6. عصرى نگرى و سلب واقعيت از قرآن
در برابر ديدگاهى كه گزاره هاى قرآنى را حاكى از واقعيت دانسته و در عين حال قائل به پيام هميشه زنده براى قرآن است ، امروز شاهد رويكرد ديگرى هستيم كه در طيفى وسيع از نظريه ها قائل به اين نگرش است كه برخى از متون دينى ، از جمله قرآن ، ارزش صرفا تاريخى دارد نه بينش اعتقادى و محتواى فراتاريخى و جاودانى .برخى از آنان با تقسيم سه گانه نصوص ، دسته اى از آنها را صرف شواهد تاريخى دانسته مى نويسد:جامعه عربى پيش از اسلام ، جامعه اى قبيله اى ، تجارى و برده دارى بود طبيعى بود كه اين واقعيت از نظر زبانى ، دلالى و احكام و قوانين در متن قرآن منعكس شود. معاشرت با بردگان ، مقررات آزاد كردن آنها و ازدواج و مانند اينها از اين روى است . اما با از ميان رفتن نظام اجتماعى - اقتصادى برده دارى ، روشن است كه آن احكام ملغا شده و نه مى توان به هيچ يك از دلالتهاى پيشين تمسك كرد و نه سودمند است ، مگر آنكه اين كار صرفا به عنوان استشهاد تاريخى باشد.همين طور او مسئله رابطه مسلمانان با غير مسلمانان و جزيه گرفتن از آنان را مطرح مى كند و موارد ديگرى را كه او مثال مى زند، سحر، حسد، جن ، شيطان است كه به گمان وى نشان از وجود مفهومى و ذهنى آنها در فرهنگ عربى است نه عينيت واقعى اين امور. همچنين مثال ديگر وى مسئله رباست كه به اعتقاد او قرآن تنها رباى موجود در فرهنگ جاهلى را، كه ظلم فاحش بوده ، تحريم كرده و اين نصوص اشاره اى به سود اقتصادى كه امروزه در اقتصاد و بانكدارى رايج است ندارد. (1098)نظير همين نگرش از يكى از نويسندگان ديگر (جابرى ) درباره ارث دختران و متعه نقل شده كه گفت است : طرح اينها مطابق وضع تاريخى - قبيلگى آغاز بعثت است و نه براى همه محيطها و شرايط. (1099)نقد و بررسى
مشكل اصلى اين ديدگاه و مانند آن ، در نگاه به وحى باز مى گردد. اين رهيافت مى كوشد به تقليد از اصلاح گران غربى طرح انتقاد كتاب مقدس و اصلاح دين را در محيط فرهنگ اسلامى دنبال كند، اما ناگزير آنها را در لفافه هاى خاصى بيان مى كند. رهيافت اين نگرش در وحى و دين ، نگرشى دنيوى ، زمينى و زاييده ذهن و انديشه بشر است .اين نگاه از لحاظ روش ، گرفتار اين دشوارى است كه دانسته يا ندانسته مى كوشد همه حقايق را با ابزار تجربه ، اثبات و تجزيه و تحليل كند، از اين رو، موضوعاتى از قرآن كه در اين چارچوب نمى گنجد، با عناوينى چون همزبانى با اقتضائات فرهنگ عصر و... به تاءويل مى رود.به تعبير يكى از نويسندگان معاصر، رهاورد اين ديدگاه نابودى متن دينى و اساس دين است ، نه اجتهاد و روش نقد علمى . (1100)
7. ذاتى و عرضى كردن مفاهيم دين و درگذشتن از صورت متن !
برخى ديگر از اين نويسندگان با تقسيم مفاد دين به ذاتى و عرضى ، بسيارى از موضوعات مطرح در متون دينى را از عرضيات به شمار آورده و از ذات دين خارج مى نمايند. (1101) آنان با توضيح اين موضوع كه ذات برهنه از عرضيات نداريم ، زبان عربى ، فرهنگ اعراب ، تصورات ، تصديقات ، تئوريها و مفاهيمى كه مورد استفاده شارع قرار گرفته ، حوادث تاريخى وارد در كتاب و سنت ، پرسشهاى مومنان و مخالفان و پاسخهاى آنها، احكام فقه و شرايع دينى ، جعل ، وضع و تحريفات واقع در دين ، توانايى و وسع مخاطبان دين را از عرضيات دين شمرده ، نتيجه گرفته اند اسلام به ذاتياتش اسلام است ، نه به عرضيات .از نظر نويسنده كتاب بسط تجربه نبوى ، اسلام عقيدتى عين ذاتيات است و اسلام تاريخى عين عرضيات و مسلمانى در گرو اعتقاد و التزام به ذاتيات ... است . وى در توضيح مى نويسد:مطالعه پيشينى در تعريف دين بى ثمر است و همين طور به نحو پيشينى (فلسفه ) به سراغ ذاتيات و عرضيات رفتن عبث است . (1102) ... و معلوم نيست كه آيا مفهوم خدا حضورى اجتناب ناپذير در دين دارد يا نه ؟ مسئله معاد و رستاخيز چطور؟ اخلاق چطور؟ عبادات چطور؟ (1103)... دين بيش از اينكه مفهوم تازه خلق كند و تصورات تازه بيافريند، تصديقات و تشريعات تازه مى آورد و نسبتهاى تازه ميان مفاهيم كهن مى افكند... به عبارت ديگر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله از خشتهايى كه فرهنگ عربى در اختيار او نهاد بنايى تازه ساخت كه هم از آن فرهنگ نَسَب مى برد و هم از بناهاى فرهنگى ديگر سَبَق . اين معانى اسلامى شده (به تعبير ايزوتسو) بودند كه چون از طرفى تعلق به فرهنگ اعراب و شناسنامه قومى داشتند و از طرفى خلعت جديد اسلاميت در بر كرده بودند و همين نيمه شفافى است كه به نحو شفاهى نشان مى دهد كه چگونه فرهنگ قويم بر شانه هاى اسلام حمل مى شود... (1104)اما نكته فاخرتر و فخيم ترى در راه است ... تصديقات (گزاره ها، عبارات ) اسير چنگال تصورات (مفاهيم ، مفردات )اند و لذا داشتن و برگرفتن تصوراتى معين و محدود، ميدان عمل تصديقات را نيز محدود خواهد كرد. همچنان كه خشتها و مصالح اوليه ، هيئت و پيكره بنا را مقيد و مشروط به خود خواهند كرد و آزادى طراح و معمار را خواهند ستاند... (1105)ورود تئوريهاى علمى دوران (طب و نجوم و...) در كتاب و سنت دينى امرى بالعرض است ، چرا كه شرع براى آن نيامده ... از علوم طبيعى تا علوم انسانى راهى اندك است ، آيا ورود پاره اى از مباحث متعلق به علوم انسانى در دين (سياست ، اقتصاد...) همچون علوم طبيعى از عرضيات نيست ؟ (1106)همين طور از عرضيات است جميع پرسشها، داستانها، و رخدادهايى كه ذكرشان در قرآن و سنت رفته است ، اگر آن حوادث نبود، در قرآن هم مطرح نمى شد و اكنون كه هستند بيش از امر عرضى نيستند، به عبارت ديگر قرآن مى توانست بيشتر يا كمتر از اين باشد كه هست و باز هم قرآن باشد. همين طور قرآن گفته از چيزهايى پرسش نكنيد كه چون بر شما آشكار شود شما را اندوهگين كند. (1107)(مائده ، 101)... .پاره اى از احكام فقهى و شرايع دينى عرضى اند؛ يعنى محصول و مولود رويش پرسشهايى تصادفى و گاه نامطلوب اند، نيز از جهت ديگر به قول غزالى در شفاء العليل و المستصفى ، و احياء علوم الدين و شاطبى در الموافقات ، فقه علم دنيوى است ، پس عرضى است . نيز شاه ولى الله دهلوى در حجة الله البالغة ، ج 1، ص 90، احوال پيامبر صلى الله عليه و آله و قوم او را كه دو امر عرضى اند، دو عامل مؤ ثر در تشريع شريعت مى داند. (1108)اما اينكه اكثر احكام فقهى و حتى ضروريات آن عرضى بوده و هستند، مدلولى است كه جاى شبهه ندارد. حتى نماز و روزه هم مطابق با طاقت متوسط آدميان است ... (1109)حوادث تاريخ اسلام ... انتخاب ابوبكر... على (عليه السلام ) و دوازده نفر بودن امامان همه عرضى دين اند، همه اجزاى اسلام تاريخى اند، نه اجزاى اسلام عقيدتى ، و ايمان به اسلام عقيدتى تعلق مى گيرد نه اسلام تاريخى . (1110)