فصل دوازدهم : زبان قرآن ، زبان ويژه هدايت - تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن - نسخه متنی

نویسنده: محمد باقر سعيدى روشن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دو، مطابق اين ديدگاه تفاوت تجربه پيامبر و ديگر انسانها؛ يعنى پيروان او، فقط در تقديم و تاخير زمانى تجربه است ، وگرنه تمايزى اساسى ميان پيامبر و ديگران نيست و وحى نيز خصوصيت ويژه اى براى پيامبران به شمار نمى آيد؛ زيرا همه صاحبان تجربه دينى ، دارنده وحى اند. سوال اينجاست كه اين سخن چگونه براى يك مسلمان معتقد به ختم وحى قابل تصديق و اذعان است ؟
سه ، بر اساس اين نظر، وحى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ، يعنى قرآن ، كه در وجود مشركان معاندى چون ابو لهب و ابو جهل و... اثر نگذاشت و افق گشايى نكرد، حقيقتا وحى بود؛ به سخن ديگر يعنى قرآن هم واقعا وحى بود و هم واقعا وحى نبود! اين در حالى است كه قرآن براى همه مردم بيان و راهنماست ، اما مومنان از نور آن بهره مى برند و ديگران خود را از آن نور محروم مى كنند.




  • باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست
    در باغ رويد و در شوره زار خس



  • در باغ رويد و در شوره زار خس
    در باغ رويد و در شوره زار خس



چهارم ، از دستاوردهاى اين مقال آن است كه سخنان همه راهبان ، مرتاضان و قديسان ، در صورتى كه اثر مثبت و تحول خوش وجودى بيافريند، عين وحى است . لكن آيا اين سخن پذيرفتنى است ؟ شايد از منظر تفكر اين نويسنده هيچ منعى ندارد!

حاصل سخن اين فصل آن است كه برابر آنچه گفته شد، دو راه اساسى ، يعنى راه عقلى و راه نقلى و استفاده از مدلولات بين خود قرآن و نيز سنت محرز از معصوم (عليه السلام )، اساسى ترين راه ها و ابزارهاى اجتهاد هستند كه از طريق آنها مى توان زبان قرآن و طريقه فهم آن را كشف كرد.

فصل دوازدهم : زبان قرآن ، زبان ويژه هدايت

گزينش نويسنده در زبان قرآن

در پرتو آنچه پرداختيم و مبانى مدلل اعتقادى مربوط به قرآن را بررسى كرديم ، طبيعى است كه رهيافت ما در زبان قرآن با هيچ يك از ديدگاه هاى جديد زبان دينى در غرب همسويى ندارد. چه آنكه هر يك از آنها علل و عوامل خاص خود را دارند. در اين ميان تاءثير چشمگير دو عامل اساسى ، يعنى روش معرفت شناختى تجربى و دشوارى متون متهافت دينى بشر ساخته ، در پيدايش تمامى آن رهيافتها (بى معنايى ، كاركردگرايى ، نمادانديشى و واقع گروى انتقادى ) قابل ملاحظه است . از ديگر سو، با توجه به ويژگيهايى كه قرآن دارد، روشن خواهد شد كه ديدگاه ما در زبان قرآن ، نظريه زبان عرفى محض هم نيست . نظريه اى كه اين نوشته بر آن تاكيد مى ورزد زبان خاص يعنى ( زبان هدايت ) است .

ويژگيهاى زبان شناختى قرآن

در بحثهاى گذشته آمد كه ، قرآن به لفظ و معنا سخن خداوند متعال است كه از طريق وحى بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله القا شده و ايشان نيز بى كم و كاست آن را به مخاطبان نهايى وحى يعنى مردم رسانده است .

همچنين ، افزون بر مبانى مربوطه به زبان شناسى قرآن ، كيفيت ارتباط الفاظ با معانى ، حيثيت واقعيت نمايى و در برداشتن پيام ، و روش كشف زبان قرآن ، مورد توجه قرار گرفت .

اكنون باى معلوم شود كه از ميان فرضهاى گوناگون و متصور، زبان قرآن كدام است ؟ آيا يك زبان است يا چند زبان ؟ اگر يك زبان است ، عام است يا خاص ؟ اگر چند زبان است ملاك تعدد آن چيست ؟ ترديدى نيست كه قرآن در ابلاغ پيام خو، منطق تفهيم و تفاهم عموم عقلا را كنار نمى نهد و از سوى ديگر شيوه سخن گفتن آن به گونه اى است كه همگان مى توانند از آن بهره برند. با توجه به اين خصوصيات ، شايد گمان رود كه زبان قرآن ، همان زبان متداول ميان عرف و عموم مردم است ، نه زبان خاص و همراه با اصطلاحات ويژه دانشمندان . اما با دقت در ويژگيهاى ديگرى كه قرآن واجد آنهاست ، دشوار است كه زبان قرآن ، به تمامى ، همان زبان عرفى دانسته شود.

1. انتفاع همگانى

نوشته ها و گفته هاى انسانى به طور متعارف مخاطب خاصى دارد. گفته ها و نوشته هايى كه مخاطب آنها عموم مردم باشد، براى متخصصان رشته هاى گوناگون مفيد نخواهد بود و اگر در سطح فهم متخصصان باشد، براى عموم مردم قابل استفاده نيست . افزون كه موضوعات تخصصى نيز خود محدوديتهاى ويژه اى را دارند. براى مثال ، زبان و اصطلاحات رياضى ، براى متخصصان رشته هاى ديگرى ، كه ارتباط چندانى با اين رشته ندارند، قابل استفاده نيست و به عكس .

راغب اصفهانى مى نويسد:

قرآن راهنماى همه مردم است ، البته مردم در شناخت قرآن يكسان نيستند، بلكه به ميزان مراتب علمى و روحى خويش بر آن آگاهى مى يابند. صاحبان بلاغت از فصاحت قرآن آگاهى مى يابند، فقيهان از احكام آن بهره مى برند، متكلمان از براهين آن و مورخان از داستانهاى آن منتفع مى گردند. (1155)

و در جايى ديگر مى نويسد:

خداوند در خطابهاى خويش با مردم ، به روشن ترين زبان و دقيق ترين بيان ، سخن گفته است كه هم عموم مردم از خطابهاى روشن آن اقناع مى شوند و اتمام حجت صورت مى پذيرد و هم خواص از اثناى آن دقائقى حكيمانه دريافت مى كند. از اين روست كه فرمود: لكل آية ظهرا و بطنا، و لكل حرف حدا و مطلعا. بر همين اساس مى نگريم كه خداوند وقتى ربوبيت و وحدانيت خو را بيان مى كند، گاه (فهم ) آن را به صاحبان عقل اضافه مى كند، گاه به صاحبان علم و گاه به سامعين ، گاه به متذكر شوندگان و...؛ چون هر يك از اين نيروها وجهى از حقايق قرآن را باز مى نمايد. (1156)

اما زبان قرآن در قلمرو هدايت و دعوت انسان به سوى كمال و سعادت ، به گونه اى است كه هم براى عموم مردم و غير متخصصان راهنمايى و هدايت گرى دارد، و هم براى متخصصان و انديشمندان رشته هاى گوناگون علمى .

علامه طباطبايى نيز در بحث اعجاز قرآن با استناد به مفاد آيه :

قل لئن اجتمعت الاءنس والجن على اءن ياءتوا بمثل هذا القرآن لا ياءتون بمثله ولو كان بعضهم لبعض ظهيرا، (1157)

/ 192