فصل سوم : عصر جديد، پيدايش بسترهاى نو در طرح زبان دين - تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن - نسخه متنی

نویسنده: محمد باقر سعيدى روشن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل سوم : عصر جديد، پيدايش بسترهاى نو در طرح زبان دين

فصل حاضر در پى اين هدف است كه نشان دهد فرهنگ و آموزه هاى قرآن ، با فرهنگ و آموزه هاى دينى رايج در جهان غرب ، با داشتن اشتراك در يك رشته مفاهيم ، نقاط تمايز اساسى دارد؛ از اين رو نظريه هاى مطرح در باب زبان دينى جديد غرب ، كه متعلق به حوزه فرهنگ و متون دينى يهودى مسيحى و برخاسته از يك سلسله عوامل فكرى ويژه است ، نمى تواند به عنوان ديدگاه هاى قابل انطباق بر فرهنگ اسلامى و قرآن باشد. اين عوامل بسيار متعدد و متنوع اند، لكن در اين فصل از سه عنصر، يعنى : تعميم روش معرفتى تجربى ، رويكرد انتقادى به گذشته و هرمنوتيك فلسفى نامبرده شده ، و تاءثير مستقيم و غير مستقيم آنها بر پيدايش زبان دينى جديد در غرب در نظر بوده است .

دوران جديد

پيشتر دانستيم كه فهم و معناشناسى جملات دينى به طور طبيعى زمينه ساز طرح مباحث زبان شناختى در حوزه تفسير متون دينى است . بدين روى ملاحظه شد كه در سنت تفسيرى يهودى مسيحى ، پيشفرضهاى زبانى مربوط به متون دينى درخور توجه است .

اكنون بايد افزود كه فرهنگ دينى فلسفى غرب ، از برهنه انتقال از دوران مدرسى و گام نهادن به عصر جديد يا مدرنيته (Modernity)، شاهد نقطه عطفى در همه زمينه هاى فكرى از جمله شناخت دين و زبان و متون دينى گرديد.

پايه هاى تفكر قرون وسطا

تفكر قرون وسطا بر معنايى از يقين تاءسيس گرديده بود. اين تفكر ريشه در ايمان دينى داشت و حقيقت از ايمان ريشه مى گرفت و بر حسب همين يقين دينى ارزيابى مى گرديد و اين يقين ، رهاورد وحى و تعاليم كليسا بود.

الهيات آن روزگار با ابتنا بر عقل و وحى ، برايندى از تاءليف عناصر فلسفه و كيهان شناسى يونانى (ارستويى ) و ايمان اهل كتاب بود و اين هر دو از افق نگرش كليسا و بر مبناى وثاقت كليسا و سنت تفسير شفاهى نشاءت مى گرفت . (125) بنابر آن نگرش ، دين رهاورد وحى آسمانى و پيام خدا براى انسان بود كه به منظور راهبرد انسان در افق حيات ايمانى صادر شده بود، و متون دينى داراى محتوا و هدفى روشن تلقى مى شدند كه انسان را طرف خطاب الهى قرار داده اند.

شيوه بيانى اين متون هر چند داراى مجاز، تمثيل و كنايه دانسته مى شد، لكن اساس آن بر حقيقت گويى و واقع نمايى استوار بود و زبان اين متون ترجمان واقعيتهاى ، جهان هستى ، آغاز و فرجام آن به شمار مى آمد. وجود خدا حقيقتى مستقل از ذهن انسان ، تلقى مى شد و ارتباطى وثيق با حقايق عينى داشت ، فهم مفاصد و مقاصد نهفته در اين متون هر چند راه و رسم و شروط و صلاحيتهاى ويژه اى مى طلبيد، اما امرى دست يافتنى بود و انسان در مقام مخاطب پيام وحى آسمانى ، اين ظرفيت و توانمندى را داشت كه بتواند مقاصد شريعت را بفهمد و به سوى آنها ره سپرد.

رويكرد ناسوتى

پيدايش عصر جديد (مدرنيته ) با رويكرد جهان بينى علمى تجربى و محور قرار گرفتن انسان (امانيزم ) و عقلانيت ابزارى كه به واقع با فلسفه دكارت : ( من فكر مى كنم ، پس هستم ) شروع شد، چشم اندازى نو به تمام هستى فراروى بشر نهاد كه تفاوتهاى كمى و كيفى مقايسه ناپذيرى را در مقايسه با هستى شناسى پيشين عرضه مى داشت . در اين دوره انسان مى خواست خود را از مرجعيت و حجيت دين و كليسا و تعاليم منقول آن رها سازد. او با عقل خود بنياد به دنبال يافتن طريق جديدى (Method) براى رسيدن به يقين زايل شده بود. اين رويكرد با مقارنت كشفيات علمى تازه و انقلاب صنعتى از يك سو و متدولوژى علمى جديد، ظهور فلسفه هاى نو و نهضت اصلاح دينى از ديگر سو رهيافتهاى ديگر سانى را به عالم و آدم و نيز دين و متون دينى و زبان و فهم آن در سه قرن اخير فراهم آورد.

كشفيات علمى و آراى دانشمندانى چون تيكو براهه (1546 - 1601 م )، كوپرنيك (1473 - 1543 م ) منجم لهستانى ، كپلر (1571 - 1630 م ) رياضيدان و منجم آلمانى ، گاليله (1564 - 1642 م ) رياضيدان و منجم ايتاليايى ، نيوتون (1642 - 1727 م ) رياضيدان و فيزيكدان انگليسى و... در باب هيئت و نجوم ، اختراع صنعت چاپ ، كه طبع و نشر كتاب را آسان ساخت ، اختراع تلسكوپ ، كه نجوم علمى را جايگزين فرضيه هاى پيشين نمود و چشم انداز بشر را به نظام كيهان شناختى ارسطويى را، كه در تلفيق فلسفى كلامى تومايى - توماس اكويناس - تجليل و تقديس يافته بود و در محافل كاتوليك رومى به شدت از آن دفاع مى شد به چالش كشيد و اعتبار و وثاقت مفهومى كتاب مقدس را با ترديد افكند. (126)

ويژگيهاى اصلى رنسانس در گسترش بى سابقه يك جهان بينى و گسترش دانش دنيوى است كه پيش از آن در انحصار كشيشان بود و منحصرا به موادى مى پرداخت كه كليسا تصويب مى كرد.

رجال رنسانس آماده بودند تا به هر مشغوليت ذهنى انسانى ، از مثلثات گرفته تا شعبده بازى بدون واهمه از آلودگى به امور دنيوى بپردازند. آنها به گفته هاى پولس قديس اعتنايى نداشتند و آشكارا به ( انسان ) فخر مى كردند. (127)

به ديگر بيان ، زمينه ها، علل و معدات پيدايش رنسانس و ويژگيها و لوازم آن متعدد و متنوع است ، اما در اينجا ما به آنچه بيشتر در ارتباط با بحث قرار مى گيرد اشاره مى كنيم .

/ 192