صحنه رستاخيز و سرنوشت نيكان و بدان
هل اءتاك حديث الغاشية * وجوه يومئذ خاشعة * عاملة ناصبة * تصلى نارا حامية * تسقى من عين آنية * ليس لهم طعام الا من ضريع * لا يسمن ولا يغنى من جوع * وجوه يومئذ ناعمة * لسعيها راضية * فى جنة عالية * لا تسمع فيها لاغية * فيها عين جارية * فيها سرر مرفوعة ...؛ (1090)آيا داستان ( غاشيه ) (دهشت فراگير قيامت ) بر تو رسيده است ؟! چهره هايى در آن فرو افتاده اند، آنها كه رفتار بى حاصلشان آنان را آزرده است و در آتش سوزان وارد مى شوند و از چشمه اى جوشان به آنان مى نوشانند. طعامى جز خار خشكيده و تلخ گنديده ندارند. غذايى كه آنان را سير و فربه نمى كند! چهره هايى در آن روز شاد و باطراوت است ؛ زيرا از تلاش خود خشنودند. در بهشتى عالى جاى دارند، كه در آن هيچ سخن بيهوده اى به گوش نمى رسد. در آن ، چشمه ها روان است . در آن ، تختهاى زيباى بلند است ... ) .
استنتاج
با تامل در آياتى كه تنها براى نمونه آورده شد و با پذيرش بنيادهاى قرآن باورى و ايمان به خداى عينى و خدايى بودن متن قرآن ، اكنون بايد پرسيد كدام يك از آيات پيش گفته را مى توان عارى از پشتوانه معرفتى و واقع گروى دانست ؟ و يا كدام يك از آيه هاى برشمرده را مى توان فاقد پيام هدايت و دعوت به حيات برين انسانى و قدرت برانگيختگى دانست ؟عصاره مدعاى مطرح شده را مى توان در اين امور مدلل يافت : نخست ، آنكه اقتضاى جاودانگى قرآن ، كه نهايى ترين سخن خداوند در راهنمايى انسان است و نيز صفت نورانيت و هدايتگرى قرآن ، آن است كه همه متن آن دو نقش تواءمان ( حقيقت نمايى ) و ( پيام آفرينى ) را در خود نهفته داشته باشد.دو ديگر آنكه ، در روايتى از امام باقر (عليه السلام ) نقل است كه فرمود: قرآن چونان خورشيد و ماه است كه براى مردم همه روزگاران نورافشانى مى كنند.ما فى القرآن آية الا و لها ظهر و بطن ، و ما فيه حرف الا و له حد و لكل حد مطلع ، ظهره تنزيله و بطنه تاويله ، منه ما مضى و منه ما لم يكن بعد يجرى كما يجرى الشمس و القمر. (1091)
و در سخن ديگرى فرمود: ولو ان الاية اذا نزلت فى قوم ثم مات اولئك القوم ماتت الاية لما بقى من القرآن شى ء ولكن القرآن يجرى اوله على آخره ما دامت السماوات والارض و لكل قوم آية يتلونها هم منها من خير او شر. (1092)
نتيجه اين مفاد نيز به وضوح تبيين كننده واقع گروى و اثرمندى هدايتى قرآن است .سوم آنكه ، عموم محققان و انديشمندان اسلامى در اسباب نزول به اعتبار عموم لفظ قائل هستند و خصوص سبب را هيچ گونه مانعى براى شمول مفاهيم قرآن بر تمامى افراد انسان نمى بينند. سيره پيوسته صحابيان و مفسران بر آن بوده است كه با وجود ملاحظه مورد زول ، مفهوم آيت قرآن را منحصر در موارد خاص ننموده ، بلكه عموم لفظ را معيار قرار مى داده اند.شيخ طوسى در التبيان ، پس از بان سبب نزول آيه و ان من اءهل الكتاب لمن يومن (1093) مى نويسد: آيه اگر هم درباره نجاشى نازل شده باشد، منعى در شمول آن بر تمام گروندگان اهل كتاب نيست ؛ زيرا آيه بر ( سبب ) نازل مى شود، اما مفهوم آن عام و فراگير است . (1094)زمخشرى در تفسير سوره همزه مى نويسد: ممكن است سبب ، خاص باشد، اما تهديد عام ، تا هركس مشابه آن بدى را انجام دهد مشمول كيفر آن شود؛ مانند ( ويل لكل همزة ... ) كه درباره امية بن خلف نازل شده ، اما سخن در مقام تعريض است و شامل هركسى است كه داراى اين صفات ناپسند است . (1095)چهارم آنكه ، آيات فراوان قرآن كريم ، تصريح مى كند كه مقاصد آن همگانى است نه منحصر به عصر و نسلى خاص . بنابراين ، اين نكته از اختصاصات قرآن است كه دو وجه خاص و عام دارد؛ تنزيل آن درباره كسانى است كه در زمان آنها نازل شده است و تاءويل آن براى تمام مردم است . البته بطون آن خود داراى مراتب گوناگون است و فهم كامل تاءويل و بطون قرآن مخصوص راسخان در علم است . با توجه به ويژگيهايى كه پيشتر نام برده شد، مقاصد همگان ياين ماءدبة الله خداوندى ، هم جنبه معرفت بخشى دارد و هم جنبه سازندگى .علامه طباطبايى مى نويسد:اگر كسى در سخنان ائمه (عليه السلام ) پيرامون عموم و خصوص و مطلق و مقيد آيات قرآن ، تامل كند، مشاهده مى كند چه بسا از جنبه عام آيه حكمى را استنباط مى كنند و از جنبه خاص آن حكم ديگرى را، گاه از جنبه عام آيه استحباب و از جهت خاص آن وجوب حكمى را به دست مى آورند و نيز حرمت و كراهت را از دو جنبه يك آيه . براساس اين مقياس ، اصولى به دست مى آيد كه كليد حل بسيارى از دشواريهاى فهم آيات است و اينها تنها در سخنان ائمه (عليه السلام ) يافت مى شود. از اين مطلب اين نكته به دست مى آيد كه هر جمله اى از جمله هاى قرآن به تنهايى داراى يك معنا و راهنماى حكمى از احكام شريعت است و سپس همان جمله در تركيب با جمله بعد، حكمى ديگر را ارائه مى دهد و با ملاحظه جمله سوم حكم سومى را و همين طور با انضمام به جملات قبل و بعد خويش . (1096)پرسشها، حوادث و موقعيتهاى نزول آيات ، از باب جرى و انطباق آيه بر يك مصداق خاص است ، نه بيان مفهوم آيه ، كه امرى كلى و فراگير است .پنجم آنكه ، آيات صريح قرآن بيان مى كند كه هدف قرآن ، هم تعليمى و معرفت بخشى و اصلاح بينشهاى بشر است و هم تزكيه آفرينى و ترتيب بخشى و سوق انسان به سوى اهداف تعالى جويانه : هو الذى بعث فى الاءميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين . (1097)