تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن - نسخه متنی

نویسنده: محمد باقر سعيدى روشن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1. ظاهرگرايى و زبان يك وجهى قرآن

يكى از نظرياتى كه در مورد زبان گزاره هاى قرآن مطرح شده ، نظريه ظاهرگرايى در مواجهه با قرآن كريم است . ظاهرگرايان ، تمام آيات قرآن را يك وجهى و تنها در چارچوب تفسير لفظى و لغوى معنا مى كنند. اهل حديث ، يعنى پيروان احمد بن حنبل (161 - 241 ه‍)، و پيشتر از او مالك بن انس (93 - 179 ه‍) و پس از آنها داوود ظاهرى (280 ه‍) و فرزندش ابوبكر ظاهرى و همچنين كراميه ، اشاعره ، ماتريديه ، ابن تيميه ، وهابيان و اخباريان شيعه ، از كسانى بودند كه در طيفى از تفاوت منظرها، فى الجمله در اين نكته اشتراك داشتند كه از كاربرد عقل و انديشه در فهم و معرفت دينى پرهيز كنند. برخى صاحبان اين نگرش هرگونه اجتهاد مدلل را در مفاد قرآن نفى مى كند، هر چند اخذ به ظاهر ملازم با تشبيه و تجسيم خداوند باشد. برخى صاحبان اين نگرش وجود مجاز در قرآن را ملازم اشتباه يا تطويل بى فايده (با وجود قرينه ) و يا كذب مى شمارند. (690)

گرايش حديث محورى كه پس از جواز تدوين حديث در ميان عامه ، رواج فوق العاده پيدا كرد، آنچنان غلبه يافت كه معيار اساسى در تنظيم باورهاى دينى و تقنين قوانين شد. در اين نگاه ، ظواهر منقولات روايى بدون ارزيابى سند و محتوا، ملاك فهم قرآن گرديد. تا جايى كه به نام روايت هر غث و ثمينى از هر كس نقل شد و گفته شد كه سنت به وسيله قرآن نسخ نمى شود، اما سنت مى تواند ناسخ قرآن باشد! (691) همچنين اظهار شد: قرآن نيازمندتر است به سنت تا سنت به قرآن . (692) پيروان اين جريان فكرى از مالك بن انس نقل مى كردند كه وقتى از وى درباره استواى بر عرش پرسش ‍ شد، پاسخ داد: الاستواء معلوم و الكيفيته مجهولة و الايمان به واجب و السوال عنه بدعة .

نيز احمد بن حنبل در رساله كوچكى در بيان عقيده اهل حديث ، پس از مقدمه مى نويسد: اين ، روش اهل علم و نويسندگان و اهل سنت است ، آنان كه به ريسمان سنت چنگ انداخته و در اين راه شناخته شده اند، از ميان اصحاب رسول صلى الله عليه و آله تا امروز و در اين بين عالمان چندى از حجاز و شام و... را درك كردم و از آنها حديث شنيدم ، پس آن كس كه كمترين مخالفت يا نقدى بر اين روش داشته باشد، يا نقل حديثى را عيب گيرد، مخالف و بدعتگذار خواهد بود. وى پس از ذكر جمله اى از مسائل اعتقادى مى نويسد: و هو على العرش فوق السماى ء السابعة و عنده حجب من نار و نور و ظلمة و ماء و هو اعلم بها. (693)

پيروان اين مسلك تفسير قرآن را بدون استناد به روايات روا نمى شمارند و مى گويند: ( براى هيچ كس تفسير قرآن جايز نيست ، هر چند وى دانشمندى اديب و داراى آگاهيهاى فراوان در ادله ، فقه ، نحو، اخبار و آثار باشد، بلكه فقط مى تواند به روايات پيامبر، صحابه و تابعين استناد جويد. ) (694)

در مقابل نقل گرايى افراطى اهل حديث و عقل گرايى معتزله ، ابوالحسن اشعرى (330 ه‍) كوشيد تا راه ميانه اى برگزيند، از اين رو در الابانه نوشت : ان لله وجها بلا كيف ، كما قال : ( ويبقى وجه ربك ذو الجلال والاءكرام ) ، (695) و ان له يدين بلا كيف ، كما قال : ( خلقته بيدى ) ، (696) با اين همه ، او نتوانست از تشبيه گرايى در صفات و افعال خداوند رهايى يابد. به همين جهت او در مقالات الاسلاميين در ضمن بيان عقايد اهل حديث مى نويسد:

آنان مى گويند خداوند متعال در روز قيامت با چشم مومنان ديده مى شود، همان طور كه قرص كامل ماه در شب بدر ديده مى شود، البته كافران خدا را نمى بينند به دليل اينكه ميان آنان و خداوند حجابى حائل است . خداوند مى فرمايد: ( حاشا، كه آنان در آن روز از ديدن پروردگارشان محرومند ) و به دليل اينكه موسى از خدا خواست تا در دنيا خود را بر او نمايد، اما خداوند بر كوه تجلى يافت ، پس آن را متلاشى نمود، بدين روى به موسى فهماند كه او در دنيا خدا را نخواهد ديد، بلكه در آخرت خواهد ديد. (697)
پس از اشعرى پيروان وى نيز همين روش را در تبيين مفاد آيات رويت برگزيدند. (698)

/ 192