نتيجه گيرى
با ملاحظه آنچه بيان شد معلوم مى شود كه زبان قرآن گرچه داراى ساحات گوناگون است و از جهت ديگر، هم اخبار دارد، هم انشاء، هم توصيف دارد، و هم منشاء حيرت و در فكر وادار كردن مخاطبان است ، نماد و تمثيل و حروف رمزى (حروف مقطعه ) در آن يافت مى شود؛ لكن با اين همه ، استراتژى اصلى در زبان قرآن واقع گويى و واقع نمايى است . با اين جهت گيرى اساسى است كه قرآن در پى سوق انسان به يك حقيقت عينى و كمال وجودى تحقق پذير است . چه اينكه وحى از مبداء حقيقت و آفريدگار واقعى ، براساس واقعيتهاى عينى حيات و وجود انسان ارائه گرديده است . از همين روى است كه احدى از علماى اسلامى حتى عارفان و اهل تاءويل و باطن گرا نيز اين مجال را نيافته اند كه زبان واقع گراى قرآن را نفى كنند. قرآن مكرر اين حقيقت را تصريح كرده است كه : ( وبالحق اءنزلناه و بالحق نزل ) و ( وكذب به قومك و هو الحق قل لست عليكم بوكيل ، لكل نبا مستقر وسوف تعلمون ، (1125) قوم تو آن را انكار كردند، در حال يكه حق است ، بگو من مسئول (ايمان پذيرى ) شما نيستم . هر خبرى كه خداوند به شما داده ، فرجامى دارد و به زودى خواهيد دانست .فصل يازدهم : روش كشف زبان قرآن
1. روش كشف زبان قرآن
يكى از موضوعات درخور اهميت در ارتباط با زبان و بالمآل فهم قرآن ، متدولوژى كشف زبان قرآن است . به سخن ديگر وقتى ما در صدد شناخت زبان قرآن برمى آييم ناگزير بايد پاسخ اين سوال بر ما معلوم باشد كه چگونه و با كام روش و بر چه اساسى مى خواهيم زبان قرآن را بشناسيم ؟ آيا با روش پيشينى در جستجوى زبان هستيم ؟ يا با استمداد از خود متن مى خواهيم مطالعه خويش را دنبال كنيم ؟ آيا با روش تجربى و به گفته بعضى ، پديدارشناسى تاريخى و مطالعه پسينى و از طريق كاركردهاى من در حيات عينى جامعه مى توان اين هدف را دنبال كرد؟ و يا به وسيله تلفيق اين روشها به تناسب موضوعات گوناگون ؟2. شناخت عقلى زبان از راه شناخت گوينده
با پذيرش وجود خداى عينى و كمال مطلق ، كه آفريدگار جهان هستى و انسان است ، در اين مبناى عقلى نمى توان مناقشه كرد كه فلسفه ضرورت وحى و پيام هدايت نبوى ، همان فلسفه پيدايش وجود انسان يعنى تكامل آگاهانه و اختيارى اوست . بدين روى مى توان به صورت تئوريكال از طريق تاءملات پيشينى عقلى در صفات و افعال خداوند راهى به سوى شناخت چگونه بودن كلام خدا و زبان وحى گشود.وقتى پذيرفتيم قرآن سخن خداست ، بالطبع اين سخن انعكاسى از ويژگيهاى گوينده است ، هرچند مخاطب آن انسان است .از همين روست كه استوارى قرآن و تنزيه آن از تناقض و تهافت ، دليل خدايى بودن قرآن بر شمرده مى شود:
اءفلا يتدبرون القرآن ولو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا. (1126)از سوى ديگر، همين موضوع را از طريق من قرآن نيز مى توان پيگيرى كرد. حضرت امام خمينى (ره ) مى نويسد:ما بايد مقصود از تنزيل اين كتاب را قطع نظر از جهات عقلى برهانى ، از خو كتاب خدا اخذ كنيم ، مصنف كتاب مقصد خود را بهتر مى داند... مصنف ، اين كتاب را كتاب هدايت خوانده (بقره / 2)... اين كتاب شريف ، چنانچه (چنانكه ) خود بدان تصريح فرموده ، كتاب هدايت و راهنماى سلوك انسانيت و مربى نفوس و شفاى امراض قلبيه و نوربخش سير الى الله است ... مقصد قرآن ، چنانچه (چنانكه ) خود آن صحيفه نورانى مى فرمايد، هدايت به سُبُل سلامت است و اخراج از همه مراتب ظلمات به عالم نور و هدايت به طريق مستقيم است . (1127)علامه طباطبايى (ره ) نيز در تفسير آيه مربوط به انواع وحى در سوره شورا، آيه 51 مى نويسد:وصف ( على حكيم ) در ذيل آيه ، به منزله تعليل مضمون آيه است . خداوند متعال بدان لحاظ كه از آفريدگان و نظام حاكم بر آنها برتر است ، از اين رو برتر از آن است كه همانند گفتگوى ميان خود انسانها با يكديگر با ايشان تكلم نمايد، از اين رو راه وحى را براى راهنمايى آنان به سوى سعادت برگزيده است ، زيرا هدايت هر نوعى از موجودات به سعادت واقعى ، از شئون خداوند متعال است ، چنانكه فرموده است : اءعطى كل شى ء خلقه ثم هدى (1128) و نيز فرموده است : ( و على الله قصد السبيل ) . (1129)از آنجا كه سعادت انسان در پرتو شعور و دانش تحقق مى يابد، و عقل و انديشه انسان با وجود وى (نارساييها) خطاهايى كه در آن رخ مى دهد براى رساندن انسان به سرمنزل سعادت كافى نيست ، از اين رو خداى سبحان راه وحى نبوى را كه خطابردار نيست براى هدايت انسان برگزيد. (1130)علامه ، نظير همين بيان را در وصف ( تنزيل من حكيم حميد ) كه در ذيل آيه لا ياءتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه ... (1131) آمده است نيز مى آورد. (1132)