مريض القلب
در آيات متعددى از قرآن اين تعبير به كار رفته است : و اذا ما اءنزلت سورة فمنهم من يقول اءيكم زادته هذه ايمانا فاءما الذين آمنوا فزادتهم ايمانا و هم يستبشرون و اءما الذين فى قلوبهم مرض فزادتهم رجسا الى رجسهم و ماتوا و هم كافرون . (626)اين موضوع كه فساد به قلب نسبت داده شود از اصطلاحات ابداعى قرآن است ، (627) همان گونه كه ( قلب سليم ) نيز چنين باشد.نفاق ، منافق
نفق ، در لغت به معانى متعددى چون رواج در بيع ، مرگ و نقب در زمين آمده است . (628) نفاق را از آن جهت ، فعل منافق گويند كه از يك سو داخل در اسلام و از سويى خارج از آن است . نفاق دينى ، اصطلاح جديد اسلامى است كه عرب آن را در اين اصطلاح ، يعنى كفر پنهان و اظهار ايمان ، بر كسى اطلاق نمى كرد. (629) ايمان دينى عنصر اساسى در ساخت معنايى واژه نفاق به شمار مى رود. در كاربرد قرآنى نفاق مرادف با فسق قلمداد مى شود: سواء عليهم اءستغفرت لهم اءم لم تستغفر لهم لن يغفر الله لهم ان الله لا يهدى القوم الفاسقين ، (630) براى آنها يكسان است چه برايشان آمرزش بخواهى يا نه ؛ زيرا خدا هرگز آنان را نمى بخشد؛ خداوند مردمان فاسق را هدايت نمى كند.قرآن واكنش انسانها در برابر دعوت ايمانى پيامبر صلى الله عليه و آله را در سه مقوله اساسى ( ايمان ) ، ( كفر ) و ( نفاق ) ارزيابى مى كند. براساس اين رهيافت قرآنى ، كه در سراسر اين كتاب چشمگير است ، انسانها از منظر رويكرد ايمان توحيدى به سه گروه ( مومن ) (گرونده راستين و ملتزم ، انفاق ، 2 - 4؛ توبه ، 112 - 113)، ( كافر ) (حق ناپذير لجوج ، بقره ، 6 - 7) و ( منافق ) (معترف زبانى و منكر درونى ، بقره ، 8) تقسيم مى شوند. (631)جهاد فى سبيل الله
جهد، توان و نيرو است و جهاد مصدر جاهد، كه در به كارگيرى نيرو در مقابله با دشمنان معنا مى داده است . (632) جهاد در اسلام با خصوصيت ( فى سبيل الله ) مفهومى قرآنى است كه هويت اين فعل را از منظر خداوند باز مى نمايد: (633) تؤ منون بالله و رسوله و تجاهدون فى سبيل الله باءموالكم و اءنفسكم ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون . (634)خشوع
خشع ، به معنى سكون و آرامش ، چشم بر زمين دوختن و باز گرفتن صدا آمده است . (635) همين مفهوم لغوى در قرآن از آن به نام صف مومنان ياد مى كند. خضوع و فروتنى فوق العاده آنان در برابر خداوند است : (636) قد اءفلح المومنون الذين هم فى صلاتهم خاشعون . (637)صراط مستقيم
اين تركيب از اصطلاحات ويژه قرآن است . در مفهوم كلمه صراط و عربى بودن آن مولف الزينه آن را عربى الاصل مى داند و مى گويد: صراط، آن طريقى است كه رونده خويش را نگه مى دارد. (638) اما سيوطى ترجيح مى دهد كه كلمه را معرب به شمار آورد. مستقيم در مقابل كج و داراى انحراف است .تركيب ( صراط المستقيم ) در قرآن داراى مفهوم معنوى است ، نه طريق مادى . برخى مفسران صراط مستقيم را اعتدال در اخلاق ، افكار و اعمال دانسته اند: (639)( اهدنا الصراط المستقيم ) (640)
( و من يعتصم بالله فقد هدى الى صراط مستقيم . (641)
سبحان و تسبيح
اصل سبح در لغت به معناى شنا كردن است ، سپس در تطور مفهومى خود به معناى ياد خدا، تنزيه خداوند از هر عيب و نقص و نيز تعجب آمده است و در كاربردهاى قرآنى كلمه سبح ، مفهوم لغوى آن نيز كار رفته است :و هو الذى خلق الليل و النهار و الشمس و القمر كل فى فلك يسبحون . (642)به عقيده برخى نويسندگان تسبيح متعلق به خدا در معناى ذكر و ياد خدا هم معنا شده است :
سبح لله ما فى السماوات و ما فى الاءرض و هو العزيز الحكيم . (643)
ولى به نظر مى رسد تسبيح يا سبحان در اضافه به خداوند، كه در قرآن آمده ، به مفهوم خاص تنزيه و دور داشت خدا از هر عيب و نقص در كار رفته است :
اءم لهم اله غير الله سبحان الله عما يشركون . (644)
دنيا، آخرت
دُنيا، بر وزن فُعلى ، وصف است به معناى نزديك ، كه به همين مفهوم در شعر جاهلى نيز كاربرد يافته است . واژه ( الدنيا ) كه در قرآن مكرر آمده است ، در مقابل ( الاخره ) ، و براى زندگى فعلى انسان ، پيش از مرگ عَلَم شده است ، همان گونه كه آخرت و دارالاخرة در قرآن اختصاص به حيات ثانوى انسان دارد: (645)( منكم من يريد الدنيا و منكم من يريد الاخرة ؛ (646) )
( و ان الدار الاخرة لهى الحيوان لو كانوا يعلمون . (647) )
برزخ
در لغت به معناى حايل ميان دو چيز است ، اما در اصطلاح ويژه قرآن به معناى نشئه بين دنيا، يعنى پس از مرگ و قيامت است :حتى اذا جاء اءحدهم الموت قال رب ارجعون * لعلى اءعمل صالحا فيما تركت كلا آنهاكلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون ... (648)
ساعت
اين كلمه در لغت به معناى مقدارى از وقت است ، و در شعر جاهلى به معناى زمان مرگ نيز آمده است . كاربرد ( ساعة ) در قرآن كريم به مفهوم لغوى آن چنين آمده است :و يوم يحشرهم كاءن لم يلبثوا الا ساعة من النهار، (649) اما مفهوم خاص ( ساعة ) در عرف قرآن كريم ، هنگامه پايان دنيا و آغاز رستاخيز است :
ا
لذين يخشون ربهم بالغيب و هم من الساعة مشفقون . (650)