اين كليله و دمنه جمله افتراست اى برادر قصه چون پيمانه اى است انه معنى بگيرد مرد عقل ننگرد پيمانه را گر گشت نقل
ورنه كى با زاغ لك لك را مراست معنى اندر وى مثال دانه اى است ننگرد پيمانه را گر گشت نقل ننگرد پيمانه را گر گشت نقل
زبان اسطوره اى
افزون بر آنچه گفته آمد، نوع ديگرى از داستانها در زبان وجود دارد كه هيچ گونه محتوا و پيام دينى ، اخلاقى يا اجتماعى ندارد. اساس اين نوع از زبان ، تخيل محض و رهاورد آن صرفا اسطوره هاى سرگرم كننده است ؛ مانند اساطير خيالى منسوب به اديان و خدايان برساخته تخيل بشر و از جمله داستانهاى افسانه اى ايران باستان كه شاهنامه و خداينامه ، از سلسله هاى پيشداديان و كيانيان نقل كرده اند (53) و تعداد بسيارى از رمانهايى كه در روزگار ما نگاشته مى شود.واژه اسطوره ، اسطور و اسطاره را سخن پريشان و بيهوده ، سخن باطل ، افسانه ، قصه هاى دروغ و بى سامان معنا كرده اند. (54) در قرآن كريم ( لهو الحديث ) بر اسطوره ها و داستانهاى خيال پردازانه محض اطلاق شده است : (55)و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضل عن سبيل الله بغير علم ... (56)اذا تتلى عليه آياتنا قال اءساطير الاءولين (57)كاوش در علل و زمينه هاى پيدايش تمثيلهاى رمزى و زبان اسطوره اى نشان مى دهد كه روح حاكم بر اين زبان ، تاءثيرگذارى و تحريك مخاطب و جنبه كاركردى زبان است كه اين قالب را براى اداى منظور خويش برگزيده است . در اينجا مهم آن است كه روشن شود آيا مى توان رمز، به معناى رازگونه و معماوار سخن گفتن ، را به زبان قرآن نسبت داد يا نه ؟ اگر پاسخ آرى است ، حدود آن تا چه پايه است . از سوى ديگر، اين پرسش اساسى تر مطرح است كه : ( آيا تمثيلهاى رمزى صرفا ساختگى براى مقاصد اخلاقى و معنوى ، كه در عرف انسانى رايج است ، همچنين مجازهايى كه جنبه هنرى محض دارد و مبناى اسطوره (فولكلور) است ، (58) آيا در قرآن مجال بروز و ظهور دارد و مى توان چنين زبانى را به قرآن نسبت داد يا نه ؟ ) اين سوال از پرسشهايى است كه هر چند پاسخ اجمالى به آن منفى است ، ولى نيازمند بررسى و تدقيق است و در فصول آينده دنبال خواهد شد.