند و به معاد اطمينان قلب حاصل كند.
5 ـ خداوند از حضرت عيسى(عليه السلام) حكايت مى كند كه فرمود: {وَأُحْىِ الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللهِ;(4) من مرده را زنده مى كنم به اذن خداوند.
سيوطى نقل مى كند: عيسى(عليه السلام) دوستش عازر را زنده نمود. و نيز حيات را به فرزند پيرزنى بازگرداند. و نيز دخترى را زنده كرد. هرسه بعد از زنده شدن در قيد حيات بودند و فرزندانى نيز از خود به يادگار گذاشتند.
طبرى مى گويد: «حضرت عيسى(عليه السلام) مردگان را با دعايش زنده مى كرد و خداوند نيز استجابت مى نمود».
6 ـ خداوند متعال مى فرمايد: { وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّة فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا
[(1)1 . كشاف، ج1، ص27; جامع البيان، ج1، ص415; درالمنثور، ج1، ص70 و... .
2 . بقره (2) آيه 259.
(3)3 . كشاف، ج1، ص295; درالمنثور، ج1، ص331; جامع البيان، ج3، ص40.
4 . آل عمران (3) آيه 49.
(5)5 . تفسير الجلالين، ج1، ص73.
(6)6 . جامع البيان، ج3، ص375.
]
فَهُمْ يُوزَعُونَ;(1) «و اى رسول! يادآور روزى را كه از هر قومى يك دسته را كه تكذيب مى كنند برانگيزيم و آنان بازداشت خواهند شد».
در آيه شريفه قراينى هست كه مى توان شاهد حمل آيه بر رجعت باشد نه قيامت:الف) كلمه: { مِنْ كلّ أمّة; از هر امتى. و ما مى دانيم كه معاد مربوط به همه بشر و امت ها است.
ب) كلمه: { فوجاً; دسته اى. زيرا استغراق با نكره بودن كلمه سازگارى ندارد.
7 ـ خداوند متعال مى فرمايد: { قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوج مِنْ سَبِيل;(2) «در آن حال كافران گويند: پروردگارا تو ما را دوبار ميراندى و باز زنده كردى تا به گناهان خود اعتراف كرديم. آيا اينك ما را راهى است كه از اين عذاب دوزخ بازآييم؟»
در كيفيت استدلال به اين آيه درباره رجعت گفتنى است كه اماته، عبارت است از: سلب حيات از موجودِ داراى حيات و اين به تنهايى با رجعت سازگارى دارد.
وقوع حوادث امت هاى پيشين در اين امت
در رواياتى كه شيعه و اهل سنت آن را نقل كرده اند، مشاهده مى كنيم كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)خبر از وقوع حوادثى مى دهد كه در امت هاى پيشين نيز رخ داده است. در صحيح بخارى از ابوسعيد خدرى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) روايت شده كه فرمود: «لتتبعنّ سنن من كان قبلكم شبراً بِشبر، و ذراعاً بذراع».هم چنين شيخ صدوق(رحمه الله) از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) روايت كرده كه فرمود: «كل ما كان في الأمم السالفة فإنّه يكون في هذه الأمّة مثله، حذوا النعل بالنعل، و القذّة بالقذة».
بديهى است، رجعت از حوادث مهمى است كه در تاريخ امت هاى پيشين رخ داده
[
1 . نمل (27) آيه 83.
2 . غافر (40) آيه 11.
(3)3 . صحيح بخارى، ج9، ص112; كتاب الاعتصام بقول النّبى(صلى الله عليه وآله).
(4)4 . كمال الدين، ص576.
]
است; چنان كه قرآن كريم درباره قوم يهود و بنى اسرائيل مواردى را ذكر نموده است، لذا به مقتضاى حديث نبوى مزبور، رجعت در امّت اسلامى نيز واقع خواهد شد. امام رضا(عليه السلام)در پاسخ سؤال مأمون عباسى درباره رجعت، به حديث نبوى مزبور استدلال كرده است.
آثار اعتقاد به رجعت
1 ـ از آن جهت كه عصر ظهور به مانند بهشت روى زمين است، و از طرفى مفاد روايات، رجعتِ انسان هاى بسيار خوب و بسيار بد است، لذا اين اعتقاد انسان را تشويق مى كند تا بكوشد مصداق انسان خوب شود تا در عصر ظهور و حكومت حضرت مهدى(عليه السلام) به اين فضيلت نايل آيد.2 ـ از آن جا كه انسانِ قبل از ظهور زمينه ساز ظهور است، لذا بحث از رجعت اثر تربيتى و جنبه عملى دارد.
بررسى شبهات رجعت
اينك در پايان بحث، برخى از شبهات رجعت را بررسى مى كنيم:1 ـ رجعت با قرآن مخالفت دارد، زيرا در قرآن آمده است: { حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمْ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِي* لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ;(2) «تا آن گاه كه وقت مرگ هريك فرا رسد در آن حال آگاه و نادم شده گويد: بارالها! مرا به دنيا بازگردان تا شايد به تدارك گذشته عملى صالح به جاى آورم و به او خطاب شود كه هرگز نخواهد شد و اين كلمه را از حسرت همى گويد و از عقب آنان عالم برزخ است تا روزى كه برانگيخته شوند.جواب:اولاً، ظاهر، بلكه صريح آيه در مورد حالت احتضار است به قرينه صدر آيه كه
[(1)1 . بحارالانوار، ج53، ص59، ح45.
2 . مؤمنون (23) آيات 99 ـ 100.
]
مى فرمايد: { حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمْ الْمَوْتُ، و ذيل آيه كه مى فرمايد: {وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ.
ثانياً، آيه ظهور در عدم تحقق رجوع با طلب كافر دارد، و منافاتى با رجوع با اراده الهى ندارد; همان گونه كه در امت هاى پيشين با اراده الهى و مصلحت خاص اتفاق افتاد.
ثالثاً، آيه اخص از مدّعا است، زيرا خاص كفار است، در حالى كه در باب رجعت رجوع مؤمنان و كافران محض است.
2 ـ قول به رجعت مخالف با عقل است، زيرا رجوع معصيت كاران دلايلى دارد:الف) عذاب; كه ظلم مى باشد، زيرا قرار است كه در آخرت انسان عذاب شود.
ب) ايذا و اذيت; كه در قبر تحقق يافته است، پس احيا در دنيا عبث و بيهوده است.
ج) اظهار خيانتشان به مردم; كه اين اظهار در زمان معتقدان به آنان سزاوارتر است.
و با رجعت نيكان نيز لازم مى آيد كه آنان بى جهت اذيت و آزار شوند، به جهت دوبار مردن.
جواب
اولاً، عذاب متمحضين در كفر و شرك در دنيا با رجعت از جمله عقوبات آنان است، كه مصلحت اقتضاى تقدم آن در دار دنيا را داشته است، پس محذور عقلى وجود ندارد.
ثانياً، مرگ و جان كندن نسبت به اولياى الهى، خصوصاً انبيا و اوليا به مانند استشمام بوى خوش است; همان گونه كه در روايات آمده است.
3 ـ اعتقاد به رجعت از يهود گرفته شده است.
جواب:اعتقاد به رجعت تابع ادله است، حتى اگر در دين يهود نيز موجود باشد. و صرف وجود يك عقيده اسلامى در اديان ديگر دليل بر آن نيست كه اين عقيده از اديان ديگر