سه ، بر اساس اين نظر، وحى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ، يعنى قرآن ، كه در وجود مشركان معاندى چون ابو لهب و ابو جهل و... اثر نگذاشت و افق گشايى نكرد، حقيقتا وحى بود؛ به سخن ديگر يعنى قرآن هم واقعا وحى بود و هم واقعا وحى نبود! اين در حالى است كه قرآن براى همه مردم بيان و راهنماست ، اما مومنان از نور آن بهره مى برند و ديگران خود را از آن نور محروم مى كنند.
باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست
در باغ رويد و در شوره زار خس
در باغ رويد و در شوره زار خس
در باغ رويد و در شوره زار خس
فصل دوازدهم : زبان قرآن ، زبان ويژه هدايت
گزينش نويسنده در زبان قرآن
در پرتو آنچه پرداختيم و مبانى مدلل اعتقادى مربوط به قرآن را بررسى كرديم ، طبيعى است كه رهيافت ما در زبان قرآن با هيچ يك از ديدگاه هاى جديد زبان دينى در غرب همسويى ندارد. چه آنكه هر يك از آنها علل و عوامل خاص خود را دارند. در اين ميان تاءثير چشمگير دو عامل اساسى ، يعنى روش معرفت شناختى تجربى و دشوارى متون متهافت دينى بشر ساخته ، در پيدايش تمامى آن رهيافتها (بى معنايى ، كاركردگرايى ، نمادانديشى و واقع گروى انتقادى ) قابل ملاحظه است . از ديگر سو، با توجه به ويژگيهايى كه قرآن دارد، روشن خواهد شد كه ديدگاه ما در زبان قرآن ، نظريه زبان عرفى محض هم نيست . نظريه اى كه اين نوشته بر آن تاكيد مى ورزد زبان خاص يعنى ( زبان هدايت ) است .ويژگيهاى زبان شناختى قرآن
در بحثهاى گذشته آمد كه ، قرآن به لفظ و معنا سخن خداوند متعال است كه از طريق وحى بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله القا شده و ايشان نيز بى كم و كاست آن را به مخاطبان نهايى وحى يعنى مردم رسانده است .همچنين ، افزون بر مبانى مربوطه به زبان شناسى قرآن ، كيفيت ارتباط الفاظ با معانى ، حيثيت واقعيت نمايى و در برداشتن پيام ، و روش كشف زبان قرآن ، مورد توجه قرار گرفت .اكنون باى معلوم شود كه از ميان فرضهاى گوناگون و متصور، زبان قرآن كدام است ؟ آيا يك زبان است يا چند زبان ؟ اگر يك زبان است ، عام است يا خاص ؟ اگر چند زبان است ملاك تعدد آن چيست ؟ ترديدى نيست كه قرآن در ابلاغ پيام خو، منطق تفهيم و تفاهم عموم عقلا را كنار نمى نهد و از سوى ديگر شيوه سخن گفتن آن به گونه اى است كه همگان مى توانند از آن بهره برند. با توجه به اين خصوصيات ، شايد گمان رود كه زبان قرآن ، همان زبان متداول ميان عرف و عموم مردم است ، نه زبان خاص و همراه با اصطلاحات ويژه دانشمندان . اما با دقت در ويژگيهاى ديگرى كه قرآن واجد آنهاست ، دشوار است كه زبان قرآن ، به تمامى ، همان زبان عرفى دانسته شود.1. انتفاع همگانى
نوشته ها و گفته هاى انسانى به طور متعارف مخاطب خاصى دارد. گفته ها و نوشته هايى كه مخاطب آنها عموم مردم باشد، براى متخصصان رشته هاى گوناگون مفيد نخواهد بود و اگر در سطح فهم متخصصان باشد، براى عموم مردم قابل استفاده نيست . افزون كه موضوعات تخصصى نيز خود محدوديتهاى ويژه اى را دارند. براى مثال ، زبان و اصطلاحات رياضى ، براى متخصصان رشته هاى ديگرى ، كه ارتباط چندانى با اين رشته ندارند، قابل استفاده نيست و به عكس .راغب اصفهانى مى نويسد:قرآن راهنماى همه مردم است ، البته مردم در شناخت قرآن يكسان نيستند، بلكه به ميزان مراتب علمى و روحى خويش بر آن آگاهى مى يابند. صاحبان بلاغت از فصاحت قرآن آگاهى مى يابند، فقيهان از احكام آن بهره مى برند، متكلمان از براهين آن و مورخان از داستانهاى آن منتفع مى گردند. (1155)و در جايى ديگر مى نويسد:خداوند در خطابهاى خويش با مردم ، به روشن ترين زبان و دقيق ترين بيان ، سخن گفته است كه هم عموم مردم از خطابهاى روشن آن اقناع مى شوند و اتمام حجت صورت مى پذيرد و هم خواص از اثناى آن دقائقى حكيمانه دريافت مى كند. از اين روست كه فرمود: لكل آية ظهرا و بطنا، و لكل حرف حدا و مطلعا. بر همين اساس مى نگريم كه خداوند وقتى ربوبيت و وحدانيت خو را بيان مى كند، گاه (فهم ) آن را به صاحبان عقل اضافه مى كند، گاه به صاحبان علم و گاه به سامعين ، گاه به متذكر شوندگان و...؛ چون هر يك از اين نيروها وجهى از حقايق قرآن را باز مى نمايد. (1156)اما زبان قرآن در قلمرو هدايت و دعوت انسان به سوى كمال و سعادت ، به گونه اى است كه هم براى عموم مردم و غير متخصصان راهنمايى و هدايت گرى دارد، و هم براى متخصصان و انديشمندان رشته هاى گوناگون علمى .علامه طباطبايى نيز در بحث اعجاز قرآن با استناد به مفاد آيه :قل لئن اجتمعت الاءنس والجن على اءن ياءتوا بمثل هذا القرآن لا ياءتون بمثله ولو كان بعضهم لبعض ظهيرا، (1157)