گفتيم زبان ، استعداد ذاتى انسان است كه نياز ارتباطى انسان موجب بروز آن به صورت گفتار مى شود؛ اما مطالعات زبان شناسى در قرن حاضر متوجه كاركردهاى گوناگون و بسيار متنوع زبان است .براى اينكه ترسيمى مختصر از نقشهاى زبان داشته باشيم ، نخست پيوند سه گانه ميان جهان حقايق و معانى ، توانايى فكرى - ذهنى انسان ، و نمود گفتارى زبان را مورد مطالعه قرار مى دهيم .جهان معانىكانال ادراكى انسانجويبار زبان
توصيف حقايق
پيشتر دانستيم كه زبان به معناى شبكه به هم پيوسته نشانگان ، ترجمان حقايق جهان و جانشين خود آنهاست . مفهوم اين مطلب آن است كه انسان با توانايى ادراكى خويش حقايق و معانى را در قالب مفاهيم طبقه بندى ، تجزيه - تحليل و تجريد نموده ، به توصيف و انتقال آن به ديگران مى پردازند. متعلق اين توصيف و اخبار گاه ، عالِم بيرون از وجود انسان است ، گاه عالم درون انسان . (زبان علمى )
تبيين عِلّى - معلولى پديده ها
به جز اين نقش توصيفى ، قدرت ذهنى انسان اين مجال را به وى مى دهد كه با شناخت عميق تر از پديده هاى جهان و كشف رابطه سببى - مسببى به تبيين عِلّى - معلولى آنها، بلكه حدس و پيش بينى امور واقع نشده نائل شود. (زبان فلسفى )
فعل گفتارى
گاه نيز انسان در پيوند ارتباطى خويش با ديگران ، براى رسيدن به برخى خواسته ها و مقاصد خود، آنها را از مجراى زبان و گفتار دنبال مى كند. براى مثال ، شخصى كه تشنه است به جاى اينكه برود آب بردارد به ديگرى مى گويد: يك ليوان آب برايم بياور. در اينجا فعل گفتارى زبان ، به واقع جانشين كاركرد فعل رفتارى است . (فعل گفتارى )
عاطفى - احساسى
يكى از نقشهاى زبان ترسيم و تصوير احساسهاى درونى انسان ؛ غمها، شاديها، حسرتها، آرزوها، شگفتيها و پرسشهاى روانى اوست كه در گفتار منعكس مى شود: ( افسوس كه نامه جوانى طى شد! ) ؛ ( مرحبا اى عاشقان بى قرار ) ؛ ( هان اى دل عبرت بين از ديده نظرها كن ) !، ( شود آيا كه در ميكده را بگشايند؟ ) ... چنانكه ملاحظه مى شود در نوع اخيرا زبان گفتارى جنبه عاطفى و احساسى به خود گرفته است . (زبان عاطفى - احساسى .)در شمارش كاركردهاى زبان ، هر چند برخى كسان آنها را تا بيش از بيست نوع برشمرده اند، اما برخى از آنها - همچون نقل و انتقال تجارب ، اندوخته ها و فرهنگ گذشتگان و پيوند مستمر ميان گذشته و آينده از اين طريق - فوايد و ثمرات زبان محسوب مى شوند و نه نقش آن .با تاءمل در چهار نوع كاركرد زبان اين نكته به روشنى فراهم است كه نقش پايه اى زبان همان ارتباط شناختارى و انتقال پيام است . به سخن ديگر در تمام اين موارد وقتى گوينده اى سخن مى گويد، اين پديده نشان دهنده آن است كه دستگاه عصبى و ادراكى او در مواجهه با حقايق ، واجد پيامى شده و آن را در قالب علائم آوايى (coding) ريخته ، به سوى مخاطب و گيرنده مى فرستد. بر اين اساس است كه زبان شناسان به تجزيه و تحليل اركان ارتباطى زبان پرداخته اند.رومن ياكوبسن (1892 - 1982) زبان شناسى روسى ، شش عنصر را در هر ارتباط زبانى دخيل مى داند: فرستنده ، پيام گيرنده ، تماس ، رمز و علائم آوايى ، زمينه . (24)