فصل هفتم : زبان قرآن در ساحت مفردات ، كدام نقش ؟
مفاد زبان قرآن
براى ورود به صحنه زبان قرآن ، لازم است بيان كنيم مرادمان از زبان قرآن چيست ؟ به سخن ديگر، ما در جستجوى پاسخ به چه سؤ الى هستيم ؟ بسيار روشن است كه وقتى مى پرسيم زبان قرآن چيست ، منظورمان لغت قرآن نيست ، چه اينكه همه مى دانيم لغت قرآن عربى است ، نه فارسى يا انگليسى ؛ بلكه با توجه به پذيرش اين اصل پايه كه قرآن به لفظ و معنا برگزيده و منتخب خداوند متعال براى راهنمايى و دعوت مردم به سوى كمال و رقاى معنوى است ، اكنون پرسش ما اين است كه : قرآن از نظر كلمات و گزاره ها و جملات داراى چه خصوصياتى است ؟ آيا مفردات مستعمل در قرآن دال بر همان معانى وضعى عرف بشر است يا دال بر مسمّيات حقيقى ؟ از سوى ديگر، با توجه به اينكه زبان در ميان بشر داراى نقشها و كاركردهاى گوناگونى ، چون توصيف محض حقايق ، تبيين على - معلولى پديده ها، فعل گفتارى و بعد عاطفى و احساسى است ، همچنين از لحاظ شيوه هاى رسانايى ، زبان گاهى در قالب اصطلاحات علمى توصيفى ظاهر مى شود، گاه جنبه عمومى ، روزمره و محاوره اى به جود مى گيرد و گاه جنبه رمزى و نمادين دارد و يا قالب تصويرهاى خيالى را نمودار مى سازد، كه بر خاسته از احساسات و ساحت زيبايى خواهى و هنرى انسان است .بدين لحاظ، پرسش آن است كه به راستى خداوند متعال در دعوت انسان به اهداف مورد نظر خود و در تفهيم پيام خويش چگونه سخن گفته است ؟ و از چه سبك و شيوه اى استفاده كرده است ؟ آيا قرآن با نگرشى تخصصى ، علمى ، فلسفى يا عرفانى به مسائل نگريسته يا با روش معمولى و متعارف سخن گفته است ؟ يا با يك شيوه و روش ويژه و داراى يك نوع زبان خاص ؟ اساسا آيا قرآن داراى يك زبان است ؟ يا آنكه به تناسب تنوع موضوعات مطرح در قرآن از يك سو، و سطوح و لايه هاى تو در توى معانى قرآن از ديگر سو، اين متن داراى شيوه هاى گوناگون كلامى و سطوح مختلف و چند زبان است ؟ اگر داراى يك زبان است ، آن زبان همان زبان عموم عقلا و عرف مردم است يا زبان ويژه خود؟ از آن سو، اگر داراى چند زبان است ، معيار اين چند گانگى چيست ؟ آيا تنوع و تكثر موضوعات ، اعم از طبيعت و فراطبيعى منشاء تعدد زبان قرآن مى شود؟ بدين معنا كه زبان قرآن در ساحت طبيعت داراى يك وجه و در ساحت فراطبيعت داراى وجه ديگر است ؟آيا تقسيم آيات به دو نوع محكم و متشابه ناظر به همين دوگانگى است ؟ يا به عبارت آنكه جملات قرآن داراى زواياى گوناگون و اضلاع مختلف هستند، داراى زبانهاى متعدد مى شوند؟ يا تفاوت زمان ، مكان ، مخاطبها، قرائن و فضاهاى نزول ، منشاء تفاوت زبان قرآن در موضوع و جمله واحد، يا در موضوعات گوناگون مى شود؟ و بالاءخره آنكه خواه آن را داراى يك شيوه و يك سطح بدانيم ، يا داراى شيوه هاى گوناگون و سطوح مختلف طولى و عرضى ، آيا اين متن و زبان پذيراى هنجارها و قواعد خاصى است يا نه ؟ به سخن ديگر، آيا منطق تفاهم عقلائى بر آن حكم فرماست ؟ يا آنكه به دليل انتساب اين كلام به خدا، هنجار شكن است و از هيچ قاعده و قانونى پيروى نمى كند؟از جهت ديگر با وجود گستره فراگير موضوعات قرآن كريم كه از طبيعت و ماوراى طبيعت سخن مى گويد، امر و نهى و توصيه و اخلاق دارد. گزارش و داستان امتها و توصيف هسته ها و اجزاى ريز و درشت آسمانها و زمين و پديده هاى درون آنها و تبين على يك رشته حوادث در سرنوشت انسان و ذكر سنتها را در بر مى گيرد؛ آيا مى توان در تمام اين قلمروها زبان قرآن را زبان واقع گويى و مشتمل بر بعد معرفت بخشى دانست ؟ يا آنكه اين صورتهاى بسيار مختلف ، چندان موضوعيت عينى نداشته ، هدف آن هسته درونى و لب مورد نظر است كه همان اثر بخشى معنوى و تربيتى است و از اين صورتها مى توان درگذشت ؟تلاشمان به دست آوردن پاسخ اين پرسشها و مانند اينهاست . بدين منظور مى كوشيم تا آرام آرام و با گامهاى لرزان ، به جستجوى آنها بپردازيم . براى آنكه در مسير روشن و معلومى گام نهاده باشيم ، لازم مى بينيم كه اين پرسشها را از هم تفكيك نموده ، يك يك بررسى نماييم ؛ از اين رو بحث خود را از مفردات قرآن مى آغازيم .