تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن - نسخه متنی

نویسنده: محمد باقر سعيدى روشن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4. قلمرو مجاز در قرآن

بر هر آشناى به لغت و اديبان زبان عرب پوشيده نيست كه قرآن كريم سرشار از زيبايى ، فصاحت ، بلاغت و محسنات لفظى و معنايى است . سخنوران و ناقدان ، قرآن باوران و معاندان از آغاز تاريخ نشر قرآن تا به امروزت بر اين نكته اذعان ورزيده اند كه تناسب حروف و هم آغوشى واژگان ، جان افزايى جملات ، تجسم آيينه وار معانى ، همپاى واژگان در قرآن بى همسان است . ايجاز شايسته و اطناب سزامند، تاكيد روا، مجاز و التفات ، كنايه و استعاره ، تشبيه و تمثيل ، فواصل ، بدايع بيانى چون : جناس ، طباق ، مشاكله ، عكس و تبديل ، تصدير و مراعات نظير و مانند آنها از ويژگيهايى است كه قرآن به كمال واجد آنهاست . (890)

با اين وصف ، مسلمانان هرگز وجود مجاز و كنايه و استعاره در قرآن را ملازم با نمادانگارى ، اسطوره پندارى (اسطوره به مفهوم افسانه ، نه كنايه ) و تمثيلهاى خيالى ندانسته و از منظر اثرگذارى اخلاقى صرف ، بدون پشتوانه معرفتى به هيچ يك از آيات قرآن ننگريسته اند.

پيشتر ديديم كه قرآن خود جريان وجود متشابهات و ارجاع آنها به محكمات را اصل كليدى در چگونگى بيان متن خويش معرفى كرده است . در توضيح متشابهات معلوم گرديد كه زبان متعارف و لباس واژگان در بازنمايى حقايق متعالى غيبى ، چون : ذات ، صفات و افعال خدا، كيفيت آفرينش جهان و انسان ، چگونگى فرجام اين جهان و ظهور رستاخيز ناتوان است . از اين رو، ناگزير جاى دادن حقايق والا در ظرف زبان ، انحاى مجاز، كنايه ، تمثيل و تشبيه و عبور از قلمرو معناى وضعى و بالمال تشابه در معنا را پديد مى آورد كه نمى توان مدلول ظاهرى آن را اخذ كرد. اما معناى اين سخن آن نيست كه در اين موارد تخيل جاى واقعيت را گرفته است .

ديديم علامه طباطبايى در تفسير ( تكليم الهى با انبيا ) (بقره ، 253) با نفى مجازگرايى و نگرش تمثيلى به مدلولات متون مقدس مى نويسد: ( آيات قرآن و همين طور سخنان انبياى گذشته ظهور در اين معنا دار كه گمان آنان در سخنان خويش قصد مجازگويى و تمثيل نداشته اند، اگر روا باشد كه سخنان آنان بر معانى مجازى تاءويل شود، در اين صورت مى توان تمام حقايق و معارف الهى را كه آنان به انسان گفته اند، بر معانى مادى محض كه ماوراء الطبيعه را نفى مى كند حمل شود. ) (891)

ايشان در تفسير آيه ربا: الذين ياءكلون الربا لا يقومون الا كما يقوم الذى يتخبطه الشيطان من المس (892) سخن كسانى را نقل مى كند كه گفته اند: اين تشبيه از باب مماشات با فرهنگ عموم مردم عرب در برخى باورهاى نادرست است كه مى پنداشتند انسانهاى ديوانه تحت تاءثير جن قرار گرفته اند و اين گونه سخن از آنجا كه يك تشبيه صرف است ، خالى از اشكال است ؛ زيرا خالى از هرگونه حكم است و مطابقت با واقع در آن ملحوظ نمى باشد. مفاد اين مثال آن است كه رباخواران مانند ديوانه اى هستند كه گويى شيطان آنها را به تسخير خود درآورده و از كنترل خارج كرده است . اما اينكه اين جنون فى الواقع مستند به تماس شيطان باشد، اين ناممكن است زيرا خدا عادل تر از آن است كه شيطان را بر عقل بندگان خود به ويژه مومنان چيره سازد.

علامه پس از نقل اين ديدگاه آن را نقد كرده ، مى نويسد: خداوند منزه از آن است كه سخن خويش را بر باطل و لغو استوار سازد، مگر آنكه بطلان آن و نفى آن را باز گويد. خدا در توصيف قرآن گفته است : ( كتابى است فرازمند كه باطل از هيچ سو در آن راه ندارد. ) (893)

و گفته است : ( همانا قرآن جدا كننده حق از باطل است و سخن بيهوده نيست . (894) ) (895)

استاد مطهرى نيز با اينكه زبان قرآن را در تفسير خلقت انسان ، زبان كنايى و سمبليك مى داند و توضيح مى دهد كه قرآن داستان آدم را از لحاظ سكونت در بهشت ، اغواى شيطان ، طمع ، حسد، رانده شدن از بهشت ، توبه و... به صورت سمبليك طرح كرده است ، نه آنكه آدم يك شخص نيست ، (896) با اين وصف ، رمز آسا بودن بيان قرآن را به شدت تخطئه كرده ، آن را منبع اساسى دين و بيان مسائل ضرورى سعادت انسان مى نامد:

قرآن مثل بعضى كتابهاى مذهبى نيست كه يك سلسله مسائل رمزآسا در مورد خدا و خلقت و تكوين مطرح كرده باشد و حداكثر يك سلسله اندرزهاى اخلاقى هم ضميمه كرده باشد و بس ، به طورى كه مومنين ناچار باشند دستورها و انديشه ها را از منابع ديگر اخذ كنند. بلكه قرآن اصول معتقدات و افكار و انديشه هايى را كه براى يك انسان به عنوان يك موجود با ايمان و صاحب عقيده ، لازم و ضرورى است و همچنين اصول تربيت اخلاقى و نظامات اجتماعى و خانوادگى را بيان كرده است و معيار و مقياس همه منابع ديگر است . (897)

اين موضوع از همان روزگار نخست گسترش قرآن مورد توجه قرآن پژوهان مسلمان بوده است كه در عين پذيرش مجاز در قرآن ، اساس مفاهيم قرآن را حمل بر معانى حقيقى مى نمودند، مگر آنكه قرينه و حجت روشنى بر معناى مجازى باشد. افزون بر آنكه مجازهاى موجود در قرآن نيز هرگز به مفهوم نمادهاى عارى از واقعيت تلقى نمى گرديد، خواه در معارف مربوط به الهيات و آخرت شناسى در قصص و داستانها و رويدادهايى كه قرآن گزارش مى نمايد.

مفسر متقدم ، طبرى مى نويسد: نمى توان از معانى اصلى لغوى در آيات قرآن روى گرداند، مگر آنكه دليل و حجت روشنى بر آن باشد. از همين رو، وى در آيه : فقد آتينا آل ابراهيم الكتاب و الحكمة و آتيناهم ملكا عظيما، (898) پس از بيان آراى گوناگون در معناى ملك ، آن را ملك سليمان مى داند، بدان دليل كه اين معنا در كلام عرب معروف و متبادر است ، نه ملك نبوت ، آنگاه مى گويد: براى اينكه سخن خداوند خطابى به زبان عربى است و نمى توان آن را جز در همان معناى معروف و متبادر ميان آنان ، معنا كرد، مگر آنكه نشانه يا حجتى برخلاف آن باشد. (899) وى بر اين سخن در آيه : و قالوا لجلودهم لم شهدتم علينا (900) نيز تصريح مى كند. (901)

/ 192