تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن - نسخه متنی

نویسنده: محمد باقر سعيدى روشن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

با آنچه گفته شد معلوم مى شود چگونه تقسيم بنديهاى گونه گون زبان در پيوند كاربردهاى مختلف زبان با واقعيت و معنا قرار مى گيرد؛ هر چند اين تقسيم بندى خود مبتنى بر استقرار و ملاحظه اعتبارات مختلف است ؛ نه يك حصر عقلى .

وقتى كاربرد توصيفى پديده ها از طريق زبان مورد نظر قرار مى گيرد، ( زبان توصيفى ) پديد مى آيد. توصيف حقايق و معانى گاه براساس شناخت علمى واقعيتهاى خارجى و با تبيين صرفا قاعده مند علمى صورت مى گيرد، كه با ( زبان علمى ) روبه رو هستيم و گاه براساس شناخت متعارف و عمومى واقعيتها و با تبيين گفتار عادى روزمره ، كه ( زبان محاوره اى ) است . گاه در پرتو وسائطى كه سمبل حقايق ديگرند، مانند نگرش نمادين به پديده ها، كه دال بر واقعيتى ديگرند، واژگانى در زبان ظهور مى يابد كه جنبه نمادين دارند؛ مانند پرچم ، كه نماد استقرار يك كشور به شمار مى آيد و لاله ، كه نشان شهيد است و نى ، كه نمود هجران و فراق (زبان نمادين ) و بالاخره ، گاه توصيف حقايق با كمك احساس و تخيل روانى انسان آميخته مى شود و ( زبان ادبى و هنرى ) را پديد مى آورد.

هنگامى كه زبان در مقام ترجمان انديشه آدمى به تحليل علّى - معلولى و تبيين عقلى - استدلالى حقايق در قالب براهين منطقى ، فلسفى و رياضى مى پردازد، با زبان عقلى و فلسفى مواجه ايم .

افزون بر اينها گاه زبان ، گزارش از واقعيات و معانى يا تحليل علّى - معلولى آنها نيست ، بلكه نشان دهنده خواستها و يا حالات درونى گوينده است . امر و نهى ، كه به اصطلاح علم اصول فقه به منظور ( بعث ) (برانگيختن ) مخاطب به فعل يا ( زجر ) (بازداشتن ) وى از آن صورت مى گيرد، و ساير عقود و تعهدات و قراردادهاى انشائى ، كه نوعى فعل گفتارى است ، از طريق زبان انجام مى گيرد. همچنان كه بيان آرزوها، اندوه و حسرت گذشته ها، تحسين و خرسندى و توبيخ و تنفر، نيايش و... نيز پديد آورنده زبان عاطفى است .

زبان اخبارى و زبان انشائى

تقسيم بندى ديگر زبان ، ( زبان اخبار ) و ( زبان انشا ) است . براساس تعريف منطقيان (30) جملات با ملاحظه معنا و مفادشان دو گونه اند: يكى جملات قابل صدق و كذب كه آنها را اخبارى نامند، مثل : ( باران آمد ) . در منطق قضيه را چنين تعريف مى كنند: مركب تام خبرى كه ذاتا قابل وصف صدق و كذب است . دو ديگر جملات غير قابل صدق و كذب كه آنها را انشائى نامند. جملات انشائى اقسام گوناگون دارند و شمارشان به بيش از بيست نوع مى رسد؛ جملاتى چون : امر، نهى ، استفهام ، ترجّى و آرزو، ندا، ايقاعات ، عقود، بيان عاطفه ، توبيخ ، تحسين ، لعن و نفرين ، سوگند و... وجود هر دو نوع اخبار و انشا در قرآن كريم مورد اتفاق است ، موضوع مهم چگونگى تجزيه و تحليل اين دو گونه است . جملات و حيثيت معرفت بخشى آنها را در مباحث آينده بررسى خواهيم كرد.

زبان حقيقى و زبان مجازى

مداقه در نحوه بيان ، به اعتبار وفادارى به معناى وضعى لغوى ، يا عدول از آن ، زبان حقيقى و مجازى را پديد مى آورد. معناى حقيقى يك لفظ همان معناى اصلى و اوليه اى است كه لفظ را براى آن وضع كرده اند. چنانكه بگوييم ( دست ) و مرادمان همان عضو مخصوص باشد. ابن اثير در تعريف حقيقت مى گويد: الحقيقة هى اللفظ الدالة على موضوعه الاصلى . (31)

مَجاز؛ مصدر ميمى ، به معانى گذشتن و عبور كردن است و در اصطلاح فن بيان ، استعمال لفظ در غير معناى اصلى و موضوع له حقيقى است به مناسبتى كه آن را در فن بديع علاقه مى گويند. البته اين علاقه اگر مشابهت باشد، آن را استعاره مى گويند و اگر چيزى جز از مشابهت باشد، مثل جزئيت ، كليت ، سببيت ، حاليّت ، محلّيت ، مجاورت ...، مجاز مرسل نامند؛ چنانكه دست را بگويند و از آن معناى قدرت و سلطه را اراده كنند؛ مانند ضرب المثل ( دست بالاى دست بسيار است ) . (32)

افزون بر اين ، شرط ديگر كاربرد لفظ در معناى مجازى بودن قرينه است ، كه گاه براى برجسته كردن معناى مجازى است . قرينه گاهى لفظى يا مقالى حالى يا معنوى نيز مى باشد؛ چنانكه وقتى گفته مى شود:




  • ستاره اى بدرخشيد و ماه مجلس شد
    دل رميده ما را انيس و مونس شد



  • دل رميده ما را انيس و مونس شد
    دل رميده ما را انيس و مونس شد



واژه هاى ( مجلس ) و ( دل ) قرينه اند براى اينكه منظور از ماه و ستاره انسان زيباروى است . البته قرينه گاه صارفه (پيش گيرنده) از معناى حقيقى است و گاه غير صارفه ؛ يعنى لفظ به هر دو معناى حقيقى و غير حقيقى دلالت مى كند. ميرزاى قمى مى گويد: اللفظ ان استعمل فيما وضع له من حيث هو كذلك فحقيقة و فى غيره - لعلاقة - فمجاز و الحقيقة تنسب الى الواضع . (33)

عبدالقاهر جرجانى نيز مى گويد: الحقيقة فى المفرد كل كلمة اريد بها ما وقعت له فى وضع واضع ، و ان شئت قلت فى مواضعة ، و قوعا لايستند فيه الى غيره . (34)

سيد احمد هاشمى نيز مى نويسد:

المجاز مشتق من جاز الشى ء يجوزه ، اذا تعداه ، سموا به اللفظ الذى نقل من معناه الاصلى و استعمل ليدل على معنى غيره مناسب له . (35)

مجاز، به عقلى و لغوى تقسيم شده است . مجاز عقلى ، اسناد مصدر يا يكى از مشتقات آن به چيزى است كه در ظاهر بدان مربوط نيست ؛ مانند اسناد فعل به زمان ، مكان ، يا اسناد فاعل به مصدر. مجاز لغوى بر دو نوع است ، مفرد يا مجاز مرسل ، مفرد مثل : ( سرد و گرم (خوب و بد) زمانه ناخورده ، نرسى بر در سراپرده ) ، و مركب مرسل مانند: ( آسمان دلم بارانى است ) . استعاره ، مجازى است كه تصويرساز و مخيل ، كه قرينه آن صارفه و علاقه آن مشابهت است : ( سروِ چمان من چرا ميل چمن نمى كند! ) . سه ويژگى اتساع ، تشبيه و تاءكيد مجاز را از حقيقت متمايز مى نمايند. (36)

از تعاريف ياد شده اين نكته روشن مى شود كه مجاز، نوعى توانمندى به زبان مى بخشد كه راهيابى به معانى بيشتر از نقش قراردادى اوليه براى يك واژه را تسهيل مى نمايد.

بحث حقيقت و مجاز در قرآن و بررسى ديدگاه ها، از موضوعات درخور تاءمل زبان شناسى قرآن است كه به اقتضاى فرصت بدان خواهيم پرداخت .

/ 192