وقتى طراح و سازنده اى ، پروژه اى را طرح و اجرا مى نمايد، قاعده عقلائى حكم مى كند از خود طراح و سازنده سوال كنيم كه هدف او از كارش چيست ؟ و اين بى معناست كه از ديگران بپرسيم ، ولى از سازنده سوال نكنيم . بنابراين وقتى محرز است كه مولف و آفريننده متن قرآن خداوند است ، اين خود يك شيوه عقلائى است كه جستجو كنيم كه خداوند درباره هدف ارسال قرآن چه گفته است ؛ چه اينكه شناخت هدف قرآن نقش قابل توجهى در معرفى زبان قرآن ايفا خواهد كرد.از همين روى ، محقق فرزانه شهيد مطهرى با توجه به آيات يكه هدف قرآن را معرفى مى كند نتيجه مى گيرد كه زبان قرآن ، هم داراى بُعد معرفت بخش و تعليمى است و هم داراى جنبه تعهدبرانگيزى و تحول آفرينى ، شهيد مطهرى مى نويسد:قرآن رسالت خو را بيرون بردن مردم از ظلمات و تاريكيها به نور معرفى كرده است : ( الر كتاب اءنزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور... (1133) ) و ( كتاب اءنزلناه اليك مبارك ليدبروا آياته وليتذكر اءولوا الاءلباب . (1134)قرآن كريم ، هم تعليم و هم تزكيه را هدف خود قرار داده است ، پس هم زبان تعليم دارد، هم زبان تزكيه . يك وظيفه قرآن تعليم دادن است ، در اين جهت مخاطب قرآن عقل انسان خواهد بود و قرآن با زبان منطق و استدلال با او سخن مى گويد. اما جز اين زبان ، قرآن زبان ديگرى نيز دارد كه مخاطب آن عقل نيست ، بلكه دل است و اين زبان دوم ، احساس نام دارد. آن كه مى خواهد با قرآن آشنا گردد و بدان انس بگيرد مى بايد با اين دو زبان هردو آشنايى داشته باشد و هر دو را در كنار هم مورد استفاده قرار دهد. تفكيك اين دو از هم مايه بروز خطا و اشتباه و سبب خسران و زيان خواهد بود. (1135)
4. شناخت زبان از راه ويژگيهاى متن
از جمله شيوه هايى كه مى توان در جهت كشف زبان قرآن از آن استمداد جست ، آگاهى از ويژگيها و خصوصيات حاكم بر متن است . با مطالعه قرآن دريافت مى شود كه قرآن ويژگيهاى متعددى براى خود برشمرده است ، مثلا: قرآن راهنماى تمام مردم به سعادت (بقره ، 185)، كتاب روشنگر (يوسف ، 1)، سخن سنگين الهى (مزمل ، 5)، موعظه (يونس ، 57)، بينه و نشانه روشن (انعام ، 157)، برهان (نسا، 173)، بصيرت (جاثيه ، 20)، آيت (آل عمران ، 57)، حق (فاطر، 31)، ترديدناپذير (بقره ، 2)، سخن نهايى (طارق ، 13)، مهيمن و چيره بر تمام كتب (مائده ، 48)، كتاب فرازمند و كلام جاودانه خداست (فصلت ، 41 - 42.)بى گمان ويژگيهايى كه اين كتاب الهى به تصريح براى خود برشمرده است ، بسيار كمك خواهد كرد تا ما گامى به سوى شناخت زبان قرآن برداريم . وقتى قرآن راهنماى همه مردم است ، يعنى قلمرو مخاطب خود را نوع انسان و پيام خود را جهت دهنده سعادت و نيك بختى همگان مى داند، نه قشر و گروه و صنفى خاص . از اين رو زبان و سطح پيام آن بايد به گونه اى باشد كه براى همه قابل استفاده باشد.روشنگرى قرآن ، كه در آياتى چند آمده ، گوياى اين واقعيت است كه هم خود روشن است و هم در پرتو معارف الهى خود روشن كننده راه ديگران است . (1136) از اين رو نمى توان اتهام حيرت آفرينى ، ايجاد سردرگمى و خاموشى و غير گويايى را بر زبان قرآن بست . قرآن در عين روشنگر بود و نورانيت ، سخن سنگين و گرانبار الهى و دربردارنده حقايق بلند است ، از اين رو فهم و دريافت آن و عمل به آن ، (1137) هريك مستدعى ظرفيتهايى مناسب ، جانهايى مستعد و اراده هايى استوار است . بنابراين قرآن در عين آنكه از لحاظ وضوح و گويايى حد نصاب هدايت را بر همگان ارزانى مى دارد، اما ظرفيتى بيكران براى كمال جويان خستگى ناپذير دارد كه مى تواند آنان را به سوى كمالات بى انتها پيش برد، بدين جهت زبانى سنگين و ژرف دارد.وقتى قرآن ، بصيرت زا، موعظه ، بينه و نشانه روشن و آيت و برهان پروردگار است ، يعنى زبانى استدلالى و اثربخش دارد كه عقل و انديشه و قلب انسان را اقناع و آرام مى كند، و معرفت بخشى آن منشاء بيدارى انديشه ها و بارورى ذهن و جان مخاطبان است .وقتى قرآن ، حق ، ترديدناپذير، بى تناقض و فصل الخطاب و سخن نهايى خداست ، از هرگونه غبارآلودگى ، ايهام ، ابهام ، آميختگى به عرضيات تحميلى مبراست و خود معيار جدايى حق از باطل براى تمام كسانى است كه در پى شناخت حقيقت اند. (1138) بدين روى نمى توان برداشتهاى متهافت را بر آستان قرآن بست و همه را نظر قرآن دانست .در پرتو اين واقعيت كه قرآن بر تمام كتب پيشين اشراف و چيرگى دارد و مهيمن بر آنها و سخن فرازمند و جاودانه الهى است ، ديگر نمى توان راه هاى گوناگون ، همه را برحق دانست . بدين روى نسبتهاى پلوراليستى به قرآن ، انحرافى است ، كه برخى به پيروى از فرهنگ پس از رنسانس غرب ، بر دامن قدسى اى كتاب مانا مى بندند.