7. جهانى بودن و جاودانگى قرآن
همچنين جهانى بودن و جاودانگى قرآن در جايگاه خو به عنوان يك مبناى قطعى مانع از آن است كه زبان آن در قلمرو زبان عرف عام مردم انحصار يابد. چه اينكه زبان عرف ، خواه ناخواه به نوعى از سطح فهم ، فرهنگ و آگاهيهاى گويندگان انسانى و محدوديتهاى آنها متاءثر است . اما آيت پاينده و سخن جاودانه پروردگار كه ملازم با حق بودن است (رعد، 1) و فرسايش زمان و غبار بطلان در حريم آن راه ندارد (فصلت ، 42) زبان هماره زيبا و پيام ماناى آن پيوسته بر سرزمين جان آدميان مى بارد و آنان را به حياتى برين مى خواند: و اعلموا اءنه ليس على اءحد بعد القرآن من فاقة ، و لا لاحد القرآن من غنى ... ما توجه العباد الى الله تعالى بمثله ؛ (1196) آگاه باشيد! هيچ كس پس از داشتن قرآن بيچارگى ندارد و هيچ كس پيش از داشتن قرآن بى نيازى نخواهد داشت ... هيچ چيز همانند قرآن وسيله روى آوردن بندگان به سوى خدا نيست ) .بدين روى ، با توجه به آنچه گذشت مى توان چنين نتيجه گرفت كه قرآن هرچند از لحاظ اصول محاوره ، منطق زبان شناختى عرف عقلا را - البته بدون مسامحات مجاز عرفى - مراعات مى دارد و نيز در ساخت مفهومى و رسانايى سخن ، به منظور اتمام حجت و تحقق حد نصاب هدايت ، سطح درك و فهم عموم مخاطبان و شيوه تخاطب و مكانيسم گفتمان عموم مردم را لحاظ مى كند، نه اصطلاحات فنى و پيچيده متخصصان را و به احتمال راجح ، مفاد ( بلسان قومه ) (1197) نيز همين دو جهت را منظور مى دارد، (1198) نه صرف همزبانى لغوى را؛ اما با اين وصف نمى توان زبان قرآن را به تمامى زبان تك ساحتى و عرفى دانست ؛ زيرا نشانه ها و علائم فرا عرفى و يا عرف خاص در مورد قرآن به اندازه اى غلبه دارد كه نمى توان به نظريه عرفى بودن اكتفا ورزيد. البته اين سخن هرگز به مفهوم كنار نهادن قوانين محاوره و زبان شناختى عرف عقلا نبوده ، بلكه غرض آن است كه براى دستيابى به معانى راقى قرآن ، افزون بر مكانيسم متعارف عقلا، مكانيسم خاص قرآن شناخت و آگاهى از عرف و زبان ويژه قرآن نيز اجتناب ناپذير است و تئورى عرفى بودن زبان قرآن نمى تواند جامع و شامل همه پيامها و مفاهيم قرآن شود.همچنين از مباحثى كه تاكنون انجام گرفت اين موضوع نيز روشن مى شود كه قرآن هرچند مشتمل بر حقايق عقلانى و راهبرد استدلال برهانى است ، اما زبان قرآن را نمى توان زبان فلسفى يا كلامى به اصطلاح رايج دانست .همچنين با وجود يك رشته توضيحات علمى و بازنمايى از پديده هاى خرد و كلان هستى و فرد و اجتماع انسان ، در قرآن نمى توان آن را يك كتاب علمى در مفهوم رايج كلمه چون : كيهان شناسى ، انسان شناسى ، زيست شناسى ، روان شناسى ، جامعه شناسى ، و مانند آن معرفى كرد، و زبان آن را زبان علمى دانست . همان گونه كه با اتصاف قرآن به انواع محسنات كلامى و جلوه هاى هنرى و زبانشناسيك چون : مجاز، كنايه ، تمثيل ، استعاره ، حذف و ايجاز و مانند اينها نمى توان رسالت قرآن را تنها در قلمرو هنر جستجو نمود و زبان قرآن را زبان هنرى ، نمادين يا اسطوره اى دانست .و بالاخره با اينكه بُعد اخلاقى يك ركن اساسى از آموزه هاى قرآن را تشكيل مى دهد، نمى توان آن را صرفا از منظر اخلاقى نگريست و زبان آن را زبان احساس گروى و كاركردى متصف كرد. شايد از اين روست كه محقق فرزانه استاد مطهرى مى نويسد:در كتاب آسمانى هيچ مطلب اجتماعى يا تاريخى با زبان معمول جامعه شناسى يا فلسفه تاريخ طرح نشده است ؛ همچنان كه هيچ مطلب ديگر: اخلاقى ، فقهى ، فلسفى و غيره با زبان معمول و در لفافه اصطلاحات رايج و تقسيم بندى مرسوم بيان نشده است . در عين حال مسائل زيادى از آن علوم ، كاملا قابل استنباط و استخراج است . (1199)زبان هدايت
در پرتو نكاتى كه بيان شد، گمان مى رود معقول ترين رهيافت در زبان قرآن آن باشد كه آن را ( زبان هدايت ) بناميم .هدايت يعنى : راهنمايى به سوى هدف برين حيات انسان و جهت بخشى و دعوت وى به تعالى و رقاى وجودى تا توانمنديها و استعدادهاى انسانى او به ثمر بنشيند و به هدف آفرينش خويش ، يعنى كمال انسانى نائل آيد.زبان قرآن به اين دليل زبان هدايت و دعوت است كه با مراتب تشكيكى خود همه انسانها، اعم از عاميان و متخصصان فرهيخته در علوم و فنون را در بر مى گيرد و اختصاص به طيف خاصى از انسانها ندارد.دو ديگر آنكه ، همه كاروانيان بشرى با فاصله هاى گوناگون اعتقادى و رفتارى ، اعم گمراهان و ايمانيان متوسط تا مقربان و برگزيدگان خدايى را فرا مى گيرد.سوم آنكه ، گسترده اين زبان در قلمرو متن قرآن ، همه مراتب حقايق قرآن ، از ظهور تنزيلى ، تا صعود تاءويلى و بطون تو در تو را دربر دارد.افزون بر اينها، راز اعجاز قرآن و بى همسانى آن ، كه مطابق تحديهاى مكرر قرآن (طور، 33 - 34؛ هود، 13؛ يونس ؛ بقره 23 - 24؛ اسراء 83) هرگز مغلوب نظيره گويان واقع نخواهد شد، به ويژگيهاى لفظى و معنايى قرآن برمى گردد و از آنجا كه هماوايى لفظ و معنا و اوج زيبايى و شكوه محتواى قرآن برخاسته از علم بيكران و جمال بى مانند خداوندى است ، هيچ گاه بشر را ياراى همبرى با آن نيست و اين جهت ، وجه فارق سخن خدا با كلام بشر است .پنجمين دليل نامبردارى زبان قرآن به زبان هدايت ، توجه به مبداء فاعلى و قابلى اين زبان است . خاستگاه بيرونى و مبداء فاعلى اين زبان ، ( ربوبيت خدا ) است ، كه در عالم انسانى در نمود هدايت تشريعى و وحى نبوى تجلى مى يابد: ربنا الذى اءعطى كل شى ء خلقه ثم هدى . (1200)خاستگاه درونى اين زبان همان ( فطرت انسان ) است :فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التى فطر الناس عليها لاتبديل لخلق الله ذلك الدين القيم . (1201)و ششم آنكه اقتضاى تداوم ربوبيت الهى و ثبات فطرت در نوع انسان و بهره مندى تمامى نسلهاى انسانى از قرآن از يك سو و اكمال هدايت خاصه و ختم نبوت و كتاب آسمانى در شريعت محمد (مائده ، 3)، كه مستلزم استمرار هدايت قرآن و طراوت و تازگى آن در تاريخ بشر است از ديگر سو، گوياى زبان هدايت است : ( ان هو الا ذكر للعالمين ) . (1202)در روايتى از امام صادق (عليه السلام ) نقل است كه فرمود: ( خداوند قرآن را براى يك زمان و يك نسل و جامعه خاص قرار نداده است ، بلكه قرآن در همه زمانها تازه است و براى هر گروه تا روز قيامت نو و باطراوت است ) . (1203) بدين روى نظريه زبان هدايت از اين ويژگى نيز برخوردار است كه با جاودانگى پيام قرآن براى همه بشريت ، سازگارى كامل دارد.