تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن - نسخه متنی

نویسنده: محمد باقر سعيدى روشن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قيامت

قام ، يقوم ، كه قياما و قيامة دو مصدر اين فعل اند. يوم القيامة از نامهاى معروف جهان آخرت و روزى است كه مردم حيات نوينى را شروع مى كنند:
( يوم يقوم الناس لرب العالمين ) ؛ (651)

( ان الله يفصل بينهم يوم القيامة . ) (652)

جهنم

در اين كه واژه جهنم عربى است يا اينكه از فارسى يا عبرى به عربى آمده ، اختلاف است . (653) در معناى آن گفته اند چاه عميق و يا گودال ژرف است ، اما در اصطلاح قرآنى به ، صفت غالبى آتش عذاب آخرت اطلاق مى شود كه جايگاه بدكاران است : ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيد خلون جهنم داخرين . (654)

خلود

به طور مسلم اعراب بدوى معناى ( خلود ) را ( عمر دراز ) - در حقيقت چندان دراز كه هرگز به پايان نرسد - مى دانستند و آن را بسيار به كار مى بردند، اما اذهان آنان هرگز نمى توانست از افق دنياى حاضر مشهود، پاى بيرون گذارد. به سخن ديگر، براى آنان خلود به معناى خلود و هميشه ماندن در اين جهان بود، اما با توجه به آگاهى از محال بودن دستيابى به جاودانگى مطلق در اين جهان ، به يك باره بن بست و نقطه اختتامى پديد آمد كه بت پرستى بدان سوى رانده شد؛ از اين رو پوچى و سپنجى بودن زندگى انسان در سخنان عبيد بن الابرص ، شاعر جاهلى ، به خوب به تصوير كشيده شد:

در انديشه هاى قوم خويش ، قوم مهربانى كه در ملحوب ساكن است فرو رفتم ، دلم بر آنها كه سرشار از غم و اندوه اند، سوخت .

با ياران خويش ، آن مردان نژاده اى كه خويشتن را به دستگيرى از همه يارى خواهندگان ، بى هيچ خست و تنگ نرى ملزم مى دانستند، گوش فرا داده ام . اكنون همه اينها سپرى گشته است و من باقى مانده ام تا بر از دست رفتنشان ندبه سر دهم ، نه من تنها، بلكه آن كيست بر روى زمين كه اميدهايش نقش بر آب نشده باشد؟!

تو آدمى را مى بينى كه پيوسته در آرزوى عمر دراز است ، اما رهاورد عمر دراز چيست جز تحمل اندوه و رنج ؟

اما قرآن ، اين آرزوى فطرى را به زيبايى مفهوم بخشيد و بر غبار نوميديها آب پاكى ريخت و راز اين معماى حل ناشده را باز گشود. بدين ترتيب با وجود اشتراك نظر بينش قرآن و جاهليت در ناپايدارى حيات امروزين ، نتيجه اى كه اين دو نگرش از اين شناخت مى گيرند، فرسنگها از هم دور و متفاوت است . جاهليت چيزى وراى اين جهان خاكى نمى شناسد، اما قرآن دقيقا تمام اميدهاى ماناى انسان را در پرتو اعتقاد به معاد و خلود حيات رستاخيزى استوار مى نمايد: (655) بل تؤ ثرون الحياة الدنيا # والاءخرة خير و اءبقى ؛ (656) بلكه آنان زندگى نزديك اين جهان را بر مى گزينند، در حالى كه سراى ديگر برتر و پايدارتر است : والذين آمنوا و عملوا الصالحات اءولئك اءصحاب الجنة هم فيها خالدون . (657)

/ 192