تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
از تهمتهاى كافران و دشمنان اسلام به رسول اكرم صلى الله عليه و آله اين بود كه مى گفتند: او شاعر است ، نه حكيم :
اءم يقولون شاعر نتربص به ريب المنون . (852)
خداوند صريحا اين تهمت را نفى كرد: و ما علمناه الشعر و ما ينبغى له (853)
و قرآن را حق معرفى كرد: و بالحق اءنزلناه و بالحق نزل . (854)
قرآن اگر بخواهد امر واقعى و اتفاق افتاده را بيان كند، به عنوان قصه بيان مى كند:
( نحن نقص عليك اءحسن القصص ؛ (855) )
ذلك من اءنباء الغيب نوحيه اليك ، (856)
و اگر بخواهد معنا و معرفت بلندى را تنزيل كند و در سطح عموم بياورد در قالب مثل و تشبيه بيان مى كند. قرآن قصه هاى فراوانى را ذكر كرده ولى اين قصه ها نظير قصه هاى كتاب كليله و دمنه نيست كه افسانه هاى ساختگى باشد، اگر چه ممكن است آن افسانه ها را براى اهداف صحيحى ساخته باشند. داستانهاى قرآن ، ساختگى نيست بلكه واقعياتى است كه در جهان گذشته رخ داده است و هدف قرآن از آوردن آنها نيز سرگرم كردن مردم نيست ، بلكه نتايج حقى در جهت هدايت و تعليم و تزكيه مردم از آن مى گيرد، و به همين جهت خداى سبحان قصه هاى قرآن را قصه هاى حق :
( و اتل عليهم نباء ابنى آدم بالحق ) (857) و ( اءحسن القصص ) (858) معرفى مى كند. (859)شگفت آنكه ، جناب خلف الله افتراى مشركان و نسبتهاى كين ورزانه آنان ، كه قرآن را اسطوره معرفى مى كردند، شاهد راهيابى اسطوره در داستانهاى قرآن قرار داده ، مى نويسد: ( گريزى نداريم جز آنكه قائل شويم در قرآن اساطير وجود دارد و اين سخن ما با هيچ يك از نصوص قرآنى ناسازگار نيت ) . (860)اين در حالى است كه هر انسان خردمندى با مطالعه آياتى كه جناب خلف الله بدان اشاره كرده ، بى هيچ ترديدى مى فهمد كه اين آيات همه در مذمت مشركان و برملا كننده لجاجت آنان در روياريويى با كلام الهى است . به نمونه ، كدام يك از آيات ذيل دليل بر وجود اساطير در قرآن است كه جناب خلف الله آنها را گواه سخن خويش آورده است ؟و منهم من يستمع اليك و جعلنا على قلوبهم اءكنة اءن يفقهوه و فى آذانهم و قرا و ان يروا كل آية لا يؤ منوا بها حتى اذا جاءوك يجادلونك يقول الذين كفروا ان هذا الا اءساطير الاءولين ؛ (861) برخى از آنها به سخن تو گوش مى دهند، ولى ما بر دلهاى آنان پرده ها افكنده ايم تا آن را درنيابند و گوشهايشان را سنگين كرده ايم و هر معجزه اى را كه بنگرند بدان ايمان نمى آورند و چون نزد تو آيند، با تو به مجادله پردازند. كافران مى گويند كه اينها چيزى جز اسطوره هاى پيشينيان نيست .مشابه چنين ديدگاهى از يونگ ، روان شناس سوئيسى نيز در ارتباط با داستان اصحاب كهف ، خضر و موسى و ذوالقرنين نيز نقل شده است . نامبرده آنها را نمايش محسوسى از راز تولد مجدد پس از استحاله روحى دانسته است . (862)پيداست كه اين نگرش بر اساس ديدگاهى است كه غربيان در مورد داستانهاى تمثيلى دارند و يا متاءثر از نگرشهاى متصوفان است ، نه نگاه مبتنى بر وحى . در اين فصل ديدگاه هاى متفاوت در باب زبان قرآن و چگونگى فهم آن را ملاحظه و بررسى نموديم . ديديم كه هيچ يك از ديدگاه هاى مطرح شده ، متكفل يك نظريه جامع در موضوع زبان قرآن عرضه نمى دارد. ادامه اين بحث را در فصل آينده پى خواهيم گرفت تا ببينيم چه ديدگاهى مى تواند جايگزين اينها باشد؟