قرينه هاى برون متنى نقلى - تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن - نسخه متنی

نویسنده: محمد باقر سعيدى روشن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در بُعد ايجابى ، يعنى نقش چهره گشايى و راز زدايى محكمات در برابر متشابهات نيز با توجه به ( ام الكتاب ) ناميدن محكمات ، كه مفاد مرجع بودن و اصل بودن را مى رساند، و ذكر وصف ( راسخ در علم ) كه مُشعر بر عليت است ، اين نتيجه به دست مى آيد كه محكمات كتاب ، قرينه و ماءخذ بسيار مهم رفع تشابه اند. به همين دليل است كه طبرسى ، قرآن پژوه انديشمند پس از پذيرش ديدگاه فهم پذيرى متشابهات در سايه محكمات و نقل روايت امام باقر (عليه السلام ) كه فرمود: كان رسول الله افضل الراسخين فى العلم قد علم جميع ما انزل الله عليه من التاءويل و التنزيل و ما كان الله لينزل شيئا لم يعلمه تاءويله ، هو و او صياؤ ه من بعده يعلمونه كله مى نويسد: از مؤ يدهاى اين برداشت آن است كه صحابه و تابعين بر تفسير تمامى آيات قرآن اتفاق دارند و كسى از آنان را سراغ نداريم كه به بهانه متشابه بودن از تفسير آيه اى درگذرد. ابن عباس مى گفت : من از راسخان در علمم . (1269)

د) تحديد قلمرو معنا

چنانكه مى دانيم آياتى از قرآن كريم داراى عمومات و اطلاقاتى است كه در آيات ديگر تخصيص و تقييد خورده است . همين طور وقوع نسخ حكم برخى آيات با آياتى ديگر نيز فى الجمله قطعى است .

هر يك از عموم و اطلاق عبارت اند از استغراق و فراگيرى تمامى افراد و مصاديق آنها، لكن با اين تفاوت كه عام ، جميع افراد تحت پوشش خود را به صورت عطف به ( و ) در برمى گيرد؛ چنانكه ( اكرم كل عالم ) ، يعنى : اكرم هذا العالم و ذلك العالم و ذاك العالم و...، ولى مطلق ، تمامى مصاديق خود را به صورت عطف به ( اءو ) تحت پوشش ‍ قرار مى دهد؛ چنانكه مفاد ( اءعتق رقبة ) آن است كه : اءعتق هذه الرقبة ، اءو تلك الرقبة ، اءو تلك الرقبة . (1270)

بدون ترديد عمومات و اطلاقات قرآن اختصاص به محور احكام نداشته ، بلكه افزون بر دستورها و احكام فردى و اجتماعى قرآن ، حوزه وسيع تر معارف گوناگون اعتقادى را نيز فرا مى گيرد. از اين رو براى دستيابى به مراد جدى خداوند، در تمامى اين عرصه ها نمى توان به ظهور ابتدائى عمومات و اطلاقات اكتفا ورزيد، بلكه بايد از آيات ديگر كه قلمرو معناى اينها را تبيين و تحديد مى كند، تفحص و جستجو نمود.

همان طور كه تحديد حكم عام و تقييد حكم مطلق (اعم از احكام تكليفى يا پيام هاى اعتقادى ) به برخى افرا امرى ضرورى است ، توجه به دفع يك حكم تشريعى از سوى شارع ، كه به حسب ظاهر اقتضاى استمرار دارد و جايگزينى آن به حكمى ديگر، نيز در فهم مراد جدى آيات ناسخ و منسوخ ضرورى است . (1271)

قرينه هاى برون متنى نقلى

الف ) زمينه ها و فضاهاى نزول

قرآن كتاب تربيت و هدايت براى فرد و اجتماع انسانى است كه در عصرى ويژه از تاريخ حيات بشر در ميان آدميان ظهور يافت . بنابراين قرآن ناظر بر واقعيتهاى موجود جامعه بشر و به منظور سامانمند نمودن زندگى مخاطبان عصر نزول و روزگاران ديگر به سوى يك آرمان والا و وضع مطلوب نازل گرديد. از اين رو توجه به فرهنگ ، اقتضائات و سطح بينش و كنش مردمان عصر بعثت مى تواند چشم اندازى مناسب و قراينى درخور در اختيار پژوهشگرانى قرار دهد كه قرنهاى متمادى از آن عصر و فضا فاصله دارند.

اما روشن است اين عناصر در صورتى مى تواند به منزله قرائن روشنگر و مثمر در شمار آيند كه در اثر اسناد معتبر و قابل اعتنا نقل شده باشند.

از سوى ديگر آگاهى بر فرهنگ و زمينه ها و فضاهاى نزول آيات قرآن ، همچنان كه انديشمندان اسلامى تصريح كرده اند به هيچ روى معانى عام و فراگير آيات قرآن را به مخاطبان عصر نزول اختصاص نمى دهد. (1272) همان طور كه ناظر بودن قرآن بر واقعيتهاى عينى زندگى مخاطبان و ضرورت توجه به اين نوع قرينه در كشف همه جانبه مفاهيم قرآن ، هرگز مستلزم تاءثيرپذيرى قرآن از فرهنگ عصر نزول نيست .

ب ) سنت ماءثور معصوم

چنانكه در مباحث گذشته ديديم ، فرستنده قرآن تنها به فرستادن قرآن در ميان مردم اكتفا نكرده و آنها را در تعامل با كتاب خويش بلاتكليف و حيران باقى نگذاشته ، بلكه آيين بهره گيرى از اين من زندگى ساز را نيز در پيشديد انسانها قرار داده است .

به اتفاق نظر فريقين پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله غير از ابلاغ وحى قرآنى بر مردم ، رسالت تبيين معانى قرآن و تشريح فرائض و سنن آن را نيز عهده داشت . قرآن كريم اين مسئوليت را چنين شرح مى دهد:

و اءنزلنا اليك الذكر لتبين للناس ‍ ما نزل اليهم ؛ (1273)

و قرآن را بر تو نازل كرديم تا آنچه را كه بر مردم نازل شده ، برايشان تبيين كنى .

چنانكه پيداست اين آيه يك اصل كليدى و هرمنوتيكى در فهم قرآن را در اختيار قرآن پژوهان قرار مى دهد. (1274) مفاد آيه اين است كه در فرايند معناشناسى قرآن ، همان طور كه استمداد از قرائن درونى قرآن امرى ضرورى مى باشد، بهره گيرى از تبيين پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان معصوم (عليه السلام ) كه مويد به ( وحى تسديد ) اند، نيز همان اعتبار سنت پيامبر صلى الله عليه و آله را داراست :

ايها الناس انما انا بشر اوشك ان ادعى فاجيب و انى تارك فيكم الثقلين ، الثقل الاكبر و الثقل الاصغر، الثقل الاكبر كتاب الله ، عالى ، حبل ممدود من السماء الى الارض ، و عترتى اهل بيتى ، ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدى و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض . فانظروا كيف تخلفونى فيهما، فلا تسبقوهم فتهلكوا، ولا تعلموهم فانهم اعلم منكم . (1275)

البته تمايز ميان سنت ماءثور، در مقايسه با چهره گشايى آيات ، در پرتو همديگر، از اين لحاظ در خور توجه است كه سنت از جهت سند داراى اعتبارات گوناگون است . دسته اى از روايات از نظر سند متواتر به شمار مى آيند، پاره اى ديگر غير متواتر، ولى محفوف به قرينه اند و دسته سومى از روايات نيز خبر واحدند. اخبار گروه اول در توضيح و گوياسازى معانى آيات ، خواه در موضوعات اعتقادى و تبيين انديشه هاى بنيادى دينى و يا موضوعات تاريخى و شرح قوانين و سنن تكوينى و تشريعى ، همانند عقل بين و مفاهيم صريح قرآن ، نقش اساسى دارند و قرينه تعيين كننده براى معنا محسوب مى شوند؛ اما اخبار تفسيرى محفوف به قرينه و نيز اخبار آحاد، در شرح تكاليف و وظايف عملى نقش ‍ تعيين كننده دارند و حجت اند، ولى در قلمرو باورهاى پايه ، جهان بينى ، انسان شناخت ، پيامبرشناسى ، امامت و معارفى از اين دست ، محل تامل و دقت اند.

از سوى ديگر، بازكاوى نقشهاى گوناگون و كاركردهاى متفاوت سنت ماثور در شرح و گوياسازى آيات خود موضوعى قابل پژوهش است .
بخشى از روايات ناظر به قرآن ، در واقع رهيافت معرفت معصومانه پيشوايان برگزيده پروردگار، از شعاع حقايق قرآنى است ، كه به منظور دفع ابهام و ارتقاى آگاهى قرآن امت به شرح و تفسير آيات پرداخته و گونه هاى مختلف دارد.

عمرو بن عبيد معتزلى ، از امام باقر (عليه السلام ) آيه اءولم ير الذين كفروا اءن السموت والارض كانتا رتقا ففتقنهما (1276) پرسيد. امام فرمود: آسمان بسته بود؛ باران نمى باريد و زمينه بسته بود و گياهى نمى روياند. بار ديگر پرسيد: مرا از معناى اين سخن خداى عزوجل آگاه كن كه فرمود: و من يحلل عليه غضبى فقد هوى ، (1277) غضب خدا چيست ؟ امام فرمود: غضب خدا عذاب اوست . اى عمرو! هر كس گمان كند چيزى خدا را دگرگون مى كند، در واقع كافر شده است . (1278)

بخش ديگرى از روايات ماثور درباره با قرآن كريم ، شرح مفاهيم باطنى و ژرفاهاى نهانى آيات قرآن است . تاءويل در مفهوم به سطح آوردن معانى عميق آيات ، كه در اثر شرايط روحى و آگاهى درونى فراهم مى آيد، هرگز نفى كننده معناى ظاهرى نبوده ، بلكه در طول معناى ظاهر و نوعى دلالت التزامى غير بين است .

سرانجام آنكه به احتمال مى توان گفت مهم ترين نقش سنت بُعد روش گذارى و قاعده سازى آن است ، اين نقش ديگر جنبه تفسير يا تاءويل موردى آيات را نداشته بلكه جنبه كليددهى به مردم در چگونگى تعامل با قرآن و شيوه بهره گيرى از معارف قرآن را دارد، تا مردم خو در پرتو راه و رسم درست ، به رهيافت معناى آن نائل آيند. اهتمام آن نخبگان مينوى ، بيش از هرچيز آن بوده كه به انسانها گوشزد كنند صفاى نفس و معرفت ذواضلاع درونى و بيرونى دو سررشته گوهرين در تقرب به كرانه هاى بى پايان قرآنى هستند.

از صادق آل محمد صلى الله عليه و آله چنين روايت است كه فرمود: ان هذا القرآن فيه منار الهدى و مصابيح الدجى فليجل جال بصره و يفتح للضياء نظره فان التفكر حياة قلب البصير، كما يمشى المستنير فى الظلمات بالنور؛ (1279) همانا اين قرآن سرچشمه هدايت و روشناى شب تاريك است ، پس بر هوشمند است كه در آن ژرف كاوى كند و براى پرتو افشانى آن ديده خويش را بگشايد، زيرا خردورزى حيات دل بيناست ، چنانكه جوياى روشنى در تاريكيها به وسيله نور راه جويد.

/ 192