2. رمزگرايى باطنيان - تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن - نسخه متنی

نویسنده: محمد باقر سعيدى روشن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2. رمزگرايى باطنيان

به غير از اديبان ، متكلمان ، مفسران ، فقيهان و اصوليان مسلمان كه در عين پذيرش ورود مجاز در قرآن و ضرورت تاءويل و تلاش در جستجوى مدلول واقعى آياتى كه مفاد ظاهرى آنها مقصود خداوند نيست ، گروه هاى ديگرى در تاريخ انديشه دينى مسلمانان پديد آمده اند، كه اساسا هرگونه پايبندى به ظاهر قرآن را نفى كرده ، مقصود اصلى متون دينى قرآن و حديث را همان معانى مكتوم و باطنى آن دانسته اند. باطنيان و متصوفه در فرهنگ فكرى مسلمانان ، دو گروهى هستند كه درست در مقابل ظاهرگرايان قرار دارند آنان مبناى اساسى دين شناسى خويش را خروج از قوانين زبان شناختى و چارچوبهاى محاوره عقلائى ، با اتكا بر جنبه روان شناختى استوار ساخته اند.

باطنيان در اصل بر متوقفان به امامت اسماعيل فرزند امام صادق (عليه السلام ) اطلاق مى شود و در مرتبه بعد بر تمام كسانى كه معتقدند مراد از كلام خدا ظواهر و نصوص آن نبوده ، بلكه اسرار و باطن آنها مقصود شارع است . (762)

آنها عقيده دارند هر ظاهرى كه به حس درآيد، مشتمل بر باطنى است كه زوج و قرن آن است . به دليل اين سخن خداوند كه مى فرمايد: و من كل شى ء خلقنا زوجين لعلم تذكرون ، (763) در اين آيه ( شى ء ) ، شامل همه الفاظ تنزيل نيز مى شود؛ بنابراين ، تنزيل هم باطنى دارد. تنها خداوند يگانه است و زوج ندارد و جز او، قوام هر چيزى به زوجيت است . بر همين مبنا كه هر چيزى ظاهر و باطنى دارد، در قرآن كريم از ظاهر و باطن نعمت و گناه نام برده شده است :

و اءسبع عليكم نعمه ظاهرة و باطنة (764) و و ذروا ظاهر اااءثم و باطنه . (765)

همچنين طور برخى آيات قرآن چنان است كه به هيچ رو نمى توان مدلول ظاهريشان را اخذ كرد، چون : و اءلو استقاموا على الطريقة لاءسقيناهم ماء غدقا؛ (766) زيرا اگر مراد از ( ماء ) آب باشد، خداوند به همگان روزى كرده و اختصاصى به پاى ورزان ندارد، از اين رو ناگزير ( الطريقه ) و ( ماء غدقا ) بايد به معناى باطنى تاءويل شوند. همچنين باطنيان در اثبات تاءويل گرايى به آياتى كه واژه ( تاءويل ) در آنها ذكر شده استشهاد كرده اند. آنان بر اين عقيده اند كه خداوند پس از آفرينش ( لوح ) و ( قلم ) كه دو حد روحانى هستند، دو حد جسمانى آفريد كه ( ناطق ) و ( صامت ) اند. ( ناطق ) ، صاحب شريعت و ( صامت ) ، اساس شريعت است ؛ پس رسول ، ناطق به ظاهر است و ( اساس ) ، (وصى پيامبر) براى ظاهر شريعت كه ( صامت ) و خاموش است ، صاحب تاءويل است . (767)

برابر نظر باطنيان زبان قرآن ، زبان ايما و رمز است و غرض اصلى و گوهر معنا، آن حقيقت نهفته در وراى الفاظ است كه الفاظ قشر آن است . در رسائل اخوان الصفا، سبب رمزى بودن كلام خدا و انبيا چنين بيان شده است : ( اكثر كلام خداى تعالى و كلام انبيا و اقاويل حكما رمزهايى هستند براى سرى از اسرار به قصد آنكه از اشرار مخفى بماند و آن اسرار را جز خداى تعالى و راسخان در علم نمى دانند، از آنجا كه قلوب و خواطرى وجود دارد كه فهم آن معانى را بر نمى تابد ) . (768)

ناصر خسرو مى گويد:

( شريعت ناطق ، همه رمز و مَثَل است . پس هر كه مر مثال را معانى و اشارت را رموز نداند، بى فرمان شود. ) (769)

از نظر باطنيان ( تفسير قرآن ) مطابق فرايند زبان شناختى صورت مى گيرد و ( تنزيل ) نيز براساس لفظ است ، اما ( تاءويل قرآن ) كه معنا و حقيقت و باطن آن را باز مى گشايد، فرايندى روان شناختى و بيرون از قلمرو الفاظ است . (770)

هرچند در آثار نويسندگان اسماعيلى از حفظ ظاهر و باطن شريعت هردو، سخن رفته است ، (771) ولى ، آنان باطن را لب كتاب و منشاء رستگارى نفس مى شمارند، (772) و احكام شريعت را چون غل و زنجير مى دانند كه در زمان ظهور قائم برداشته مى شود. (773)

باطنيان از نظر تئورى ، فلسفه وجودى ( اساس ) ، يعنى وصى پيامبر و امام را، سزامندى وى در تاءويل كتاب مى دانند. ( ناطق تنزيل را آورده است كه همه رمز و اشارت و مَثل است ، و رسيدن به معنا، جز از راه تاءويل اساس نيست . ) (774)

با اين همه ، آثار نظريه پردازان باطنى انباشته از تاءويلات ذوقى است . ناصر خسرو ( تين ) ، ( زيتون ) ، (775) ( مشرقين ) ، ( مغربين ) ، (776) ( سدر ) ، ( طلح ) (777) را به ( عقل ) و ( نفس ) تاءويل مى برد. (778) همچنين آنان بسيارى از آيات را به ناطقان و اساسان تاءويل مى برند. (779) همچنان كه بخشى از تاءويلات باطنيان نيز براساس حساب جُمّل و اعداد است . (780)

/ 192