با توجه به زمينه هاى دينى - فرهنگى در عالم اسلام ، نه تنها فضا براى جمود دينى فراهم نبود بلكه بستر اين فرهنگ جولانگاه وسيعى را بر شكوفايى انديشه دينى مى گشود. قرآن كريم رسالت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را برداشتن زنجيره هاى بر فكر بشر توصيف مى كند و مى فرمايد:الذين يتبعون الرسول النبى الاءمى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التوراة و الاءنجيل ياءمرهم بالمعروف وينهاهم عن المنكر ويحل لهم الطيبات و يحرم عليهم الخبائث ويضع عنهم اصرهم والاءغلال التى كانت عليهم فالذين آمنوا به وعزروه و نصروه واتبعوا النور الذى اءنزل معه اولئك هم المفلحون ؛ (494) آنان كه از فرستاده خدا، پيامبر امى پيروى مى كنند، كسى كه ويژگيهايش را در تورات و انجيلى كه نزدشان است مى يابند و آنها را به نيكيها مى خواند و از زشتيها باز مى دارد، پاكيزه ها را بر آنان حلال مى شمارد، ناپاكها را تحريم مى كند، و بارهاى سنگين و زنجيره هايى كه بر آنان بود، از آنها بر مى دارد، آنان كه به او ايمان آوردند و از او حمايت نموده ، او را يارى كرند و از نورى كه با او نازل شده پيروى كردند، آنها رستگارانند.آموزه هاى اسلام از همان آغاز به مسلمانان آموخت كه در امر دين تحقيق و اجتهاد ورزند، چه اينكه تقليد و پذيرش غير محققانه اصول دين مطرود و درباره فروع دين نيز با فرض امكان اجتهاد، مردود است .
2. پيشرفت علمى نه ركود
با توجه به ارزش و قداستى كه قرآن كريم و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به علم و عالم بخشيدند و دانش را داراى فضيلت ذاتى دانستند؛ مسلمانان از همان آغاز به كسب دانش اهتمام وافر ورزيدند. آنان در پرتو آموزش قرآن كريم كسب معرفت و دانش اندوزى را موجب تقرب به خدا و كمال ايمان مى دانستند:( انما يخشى الله من عباده العلماء (495) ) و ( يرفع الله الذين آمنوا منكم والذين اءوتوا العلم درجات . (496) )بدين روى تا وقتى مسلمانان به كتاب خدا و آيين پيامبر خوش پايبند بودند، عرصه هاى شكوفايى فرا روى آنان گشوده بود و هرگز مجالى براى ركود و عقب ماندگى برايشان نبود.
3. بالندگى عقلانيت و فلسفه اسلامى
در پرتو آموزه هاى قرآن كريم ، كه حكمت را برترين ويژگى انسان بر مى شمرد: و من يؤ ت الحكمة فقد اءوتى خيرا كثيرا (497) و با توجه به اينكه جهان بينى توحيدى قرآن در خود منطق و استدلال عقلانى همراه داشت و آيات توحيدى قرآن چون ( ليس كمثله شى ء ) (498) و آياتى كه قلمرو ابزارهاى گونه گون معرفتى بشر و قلمرو كارايى هر يك را گوشزد مى نمود، مانند: لاتدركه الاءبصار و هو يدرك الاءبصار (499) و آياتى كه پيوسته مردم را به تفكر در پديده هاى عالم هستى و آيه هاى تشريعى فرا مى خوانند: و اءنزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون ، (500) طبيعى بود كه عقلانيت فلسفى و تفكر برهانى در عالم اسلامى شكوفا و بالنده شود.در اينجا نقش پيشوايان دينى ، به ويژه اميرالمومنين على بن ابى طالب (عليه السلام )، برترين مفسر كتاب خدا را نمى توان ناديده گرفت . سخنان حكيمانه آن بزرگوار تاثيرى بسزا در رشد عقلى مسلمانان به ويژه شيعيان داشته است :اول الدين معرفته و كمال معرفته التصديق به و كمال التصديق به توحيده و كمال توحيده الاخلاص له و كمال الاخلاص له نفى الصفات عنه لشهادة كل صفة انها غير الموصوف ... (501)بدين روى ، قرآن و اسلام در ذات خود همبستگى عقل و وحى و وجود اين دو گونه معرفت را در راستاى كمال انسان ضرورى مى دانستند. اسلام همچنان كه هدايت وحى را در سرنوشت انسان لازم مى شمرد، هدايت عقل را نيز ضرورى ميدانست ، كه بدون عقل ورزى ، پيام وحى نيز به بار نمى نشست : يا هشام ! ان الله تبارك و تعالى اءكمل للناس الحجج بالعقول ؛ (502) اى هشام ! خداوند تبارك و تعالى براى مردم حجتهاى خود را به وسيله عقلها كامل گردانيد.بسيار طبيعى است دينى كه در ذات خود عقل را حجت خدا معرفى مى كند، هيچ گاه در آن مجالى براى سركوب عقل باقى نمى ماند. از همين رو فضاى فرهنگ اسلامى ، فضاى رشد و بالندگى عقلانيت و تفكر منطقى است .