يكى از روشهايى كه مى توان براساس آن زبان قرآن را بازشناسى كرد، شناخت مخاطبان قرآن است . اين موضوع بسيار طبيعى است كه اگر متنى مخاطب خويش را طيفى خاص ، چون عالمان ، عارفان ، فيلسوفان و يا ملت و نژادى خاص و يا قشر و صنفى خاص قرار دهد، زبان آن متن و دعوت نيز متناسب با آن مخاطبان خواهد بود. اما اگر مكتبى قلمرو رسالت خو را نوع انسان ، به دور از خصوصيتهاى عارضى وى قرار دهد، در اين صورت زبان آن متن نيز بايد متناسب با اين طيف وسيع از مخاطبان باشد.حال اگر از قرآن بپرسيم كه مخاطبش كيست ؟ و پيام خويش را متوجه چه كسانى مى داند؟ آيا قرآن گروه و طبقه خاصى را مخاطب قرار مى دهد يا خطاب خويش را به همه انسانها مى داند؟ بسيار روشن است كه قرآن خو را راهنماى تمامى انسانها، از هر رنگ و نژاد و موقعيت مى داند و همه را به تعالى و درك حقيقت مى خواند و به شيوه هاى مختلف ، گاه با مهر و نوازش و گاه با قهر و عتاب ، او را به سوى خدا دعوت مى كند:هذا بيان للناس و هدى و موعظة للمتقين ؛ (1139)يا اءيها الناس قد جاءكم برهان من ربكم و اءنزلنا اليكم نورا مبينا. فاءما الذين آمنوا بالله واعتصموا به فسيدخلهم فى رحمة منه و فضل ويهديهم اليه صراطا مستقيما؛ (1140) اى مردم ! به راستى كه نشانى از طرف پروردگار شما آمد و نورى روشن بر شما فرستاديم . پس آنان كه به خدا ايمان آوردند و بر (كتاب الهى ) دست آويختند، به زودى همه را در رحمت و بخشش خود وارد مى نمايد و آنان را در راه راست به سوى خودش رهنمون مى شود.يا اءيها الناس قد جاءتكم موعظة من ربكم و شفاء لما فى الصدور و هدى و رحمة للمومنين ؛ (1141) اى مردم!به راستى پندى از سوى پروردگارتان براى شما آمده،درمان دردهاى درون شما و هدايت و رحمت براى مومنان است .( ان هو الا ذكر للعالمين ...؛ (1142) اين قرآن جز مايه بيدارى جهانيان نيست ) .يا اءيها الانسان ما غرك بربك الكريم ؛ (1143) اين انسان چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته است ؟!دستاورد اين نگرش قرآنى به مخاطب فراگير، آن خواهد بود كه زبان بايد زبانى چند سطحى ، براى تمامى طبقات معرفتى و معنوى مخاطبان خود از هر رنگ ، نژاد و صنف باشد.
6. شناخت از طريق محتواى پيام متن
نگرشى كه قرآن از جهان هستى ارائه مى كند مبتنى بر واقع نگرى و رئاليسم است . در اين بينش خدا واقعيت محض و اساس همه هستيهاست و جهان امكانى ، با تمام مراتب طولى و عرضى خود، آفريده خداوند يكتاست .در چشم انداز قرآن به جهان هستى ، عالم منحصر به موجودات محسوس نيست ؛ جهان به دو نوع محسوس يا ( عالم شهادت ) و جهان نامحسوس ( عالم غيب ) تقسيم مى شود، و جهان مشهود در مقايسه با عالم وراى خود، يعنى جهان نامحسوس ، بسيار محدودتر است . قرآن كريم بدين گونه افقى بسيار وسيع در پيشديد انسان مى گشايد: ( الذين يؤ منون بالغيب ) . (1144)قرآن نظام موجود جهان را يك نظام هدفدار، موزون و خوش بينانه مى داند كه ارتباط از اويى و به سوى اويى با خدا دارد. در اين منظر، انسان چون مسافرى است كه مقصد ويژه اى را دنبال مى كند، در عين اينكه خود همراه با تمامى كاروان هستى در حال حركت و پويش است : يا اءيها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه ؛ (1145) اى انسان ! به راستى كه تو با تلاش مشقت بار به سوى پروردگارت به پيش مى روى ، پس او را ملاقات خواهى كرد.از اين روى در پرتو مجموع فرهنگ و بينشى كه قرآن بر فضاى فكر و فرهنگ بشر مى افكند مفاهيم زبان شناختى نوينى از غيب ، شهادت ، خدا، فرشتگان ، عرش ، كرسى ، توكل ، توبه ، شفاعت ، نماز، روزه ، جهاد و مانند اينها را پديد مى آورد، كه بخشى از آن مربوطه به ماوراى طبيعت و ساحت غير محسوس و يا انتزاعى و تجريدى است . روشن است كه اينها افقهاى گوناگونى است كه همه در يك سطح و يك ساحت نگريسته نمى شود.
7. شناخت به روش تجربى
پيشتر معلوم شد كه يكى از روشهاى كشف زبان قرآن ، مطالعه اهداف و ويژگيهاى درون متنى و دريافت زبان و چگونگى فهم آن از طريق گفته هاى خود گوينده است ، و اين روش بالطبع يك روش عقلائى است كه از طريق گفته هاى يك شخص ، ويژگيهاى سخن وى و زبان و چگونگى فهم سخن او جستجو مى شود.نگاه ديگرى وجود دارد كه اولا ماهيت و جوهر متن قرآن را دستاوردى فرهنگى و آن را داراى اوصاف بشرى و زمينى مى داند كه محكوم تئوريهاى زبان شناسى و هرمنوتيك بشرى است . (1146)از منظر اين نگاه ، تنها شيوه صحيح تعامل با قرآن ، نگريستن از مخل واقع و فرهنگ و پرداختن به حقايق قرآن به شيوه تجربى و آمپريستى است . با اين شيوه از تحليل حقايق مى توان به فهمى علمى از پديده متن دست يافت . به گفته ديگر شيوه شناخت قرآن به تمامى شيوه اى تجربى است نه متافيزيكى و ايدآليستى . (1147)افزون بر اين ، اين ديدگاه تحقيق به روش پيشينى را در مطالعه دين بى ثمر مى داند (1148) و قائل است ؟ هر مفسرى بايد راءيى در باب زبان و متنى كه به تفسير آن دست مى گشايد داشته باش و اين راءى را نمى توان از خود متن برگزيد، چون مستلزم دور خواهد بود... (1149) همچنين اين گرايش به شيوه استفهام انكارى مى پرسد: چگونه مى شود روش علمى يا فلسفى ، مقتبس از دين باشد؟ (1150)
نقد و ارزيابى
بسيار روشن است ، كه حقايق مندرج در قرآن ناظر به واقعيتهاى عينى حيات فردى و اجتماعى عصر انسانهاى نزول است ، لكن مفاد اين سخن هرگز آن نيست كه محتوا و مستواى هدايت مندانه قرآن متاءثر از فرهنگ ، باورها و ويژگيهاى فكرى - رفتارى مخاطبان خود باشد.