مگر هر مؤذنى در اسلام قبل از شروع در اذان جملاتى را تبركاً نمى گويد تا سپس آن را به اذان متصل كند.(1) مگر برخى قبل از شروع اذان آيه: {وَقُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً... }را نمى گويند؟ آيا اين آيه جزء اذان است يا آن كه مؤذن آن را به نيت تبرك قبل از شروع در اذان مى گويد؟
آيا بعد از اتمام فصول اذان جملاتى از قبيل: «الصلاة والسلام عليك يا رسول الله» و امثال اينها را نمى گويد؟ آيا به قصد جزئيت مى گويد؟ آيا جزء اذان است؟ جواب قطعاً منفى است، وتنها جواب اين است كه به قصد تبرك مى گوييم، و هيچ كس نيز قائل به حرمت يا بدعت و تشريع آن نشده است، و يا اين كه به يك دسته از ادله عامه استدلال مى كنند كه مى تواند استحباب را در همه موارد از جمله در اذان و اقامه اثبات نمايد. ما نيز شهادت به ولايت امير المؤمنين(عليه السلام) را به همين قصد در اذان و اقامه مى گوييم نه به قصد جزئيت، پس هيچ گونه اشكالى متوجه ما نيست، همان گونه كه از اين جهت متوجه اهل سنت نيست.
استاد عبدالمحسن عبدالله سراوى مستبصر سورى در كتاب «القطوف الدانية»مى گويد: شيعه در اذان، شهادت به ولايت را به قصد جزئيت نمى گويد، بلكه از زمانى كه معاويه لعن بر على بن ابى طالب(عليه السلام) را بر بالاى منبرها و مأذنه ها علنى كرد، شيعه اماميه به اين فكر افتاد كه براى جلوگيرى از اين بدعت و مكتوم نشدن ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام)، شهادت به آن را به قصد تبرك در اذان ها اعلام دارد،
همان گونه كه خداوند متعال اين امر را كتمان نكرده ودر قرآن به ولايت امام على(عليه السلام) شهادت داده است. از همين رو مى بينيم كه همه فقيهان اماميه به اين نكته التفات نموده اند كه نبايد اين شهادت را در اذان به قصد جزئيت ذكر كرد و گرنه بدعت است:1 ـ شهيد اول (786هـ ) مى گويد: «شهادت به ولايت على(عليه السلام) و «انّ محمداً و آله خير البريّة» از احكام ايمان است، نه از الفاظ اذان.»
2 ـ مجلسى اوّل (1070هـ ) مى گويد: «ظاهر آن است كه اگر كسى شهادت به ولايت
[
1ـ مائده (5) آيه 55.
(2)2 ـ القطوف الدانيه، ج 1، ص 57 ـ 58.
(3)3ـ الدروس الشرعيه، ج 1، ص 162.
]
را در اذان بگويداشكالى ندارد مگر آن كه با جزم به شرعيت آن باشد كه خطاست. و اولىآن است كه به نيّت اين كه جزء ايمان است آن را بگويد، نه به اين نيت كه جزء اذان است.»
3 ـ محقق سبزوارى (1090هـ ) مى گويد: اصحاب تصريح دارند كه اضافه كردن «انّ علياً ولىّ الله وآل محمّد خير البريّة» وامثال اين جمله ها در اذان بدعت است اگر چه كلام فى حد نفسه حقّ و صحيح است. زيرا بحث در دخول آن در اذان است كه اين متوقّف بر توقيف شرعى است كه به اثبات نرسيده است.»
4 ـ مجلسى دوّم (1111هـ ) مى گويد: «اگر كسى در اذان يا اقامه شهادت ثالثه رابدون قصد جزئيت، بلكه به نيّت تبرك بگويد اشكالى ندارد، زيرا سخن گفتن در اثناى اذان و اقامه را تجويز كرده اند و شهادت به ولايت از شريف ترين دعاها و ذكرها است.»
5 ـ وحيد بهبهانى (1205هـ ) نيز مى گويد: ذكر «محمّد وآله خير البرية» و «اشهد انّ علياً ولىّ الله» در اذان به قصد ورود و جزئيت حرام است، نه به قصد مجرد فعل.»
شيخ عبدالله مامقانى در مناهج المتّقين،(1) وسيد ابوالقاسم خوئى در المستند فى شرح العروة الوثقى(2) نقل شده است.
فتوا به استحباب شهادت ثالثه بدون قصد جزئيت
علماى اماميه با اين كه ذكر شهادت ثالثه را به قصد جزئيّت جايز نمى دانند، ولى در اين امر متّفق القولند كه ذكر آن در اذان بعد از شهادت به رسالت، بدون قصد جزئيّت، و تنها به قصد تبرك اشكالى ندارد، بلكه مستحبّ است. حتّى بنا بر نظر برخى از علما احتياط واجب مى باشد. اينك به اسامى برخى از آنان اشاره مى كنيم، سپس به دليل استحباب مى پردازيم:1 ـ علامه مجلسى (رحمه الله) مى فرمايد: «بعيد نيست كه شهادت به ولايت از اجزاى مستحبّ اذان قرار گيرد، زيرا شيخ و علامه و شهيد و ديگران شهادت داده اند كه اخبارى در اين مورد وارد شده است.»
2 ـ شيخ يوسف بحرانى نيز بعد از نقل كلام علامه مجلسى (رحمه الله) آن را خوب توصيف مى كند.
3 ـ سيد على طباطبايى نيز مى فرمايد: «بلكه از برخى اخبار استفاده مى شود كه شهادت به ولايت بعد از شهادت به رسالت مستحبّ است.»
4 ـ ملا احمد نراقى مى فرمايد: «قول به استحباب به جهت تسامح در دلايل آن بعيد نيست و شاذ بودن اخبار نيز مانع از اثبات استحباب توسط آن اخبار نمى شود.»
5 ـ شيخ عبدالله مامقانى مى گويد: «اگر شهادت به ولايت على(عليه السلام) را بعد از شهادت به رسالت، به قصد تيمن و تبرك و قربت مطلقه ـ نه به قصد جزئيت ـ بگويد اشكالى
[(1)1ـ روضة المتقين، ج 2، ص 246.
(2)2ـ ذخيرة المعاد، ص 254.
(3)3ـ بحار الانوار، ج 81، ص 112.
(4)4ـ حاشيه مدارك، ج 2، ص 410.
5ـ الغنائم، ج 2، ص 423.
(8)6ـ رياض المسائل، ج 3، ص 97.
7ـ جواهر الكلام، ج 9، ص 86.
8ـ العروة الوثقى، ج 1، ص 458.
1ـ مناهج المتقين، ص 62.
2 ـ المستند، ج 2، ص 288.
(3)3ـ بحار الانوار، ج 81، ص 111 ـ 112.
(4)4ـ الحدائق الناضره، ج 7، ص 404.
(5)5ـ رياض المسائل، ج 3، ص 98.
(6)6ـ مستند الشيعه، ج 4، ص 486.
]
ندارد، بلكه حسن است.»
6 ـ سيد ابوالقاسم خوئى مى گويد: «شهادت به ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام) جزء اذان واقامه نيست، ولى فى حدّ نفسه مستحب است.»(2)و ده ها نفر ديگر از علماى شيعه اماميه قائل به استحباب شهادت ثالثه در اذان بدون قصد جزئيت هستند.
7 ـ مرحوم سيد محسن حكيم مى فرمايد: «بلكه شهادت به ولايت در اذان در اين زمان از شعائر ايمان و رمز تشيع است; لذا مى توان آن را از اين جهت راجح شرعى بلكه واجب دانست، ولى نه به عنوان جزئيت در اذان.»
استحباب شهادت به ولايت
استحباب شهادت ثالثه را مى توان از چند طريق به اثبات رسانيد:الف) روايات خاص كه در اذان به شهادت به ولايت اشاره دارند.ب) روايات عام كه مى توان از آنها حكم به استحباب را از باب تطبيق كلّى بر مصداق استفاده نمود.
الف) روايات خاص
1 ـ طبرسى در الاحتجاج از «اصبغ بن نباته» نقل مى كند: وى روزى بر اميرالمؤمنين(عليه السلام)وارد شد و عرض كرد: به خدا سوگند در كتاب خدا آيه اى است كه بر قلبم سنگينى مى كند و سبب شك در دينم شده است. حضرت فرمود: مادرت به عزايت بنشيند و اى كاش مادرت تو را نزاييده بود! آن آيه كدام است؟ عرض كرد: قول خداوند تبارك و تعالى: {وَالطَّيْرُ صَافّات كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ اين صف چيست؟ واينطيور كدامند، و اين صلاة و تسبيح به چه معناست؟ حضرت فرمود: واى بر تو اى پسر[(1)1ـ مناهج المتقين، ص 62.
2ـ المسائل المنتخبه، ص 78.
(3)3ـ مستمسك العروة الوثقى، ج 5، ص 545.
]
كوا،! خداوند ملائكه را به صورت هاى مختلف آفريده است، فرشتگانى به صورت خروس... تا اين كه فرمود: هرگاه وقت نماز شود آن ملكى كه به صورت خروس است بر پاهاى خود مى ايستد، وآن گاه گردن خود را از زير عرش خارج كرده و بال هاى خود را مى گستراند، سپس اين گونه نوا مى دهد: «أشهد أن لا إله إلاّ الله وحده لا شريك له، وأشهد أنّ محمداً عبده و رسوله سيّد النبيين، وأنّ وصيّه خير الوصيين، سبّوح قدّوس ربّ الملائكة والروح.»
آن گاه فرمود: خروسان منازل شما از قول او بال ها را به حركت در مى آورند و اين است معناى قول خداوند متعال {كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ.
كيفيت دلالت حديث بر مدعى اين است كه نداى فرشته آسمانى در وقت نماز، همان اذان است.
اين موضوع با حديثى صحيح السند از امام صادق(عليه السلام) تأييد مى شود كه راوى از حضرت پرسيد: جه بسا وقت بر ما به جهت ابر مشتبه مى گردد، آن وقت چه كنيم؟ حضرت فرمود: اين پرندگانى كه نزد شما در عراق است كه به آن خروس مى گويند مى شناسيد؟ عرض كردم: آرى. فرمود: هرگاه صدايشان بلند شد، وقت نماز رسيده است.
2 ـ شيخ حرّ عاملى در كتاب «اثبات الهداة» به سند خود از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)نقل مى كند كه فرمود: «شبى كه مرا به آسمان چهارم بردند در آن جا خروسى را ديدم كه ندا مى داد: «لا اله الاّ الله، محمّد رسول الله، علىّ اميرالمؤمنين ولىّ الله.»
3 ـ شيخ عبد الله مراغى مصرى نقل مى كند: سلمان فارسى در اذان واقامه شهادت به ولايت على(عليه السلام) را بعد از شهادت به رسالت در زمان حيات پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى گفت. شخصى بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) وارد شد وعرض كرد: اى رسول خدا! چيزى شنيدم كه تاكنون نشنيده بودم. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: چه شنيده اى؟ عرض كرد: سلمان در اذان بعد از شهادت به
[(1)1ـ احتجاج طبرسى، ج 1، ص 541 و 542.
(2)2ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 171; كافى، ج 3، ص 284، ح 2.
(3)3ـ اثبات الهداة، ج 2، ص 285.
]
رسالت، شهادت به ولايت على(عليه السلام) مى دهد؟ حضرت(صلى الله عليه وآله) فرمود: خير شنيدى.
4 ـ همو روايت كرده است: شخصى بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله)وارد شد و عرض كرد: اى رسول خدا! ابوذر در اذان بعد از شهادت به رسالت، شهادت به ولايت على(عليه السلام) داده و مى گويد: اشهد انّ علياً ولىّ الله؟ حضرت(صلى الله عليه وآله)فرمود: «همين طور است، آيا فراموش كرده ايد گفتار روز غدير را «من كنت مولاه فعلىّ مولاه؟» هر كس عهد بشكند بر خود ضرر كرده است.»
ب) روايات عام
برخى از روايات درباره اذان واقامه نيست، ولى دربردارنده حكمى عام است كه قابل انطباق بر مورد بحث; يعنى اذان و اقامه نيز هست. اكنون به يكى از اين گونه روايات اشاره مى كنيم:طبرسى از قاسم بن معاويه نقل مى كند كه به امام صادق(عليه السلام) عرض كردم: اينها در باب معراج حديثى نقل مى كنند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)هنگام عروج، عرش الهى را ديد كه بر آن نوشته شده بود: «لا اله الاّ الله، محمّد رسول الله، ابوبكر الصديق» حضرت(عليه السلام)فرمود: «سبحان الله!» همه چيز را تغيير دادند حتّى اين موضوع را؟گفتم: آرى. آن گاه فرمود: خداوند Uهنگامى كه عرش را خلق كرد بر آن نوشت: «لا اله الاّ الله، محمّد رسول الله، علىّ أميرالمؤمنين» وهنگامى كه آب را خلق كرد در مجراى آن نوشت: «لا اله الاّ الله، محمّد رسول الله، علىّ أميرالمؤمنين» و زمانى كه كرسى را خلق كرد بر پايه هايش نوشت: «لا إله إلاّ الله، محمّد رسول الله، علىّ أميرالمؤمنين» آن گاه فرمود: هرگاه يكى از شما گفت: لا إله إلاّ الله، بايد بعد از آن بگويد: علىّ اميرالمؤمنين.»
اين خبر بر اذان واقامه منطبق است، زيرا در اين دو، شهادت به توحيد و رسالت است، پس بايد بعد از آن دو، شهادت به ولايت گفته شود. و مى دانيم كه هر مورد نياز به
[(1)1 . السلافة فى امر الخلافة، شيخ عبد الله مراغى مصرى.
(2)2ـ همان.]