نقد و بررسى
به نظر مى رسد باطنيان بيش از آنكه داراى يك تفكر مذهبى و پايبند به معتقدات دينى و شيوه فهم روشمند دين باشند، يك گروه سياسى - اجتماعى بودند كه به تاءثير فرهنگهاى بيرونى و يك رشته عوامل ديگر رهيافتى ذوق پسند از دين عرضه مى كردند، نه يك رهيافتى واقع گرايانه ، همه جانبه و مبتنى بر همه مبادى معرفت .بر اين اساس است كه بيشتر فرق اسلامى ، اسماعيليه را گروه منحرف و نتيجه تفكر آنان را ويرانگر دين دانسته اند. معتزليان با آنكه خود قائل به تاءويل قرآن بودند، تاءويلات باطنيان را مردود مى شمردند و نتيجه تفكر آنان را از ميان بردن دين مى دانستند. قاضى عبدالجبار در المغنى فصلى در نقد باطن گروى اسماعيليان قرار داده ، مى گويد: آنان با اين روش كه قائل اند قرآن داراى تاءويلاتى باطنى بى ارتباط با معناى ظاهرى است ، راه شناخت دين و اسلام را مسدود كرده اند. (781)حاصل سخن عبدالجبار آن است كه باطنيان فرايند ارتباط دلالى لفظ و معنا و قواعد زبان شناسى را ناديده انگاشته ، با دستاويز قرار دادن مبناى باطن گروى خويش ، از هر لفظى ، معناى دلخواه خود را اخذ مى كنند، و اين دشوارى بزرگ و انحراف روشن است .تفتازانى نيز بر اين عقيده است كه انگيزه باطنيان از جعل معانى باطنى كه ( معلم ) براى نصوص و ظواهر قرآن مى تراشد، نفى شريعت است . (782)همچنين اشعريان و ظاهريان نيز به شدت اسماعيليان را طعن زده اند. غزالى در فضائح الباطنيه ، و ابوبكر بن عربى در العواصم و ابن تيميه (783) هر يك ، به نقد اين فرقه پرداخته اند. از سخن انديشمند فقيد، شهيد مطهرى مى توان نظر دانشمندان شيعه را در مورد باطنيان دانست :در مقابل گروهى كه اساسا قرآن را رها كرده بودند، گروهى ديگر پيدا شدند كه آن را وسيله رسيدن به هدفها و اغراض خود قرار دادند. اينان در هر زمينه اى كه منافعشان اقتضا مى كرد به تاءويل آيات قرآن پرداختند و مسائلى را به قرآن نسبت دادند كه اساسا روح قرآن از آنها بى خبر بود. در مقابل هر اعتراضى هم پاسخ اين گروه اين بود كه باطن آيات را تنها ما مى دانيم و اين معانى كه مى گوييم از شناخت باطن آيات به دست آمده است .قهرمانان اين جريان در تاريخ اسلام دو گروه اند: اول اسماعيليه كه به آنها باطنيه هم مى گويند و دوم متصوفه . اسماعيليه بيشتر در هندوستان و كم و بيش در ايران هستند. اينها يك دوره حكومت نيز تشكيل دادند كه حكومت فاطميان مصر بود. اسماعيليان به اصطلاح ، شيعه شش امامى هستند ولى به طور قطع ، اجماع و اتفاق تمام علماى شيعه و دوازده امامى اين است كه اين شش اماميها از هر غير شيعه اى از تشيع دورترند. يعنى اهل تسنن كه هيچ يك از ائمه شيعه را آن گونه كه شيعه اعتقاد دارد قبول ندارند، به اهل تشيع نزديك تر از اين به اصطلاح شيعه هاى شش امامى هستند. اسماعيليان به واسطه باطنى گريشان ، خيانتهاى زيادى در تاريخ اسلام مرتكب شدند و نقش بزرگى در ايجاد انحراف مسائل اسلامى داشتند. (784)