تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن - نسخه متنی

نویسنده: محمد باقر سعيدى روشن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گام نخست ، معناشناسى واژگانى

وقتى قدم در حريم متن قرآن نهاديم و با انگيزه شناخت سخن خدا صفحات آن را گشوديم ، نخستين گام در تعامل با اين متن قدسى ، شناخت معناى مفردات قرآن است . قرآن به لغت عربى و در روزگارى معين نازل شده است . با توجه به تغييراتى كه ممكن است با گذشت زمان در معناى واژه ها رخ دهد، ناگزير مفسر بايد با جستجو در منابع فرهنگى ، لغوى و نظم و نثر مقارن نزول ، معناى واژه در عصر نزول قرآن را شناسايى كند.

صرف شناسى و علم اشتقاق و آگاهى از ريشه اصلى واژه ها به منظور بازشناسى معانى اصلى و تبعى و تفاوتهاى معنايى كه اشتقاقات گوناگون پديد مى آورد، از جمله تلاشهاى اوليه كار تفسير است .

هوشمندى در تشخيص مشترك لفظى ، مشترك معنوى و اصطلاحات خاص قرآنى كه در اثر بسامدهاى مكرر، وضع تعينى و عرف ويژه قرآنى گرفته اند، از جمله شئونات مفسر قرآن در مرحله واژه شناسى است .

گام دوم ، معناشناسى گزاره اى

خداى متعال براى هدايت انسان از ابزار كلام و گفتگو استفاده نموده و مقاصد خويش را به انسان رسانده است . گفتمان عرف بشر يك رشته چارچوبها و قواعد عقلائى با خود دارد كه از لوازم تفهيم و تفاهم عقلائى است و عدول از آن هنجارها در عرف عقلا پذيرفتنى نيست . قرآن نيز در شيوه تفهيم پيام خدا به انسان آن هنجارهاى عقلائى را مراعات داشته است .

تركيب و تاليف بهنجار كلمات ، جمله را پديد مى آورد. علم نحو، يعنى دانشى كه موقعيت و نقش تركيبى كلمات را در ساخت جمله نشان مى دهد، در معناشناسى جمله هاى قرآن تاثيرى ويژه دارد. چنانكه شناخت مبتدا، خبر، فاعل ، مفعول ، صفت ، ظرف ، حال ، معرفه ، نكره و... در چگونگى معناى جمله موثر است .

افزون بر اين ، چنانكه مى دانيم قلمرو كاربرد الفاظ فراخ ‌تر از محدوده معانى وضعى است . بنا به ضرورت و يا آرايش ‍ سخن به محسنات لفظى و معنوى ، انواع گوناگونى از فنون بلاغت در سخن متكلمان جريان دارد كه موجب زيبايى و رسايى كلام است . قرآن نيز از اين لحاظ سرشار از فصاحت و بلاغت است .

از اين جهت كسى كه مى خواهد در كار تفسير قرآن برآيد، بايد از اين دانش بهره مند باشد (1231) تا وجوه زيباييهاى قرآن را بشناسد و بر دقايق جمله هاى آن واقف شود.

از سوى ديگر، سخن و كلام ، كه نشان و علامت معناست ، يك ظهور تصورى و دلالت استعمالى دارد و يك ظهور تصديقى و دلالت جدى و مراد واقعى گوينده هر سخنى با توجه به وضع و انس ذهنى مخاطبان ، داراى دلالت استعمالى و ظهور تصورى است ، لكن ضرورتا چنين نيست كه همان دلالت استعمالى مراد جدى گوينده نيز باشد. در اينجا عرف عقلا اصالت ظهور و اعتبار آن را براى مرحله اول ، اصالت جد را با استناد به مقدمات حكمت و پس از جستجو از قرائن محتمل براى مرحله دوم جارى مى دانند. توجه به انحاى دلالت كلام نيز مرتبط به همين موضوع است ؛ چنانكه مى دانيم دلالت لفظ بر معنا، از نوع دلالت وضعى است ، نه عقلى يا طبعى . دلالت وضعى نيز بر سه گونه مطابقى ، تضمنى و التزامى تقسيم مى شود.

با نگاه ديگر، دلالت گاه منطوقى است ، يعنى معنايى كه اصالتا يا تبعا لفظ بر آن دلالت دارد. وقتى معنايى از يك لفظ به ذهن مسبوق شود، اگر احتمال معناى ديگرى از آن لفظ نرود، در اين فرض آن معنا ( نص ) است و اگر احتمال معنايى ديگر رود، آن معناى متبادر نخست ( ظاهر ) است و در هر صورت اين هر دو معنا منطوق كلام است .

اما گاه كلام نوع ديگرى از دلالت را نيز با خود دارد كه دلالت مفهومى ناميده مى شود؛ (1232) يعنى آن معنايى كه لازمه عقلى ، عرفى و يا عادى معناى منطوقى است . دلالت مفهومى گاه به صورت مفهوم موافقت است ، كه اصطلاحا ( فحواى خطاب ) نيز نام دارد، و گاه مفهوم مخالف است ، يعنى دلالتى كه مخالف حكم منطوق است ؛ مانند مفهوم صفت ، شرط، حال ظرف ، عدد و مانند آن .

جز اقسام نامبرده ، در كتابهاى اصولى عامه و شيعه اقسام ديگرى از دلالتها مانند دلالت اقتضا، اشاره و تنبيه نيز ياد شده است كه به نظر مى رسد در همان دو نوع منطوق و مفهوم جاى مى گيرد و نوع مستقلى به شمار نمى آيد. ميرزاى قمى در كتاب خود پس از تقسيم مدلول كلام به دو قسم منطوق و مفهوم ، منطوق را به صريح و غير صريح تقسيم نموده ، مدلول مطابقى و نيز تضمنى را به مسامحه ، از اقسام منطوق صريح ، و مدلول التزامى ، كه دلالت اقتضا، اشاره و تنبيه را نيز در آن جاى داده ، منطوق غير صريح دانسته است . اما از تقرير مرحوم مظفر چنين استفاده مى شود كه دلالت اقتضا، تنبيه و اشاره را نوعى مستقل از منطوق و مفهوم ، تحت عنوان دلالت سياق مى داند. (1233)

با توجه به آنچه گفته شد، به وضوح معلوم مى شود كه در راستاى معناشناسى جملات قرآنى ، آگاهى از نقش كلمات در جمله ها و نيز آشنايى به قوانين وضع و چگونگى دلالت ، كه چارچوبهاى محاورات عرف عقلا را تعيين مى كند، از ضروريات كار تفسير است .

/ 192