سيره مسلمين بر بناى مسجد در جوار قبور اوليا
با مراجعه به سيره مسلمين در طول تاريخ، پى مى بريم كه آنان به اين عمل مبادرت ورزيده و در كنار قبور اولياى خود مسجد مى ساختند.مورخين داستان مسافرت ابوجندل با ابوبصير را نقل كرده اند كه در ضمن آن آمده: «نامه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به دست ابوجندل رسيد، در حالى كه ابوبصير مشغول جان كندن بود، او در حالى كه در دستش نامه رسول خدا بود از دار دنيا رفت. ابوجندل او را در همان مكان دفن كرد، و بر روى قبرش مسجدى بنا نمود.»
نقد ادله وهابيون
وهابيون بر حرمت ساختن مسجد در كنار قبور اولياى الهى به ادله اى استدلال كرده اند كه در ذيل به بحث و بررسى آنها مى پردازيم:الف ـ استدلال به روايات
وهابيون بر مدعاى خود به روايات ذيل استدلال كرده اند.:[(1)1 . البحر المحيء ذيل آيه.
(2)2 . تفسير ابى السعود، ج 5، ص 215 و تفسير كشاف، ج 2، ص 245.
(3)3 . استيعاب، ج 4، ص 21 تا 23 و تاريخ ابن عساكر، ج 8، ص 334.
]
ـ جندب بن عبدالله بجلى مى گويد: از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پنج روز قبل از وفاتش شنيدم كه فرمود: «آگاه باشيد، همانا كسانى قبل از شما قبور انبياى خود را به عنوان مساجد قرار مى دادند. امّا شما اين گونه نكنيد، من شما را از اين عمل باز مى دارم.»
ـ از پيامبر(صلى الله عليه وآله) روايت شده كه به خدا عرض كرد: «بار خدايا قبر مرا بت قرار مده، خدا لعنت كند قومى را كه قبور انبياى خود را مساجد كردند.»
ـ مسلم نقل مى كند كه ام حبيبه و امّ سلمه نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) يادى از كنيسه اى كردند كه در حبشه ديده بودند، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: آنان كسانى هستند كه هرگاه مرد صالحى از ميانشان مى ميرد بر قبر او مسجدى مى سازند و صورت هايى نيز بر آن قرار مى دهند، آنان نزد خدا در روز قيامت مخلوقات بدى هستند.»
ـ بخارى در صحيح خود از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل كرده فرمود: «خدا لعنت كند نصارا و يهود را، زيرا قبور انبياى خود را مسجد قرار دادند.»
در جواب از استدلال به اين روايات بايد گفت:اوّلاً: فهميدن مقصود اين روايات، متوقف بر دانستن مقصود يهود و نصارا از ساختن مسجد بر قبور اولياى خود مى باشد، زيرا پيامبر(صلى الله عليه وآله) از قيام به عملى كه يهود و نصارا با قصد خاصى انجام مى دهند نهى كرده است.
با مراجعه به روايات پى مى بريم كه يهود و نصارا، قبور اولياى خود را مسجدو قبله قرار مى دادند و بر روى آن قبور سجده مى كردند. در حقيقت آنان را عبادت مى كردند. لذا پيامبر(صلى الله عليه وآله) شديداً با اين عمل مقابله كرده و از آن نهى فرموده است.
حال اگر در كنار قبور اولياى الهى به جهت تبرك، مسجد ساخته شود، تا انسان به بركت آن ولىّ خدا توجه و حضور قلبش بيشتر باشد و از طرفى نيز هيچ قصد تعظيم و تكريمى نسبت به آن ولى در حال نماز نداشته باشد، قطعاً از مورد اين روايات خارج
[(1)1 . صحيح مسلم، ج 1، ص 378.
(2)2 . مسند احمد، ج 2، ص 246.
(3)3 . صحيح مسلم، ج 2، ص 66، كتاب المساجد.
(4)4 . صحيح بخارى، ج 2، ص 111، كتاب الجنائز و سنن نسائى، ج 2، ص 871، كتاب الجنائز.
]
است; چنان كه در روايت امّ حبيبه و امّ سلمه به اين مقصود يهود و نصارا اشاره شده است.
بيضاوى در شرح اين احاديث مى گويد: «از آن جا كه يهود و نصارا بر قبور انبيا به خاطر تعظيم شأن آنان، سجده كرده و آن قبور را قبله خود قرار مى دادند، به همين جهت مسلمين از اين نوع عمل باز داشته شدند، زيرا اين عمل شرك محض است. ولى اگر كسى مسجدى را در جوار قبر صالحى به قصد تبرك بسازد مشمول نهى روايات نمى شود.»
سندى، شارح سنن نسايى نيز مى گويد: «پيامبر(صلى الله عليه وآله) امّت خود را از عمل يهود و نصارا نسبت به قبور انبياى خود باز مى دارد، خواه به سجده بر قبور و تعظيم آنها باشد و خواه به خاطر قبله قرار دادن قبور باشد تا هنگام نماز به آن متوجه باشند.»
ثانياً: روايت، از ساختن مسجد بر روى قبر نهى مى كند و هيچ اشاره اى به ساختن مسجد در كنار قبور انبيا و اوليا ندارد.
ثالثاً: معلوم نيست كه نهى در اين روايات، تحريمى باشد; چنان كه بخارى اين روايات را تحت عنوان «باب مايكره من اتخاذ المساجد على القبور» آورده و آنها را حمل بر نهى تنزيهى و كراهتى كرده است.
شيخ عبدالله هروى در توجيه احاديث فوق مى گويد: «آن احاديث بر كسانى حمل مى شود كه قصد نماز بر قبر انبيا به جهت تعظيم شان دارند و اين در صورتى متصور است كه قبور، آشكار و باز باشد وگرنه نماز در آنجا حرام نيست.»
نيز عبدالغنى نابلسى حنفى مى گويد: «اگر كسى مسجدى را در كنار قبر صالحى بسازد يا در كنار قبر او به جهت تبرك جستن از او نماز گذارد، نه به جهت تعظيم صاحب قبر و توجه به او در نماز، اشكالى ندارد، زيرا مرقد اسماعيل(عليه السلام) نزد «حطيم» مسجدالحرام است و آن محل بهترين مكانى است كه نماز در آن جا خوانده مى شود.»
[(1)1 . سنن نسايى، ج 2، ص 41.
(2)2 . صحيح بخارى، ج 2، ص 111.
(3)3 . المقالات السنية، ص 427.
(4)4 . الحديقة الثنية، ج 2، ص 631.
]
علامه بدر الدين حوثى، در شرح روايات فوق مى گويد: «معناى مسجد قرار دادنقبور، اين است كه انسان نمازگزار قبر را قبله قرار داده و بر آن نماز گزارد.»
ب ـ استدلال به قاعده سدّ ذرايع
يكى ديگر از ادله وهابيون بر حرمت بناء مسجد در جوار قبور اولياى الهى استدلال به قاعده سدّ ذرائع است.
طبق اين قاعده: اگر عملى فى نفسه مباح يا مستحب باشد، ولى منجر به حرام شود آن عمل نيز حرام است، تا كسى به سبب آن به سوى حرام سوق داده نشود.
ابن قيم جوزيه در استدلال به اين قاعده، به ادله بسيارى تمسك كرده است; از جمله به آيه شريفه: { وَلا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْم; «دشنام ندهيد كسانى را كه غير خدا را مى خوانند زيرا آنان نيز خدا را بدون آگاهى ناسزا مى گويند» و آيه: {وَلا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ «و پاهاى خود را به زمين نكوبند تا آنچه از زينتها مخفى مى دارند معلوم شود».
به برخى از ادله عقلى نيز براى اثبات سدّ ذرايع تمسك كرده است.
در جواب مى گوييم: در بحث مقدمه واجب گفته شده كه تنها مقدمه موصله واجب، واجب است نه هر مقدمه اى يعنى آن مقدمه اى كه ما را مستقيماً به واجب مى رساند واجب است; مثلاً اگر بودن بر بالاى بام بر ما واجب است و آن متوقف بر نصب پله باشد، نصب آن پله كه ما را به بالاى بام مى رساند واجب مى شود. همين مطلب را عيناً در مقدمه حرام مى گوييم. يعنى خصوص آن عملى كه ما را به حرام رسانده، از باب مقدمه حرام است.
بنابراين ساختن مسجد در كنار قبور اولياى الهى اگر به قصد شرك نباشد و غالب مردم نيز اين نيت را از خواندن نماز در آن مساجد نداشته باشند. اشكالى در ساختن آن مساجد نيست; اگرچه ممكن است كه برخى هنگام نماز اين نيت را داشته باشند. اگر اين
[(1)1 . زيارة القبور، ص 28.
(2)2 . اعلام الموقّعين، ج 3، ص 148.
]
مطلب را نپذيرفتيم بسيارى از معاملات روزمره نسبت به آلات مشتركه باطل و حرام خواهد بود، زيرا ممكن است كه برخى از مردم از آن سوء استفاده نمايند; مثلاً كسى كه چاقو مى خرد يا راديو مى خرد ممكن است كسى از آن سوء استفاده نموده و در راه فساد استفاده كند، ولى هيچ كس چنين معامله اى را حرام و باطل نكرده است، بلكه تنها فروش آنها را به قصد فساد، باطل مى دانند.
حكم تزيين قبور اولياى الهى و روشن كردن چراغ
وهابيون همان گونه كه امورى مانند: ساختن مسجد در كنار قبور اولياى الهى، نماز و دعا خواندن و زيارت قبور را حرام مى دانند، روشن كردن چراغ و تزيين قبور را هم به طور مطلق حرام مى دانند; اگر چه براى قبر يكى از اولياى الهى ـ مثل پيامبر(صلى الله عليه وآله)و امام ـ باشد. ولى بقيه مسلمين اين عمل را جايز مى شمارند و بر آن به ادله اى استدلال كرده اند كه يكى از آنها قياس به تنقيح مناط قطعى است،زيرا همان گونه كه زينت كعبه جايز و راجح است و سيره پيامبر(صلى الله عليه وآله)، صحابه، تابعين و مسلمين در طول تاريخ نيز اين بوده كه براى تعظيم و تكريم آن و ترغيب مردم بدان زينت مى كردند و در آن هيچ اشكالى نمى ديدند، به همان ملاك، تزيين كردن قبور اولياى الهى و روشن كردن چراغ در جوار آنها اشكالى ندارد.
دليل وهابيون بر حرمت
نسايى به سند خود از ابن عباس نقل مى كند كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «خدا لعنت كند زنانى كه به زيارت قبور مى آيند و كسانى كه قبور را مساجد قرار داده و بر آن چراغ ها روشن مى كنند.»جواب:اين حديث از حيث سند و دلالت اشكال داشته و هيچ دلالتى بر حرمت روشن
[(1)1 . سنن نسايى، ج 4، ص 95 و مستدرك حاكم، ج 1، ص 530، رقم حديث 1384.
]
كردن چراغ بر سر قبور اولياى الهى ندارد، زيرا:الف ـ سند حديث:محدّث وهابى، ناصر الدين البانى بعد از نقل حديث ابن عباس مى گويد:«اين حديث را ابوداود و ديگران نقل كرده اند، ولى از حيث سند ضعيف است. اگرچه كثيرى از سلفيون به آن تمسك كرده اند، ولى بايد حقّ گفته شود و متابعت گردد. واز جمله كسانى كه اين حديث را تضعيف كرده، مسلم است. او در كتاب التفصيل مى گويد: «اين حديث ثابت نيست و مردم از حديث ابوصالح باذام كه در سند اوست پرهيز نموده اند و آن كس كه راوى از ابن عباس است، ثابت نشده است كه از او حديثشنيده باشد.»
آن گاه مى گويد: ضعف اين حديث را در كتاب الاحاديث الضعيفة و الموضوعة و اثرها السيىء فى الامّة ثابت نموده ام.
سپس مى گويد: كسى به احاديث ابوصالح باذام احتجاج نكرده و نزد جمهورائمه ضعيف است و كسى او را توثيق نكرده، مگر عجلى كه معروف به تساهل در توثيق است; همانند ابن حبّان. و حديث طريق ديگرى هم ندارد تا بتواند اين طريق راتقويت كند.»
ب ـ دلالت:ـ اين حديث بر قبور غير انبيا و اوليا حمل مى شود، زيرا قبور آنان را بايد با وجوه مختلف تعظيم نمود كه از جلمه آنها روشن نمودن چراغ است.
ـ حديث بر موردى حمل مى شود كه منفعت بر آن مترتب نگردد، زيراتضييع مال است، ولى چراغ روشن كردن بر بالاى قبر براى زيارت صاحب آن قبر،قرائت قرآن، دعا، خواندن نماز و نفع هاى ديگرى كه مى تواند زائر در آن جا ببرد، در اين موارد نه تنها حرام و مكروه نيست، بلكه رجحان نيز دارد، زيرا از مصاديق تعاون بر برّ و
[(1)1 . تحذير المساجد من اتخاذ القبور مساجد، البانى، ص 43 و 44.
]
تقوا است.