شفاعت در قرآن كريم
آيات مربوط به شفاعت را مى توان بر چند دسته تقسيم نمود:1 ـ آياتى كه شفاعت را نفى مى كنند:{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِىَ يَوْمٌ لاَ بَيْعٌ فِيهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمْ الظَّالِمُونَ;(1) «اى اهل ايمان از آنچه روزى شما كرديم، انفاق كنيد پيش از آن كه روزى بيايد كه نه خريد [و فروشى] هست و نه دوستى و شفاعتى به كار آيد و كافران در آن روز درمى يابند كه به خود ستم كردند».ولى آيات ديگر به وجود شفاعت به اذن خداوند متعال صراحت دارد. پس آيه فوق شفاعت بدون اذن را نفى مى كند.
2 ـ ابطال عقيده يهود در شفاعت:{يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِي الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ * وَاتَّقُوا يَوْماً لاَ تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْس شَيْئاً وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ(2); «اى بنى اسرائيل ياد كنيد نعمت هايى را كه به شما عطاكردم و شما را بر عالميان برترى دادم. و دورى كنيد از روزى كه در آن، كسى به جاى ديگرى مجازات نشود و هيچ شفاعت از كسى پذيرفته نشود و عوض قبول نكنند و يارى نشنوند».
قرآن اعتقاد به يك نوع شفاعت باطل را كه در يهود بوده، ردّ مى كند، شفاعتى كه هيچ گونه شرطى در شفيع يا كسى كه شفاعت شده قرار نمى دهد و هيچ نوع ارتباطى با اذن خداوند ندارد.
3 ـ نفى شفاعت از كافران
{وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ * حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ * فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ(3); «و روز جزا را تكذيب مى كرديم تا آن كه [با مرگ] يقين به قيامت پيدا كرديم پس در آن روز شفاعت شفيعان سودى به آنان نرساند».
[
1 . بقره (2) آيه 254.
2 . همان، آيه 47 ـ 48.
3 . مدثر (74) آيه 46 ـ 48.
]
4 ـ نفى صلاحيت شفاعت از بت ها:{وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَاعِنْدَ اللهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَوَاتِ وَلاَ فِي الاَْرْضِ سُبْحَانَهُوَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ(1); «[اين مردم نادان] به جاى خدا چيزهايى را مى پرستند كه بهآنها هيچ سود و زيانى نمى رساند و مى گويند كه اين بت ها شفيع ما نزد خدا هستند،به اينان بگو شما به بهانه شفاعت بت ها مى خواهيد به خدا چيزى كه در همه آسمان هاو زمين علم به آن ندارد، ياد دهيد؟! خدا از آنچه شريك او قرار مى دهيد برتر ومنزّه است».
5 ـ اختصاص شفاعت به خداوند:{قُلْ للهِِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعاً لَهُ مُلْكُ السَّمَوَاتِ وَالاَْرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ(2); «بگو [اى پيامبر!] شفاعت تنها از آن خداست كه مالك زمين و آسمان هاست و پس از مرگ، بازگشت همه شما به سوى اوست».
6 ـ شفاعت مشروط براى غير خدا:تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ...(4); «و نفع نمى دهد شفاعت نزد خدا مگر براى كسى كه خداوند براى او اذن دهد».
مقتضاى جمع بين آيات اين است: ـ از آن جا كه طبق عقيده توحيد افعالى، و اين كه مؤثرى بالاصاله در عالم به جز خدا نيست، و هر تأثيرى به اذن و اراده اوست ـ برخى از آيات شفاعت را منحصراً براى خدا قرار داده است، ولى منافات ندارد كه اين حقّ اختصاصى خود را به كسى بدهد، تا با اجازه او، اِعمال كند. همان گونه كه به پيامبر و اولياى خود چنين اجازه اى داده است.
[
1 . يونس (10) آيه 18.
2 . زمر (39) آيه 44.
3 . يونس (10) آيه 3.
4 . سبأ (34) آيه 23.
]
ضرورت شفاعت
با چند عامل مى توان شفاعت را از جمله ضروريات جامعه بشرى به حساب آورد:1 ـ ابتلاى مردم به گناه:برخى مى گويند: تنها نجات دهنده انسان در روز قيامت، عمل صالح است، همان گونه كه در قرآن آمده است: {وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى(1); «و امّا كسى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده براى او پاداش نيكى است».هرچند رسيدن به جزا و سعادت وابستگى زيادى بر عمل دارد، ولى از آيات ديگر آشكارا استفاده مى شود كه عمل به تنهايى باعث نجات بشر نخواهد بود، مگر اين كه با رحمت گسترده الهى ضميمه گردد.
2 ـ گستره رحمت الهى
{رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْء رَحْمَةً وَعِلْماً ...(3); «پروردگارا رحمت و علمت را بر هر چيزى گسترش دادى».
{فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَة وَاسِعَة(4); «پس اگر اى پيامبر تو را تكذيب كنند بگو خداى شما داراى رحمت بى منتهاست». مى دانيم كه شفاعت از مصاديق رحمت الهى است.
3 ـ نجات، اصل اوّلى در انسان:تجربه و برهان عقلى نشان مى دهد كه اصل اوّلى در انسان، سلامت از هرگونه عذاب دنيوى و اخروى است و لذا توقف در برزخ، و نيز مراحل مختلف در روز قيامت و
[
1 . كهف (18) آيه 88.
(2)2 . نحل (16) آيه 61; فاطر (35) آيه 45.
3 . غافر (40) آيه 7.
4 . انعام (6) آيه 147.
]
ورود در جهنّم ـ در مدّتى محدود ـ همه براى آن است كه انسان پاك شده و به جوهر اصلى خود بازگردد، و شفاعت نيز در همين راستاست.
اثر شفاعت
درباره نتيجه و اثر شفاعت دو نظر وجود دارد 1 ـ شفاعت بمعناى از بين رفتن گناهان و عقاب است. 2 ـ شفاعت يعنى زيادى ثواب و ترفيع درجات. بيشتر مسلمانان معتقد به قول اوّل اند. ولى معتزله قول دوّم را پذيرفته اند و حقّ با قول اول است، به چند دليل:شفاعت كند مگر به اذن او». {وَلاَ يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنْ ارْتَضَى(2) «و شفاعت نمى كنند شفاعت كنندگان مگر در حق كسى كه مورد رضايت پروردگار است».2 ـ روايات شيعه و اهل سنت دلالت بر عموميت شفاعت دارد. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)فرمود: «ادّخرت شفاعتى لأهل الكبائر من امّتى»(3); شفاعتم را براى صاحبان گناهان كبيره امتم، ذخيره كرده ام.
3 ـ برخى از آيات تصريح مى كند كه خداوند حتّى بدون توبه، از گناهان عفو مى كند، كه اين با شفاعت به معناى اسقاط گناهان سازگارى دارد. خداوند متعال
[
1 . بقره (2) آيه 255.
2 . انبياء (21) آيه 28.
3 . سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1441.
]
مى فرمايد: {هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُو عَنْ السَّيِّئَاتِ;(1) «او كسى است كه توبه را از بندگان خود مى پذيرد و گناهان را عفو مى نمايد».
درخواست شفاعت از شفاعت كنندگان
همانگونه كه اشاره شد برخى از گناه كاران به واسطه شفاعت مورد عفو و بخشش الهى قرار خواهند گرفت، قرآن كريم و سنت نيز بر اين مطلب تصريح نموده است.
قرآن كريم با مسلّم گرفتن اصل شفاعت، يادآور مى شود كه شفاعت تنها به اذن الهى انجام مى پذيرد: {مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ; كيست كه در پيشگاه الهى به شفاعت برخيزد مگر به فرمان او. و نيز مى فرمايد: {مَا مِنْ شَفِيع إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ; هيچ شفيعى جز با اجازه او نخواهد بود. و از طرفى ديگر به ابطال عقيده بت پرستان و مشركان در اين مورد پرداخته است زيرا آنان براى شفاعت هيچ گونه شرط و قيدى مانند اذن خدا قائل نيستند. قرآن كريم در ردّ اين عقيده مى فرمايد:{وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَوَاتِ وَلاَ فِي الاَْرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ(2); «[اين مردم نادان] به جاى خدا چيزهايى را مى پرستند كه به آنها هيچ سود و زيانى نمى رساند و مى گويند كه اين بت ها شفيع ما نزد خدا هستند، به اينان بگو شما به بهانه شفاعت بت ها، مى خواهيد به خدا چيزى كه در همه آسمان ها و زمين علم به آن ندارد ياد دهيد؟ خدا از آنچه شريك او قرار مى دهيد برتر و منزّه است».
بنابراين با استدلال به آياتى كه شفاعت خواهى مشركان از بت ها را مردود مى شمارد، براى نادرست بودن اصل شفاعت در اسلام، مغالطه اى آشكار است; چرا كه در شفاعت اسلامى، نه اعتقاد به الوهيت شافعان مطرح است و نه بى قيد و شرط بودن شفاعت آنان.
قرآن كريم از فرشتگان به عنوان شفاعت كنندگانى ياد كرده است كه جز درباره
[
1 . شورى (42) آيه 25.
2 . يونس (10) آيه 18.
]
كسانى كه خداوند رضايت مى دهد شفاعت نخواهند كرد: {بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ * لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ * يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنْ ارْتَضَى;(1) «بلكه آنان بندگان مقرّب خدا هستند كه هرگز پيش از امر خدا كارى نخواهند كرد و هرچه كنند به فرمان اوست،... از احدى، جز آن كه خدا از او راضى است، شفاعت نكنند».
پس هرگاه اصل شفاعت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ديگران در قيامت مورد تأييد است، درخواست آن از سوى مؤمنان نيز امرى مشروع خواهد بود. همان گونه كه درخواست دعا از ديگران امرى مشروع است.
وهابيان و درخواست شفاعت از شفيعان
وهابيان اصل شفاعت را قبول دارند، ولى در پاره اى از احكام و ويژگى هاى آن ديدگاه هايى خاص دارند كه موجب شده تا عقيده مسلمانان ديگر را در مورد شفاعت شرك آلود بدانند. مهم ترين مسئله مورد اختلاف درباره شفاعت، به درخواست شفاعت از شافعان بازمى گردد. درخواست شفاعت از شافعان ـ چه در حال حيات آنها و چه پس از مرگ آنان ـ از نظر مسلمانان امرى جايز و مشروع است، ولى به اعتقاد وهابيان امرى نامشروع بلكه شرك آلود است. آنان شفاعت را تنها در صورتى صحيح مى دانند كه انسان مستقيماً از خداوند بخواهد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ديگر كسانى كه مأذون در شفاعت مى باشند، در حقّ انسان شفاعت كنند:ابن تيميه مى گويد: «اگر كسى بگويد: از پيامبر به جهت نزديكى به خدا مى خواهم تا شفيع من در اين امور باشد، اين از كارهاى مشركان است.»محمّد بن عبدالوهاب مى گويد: «طلب شفاعت تنها بايد از خدا باشد نه شافعان; يعنى بايد گفت: بارخدايا محمّد را در حقّ ما در روز قيامت شفيع گردان... .»
[
1 . انبيا (21) آيه 26 ـ 28.
(2)2 . زيارة القبور، ص 156.
(3)3 . الهدية السنية، ص 42.
]