الف ) سياق و آهنگ سخن
دانشمندان اسلامى توجه به سياق كلام و روند سخن را در تفسير جمله ها و آيات قرآن لازم دانسته و از آن با عبارات گوناگونى ياد كرده اند. يكى از انديشمندان معاصر مى گويد: ( بايد خيلى دقت كنيم وقتى مى خواهيم آيه اى را زير موضوعى و عنوانى قرار دهيم ، آيات قبل و بعد را هم در نظر بگيريم و اگر احتمال مى دهيم كه در آيات قبل و بعد قرينه اى وجود دارد، آن را هم ذكر كنيم ... تا موقع مراجعه به آيه ، آن قرائن كلامى مورد غفلت واقع نشود ) . (1243)همچنين طبرى دانمشند متقدم با تاكيد بر اصل سياق مى نويسد: ( گرداندن كلام از سياق آن روا نيست ، مگر آنكه دليل معتبرى همانند دلالت ظاهر قرآن يا روايتى از پيامبر داشته باشيم ، در غير اين صورت بايد سياق را اخذ كنيم ) . (1244)از برخى تعبيرات علامه طباطبايى (ره ) استفاده مى شود كه حتى دلالت سياق را بر ظاهر روايت ترجيح داده ، روايت را به تاءويل مى برد. (1245) از دانشمندان علوم قرآن ، بدرالدين زركشى مى نويسد: ( اساس كار مفسر بايد بر نظم سخن و ساختار جمله باشد، هرچند كه از معناى وضعى عدول ورزد؛ زيرا مجازگويى امرى رايج است . ) (1246)از مجموع اين گفته ها معلوم مى شود كه تركيب كلمات و ساختار جمله ها نقش بسزايى در تعيين مفاد كلمات دارد كه نمى توان آن را ناديده گرفت . در ضمن اين نكته نيز روشن شد كه اين نوع قرينه ، قرينه متصل و لفظى است .ب ) تلائم مضمون و معنا
قرآن هرچند به تفريق نجومى در مدت زمانى قريب بيست و چند سال ، نزول تدريجى يافت ، اما چنانكه مى دانيم مبداء اين متن مقدس علم خداوند است :( قل اءنزله الذى يعلم السر فى السماوات و الاءرض ) ، (1247)
( لكن الله يشهد بما اءنزل اليك اءنزله بعلمه . ) (1248)بنابراين قرآن يك متن منسجم است كه تمامى اجزاى آن با يكديگر همگرايى و ارتباط معنايى دارند. از اين رو، به دليل عدم امكان غفلت و فراموشى در گوينده قرآن ، اين اصل عقلائى در مورد قرآن بى مناقشه قابل بازيابى است كه براى معناشناسى مفاهيم قرآنى افزون بر راه پيش گفته ، بايد از ( الگوهاى درون متنى ) استفاده كنيم . به سخن ديگر ما براى اينكه كشف كنيم مفهوم ( ايمان ) در قرآن چيست ، نخست مفهوم اين واژه را در معناى وضعى لغوى جستجو مى كنيم ، آنگاه مقام كاربردهاى قرآنى آن را جمع مى كنيم .پس از استخراج تمام گزاره هايى كه در آنها ايمان و مشتقات آن بيان شده ، به تجزيه - تحليل آنها مى نشينيم . آنگاه از دسته دسته گزاره هاى قرآنى مولفه هايى را كشف مى كنيم . براى نمونه مى بينيم از جمله تعابير اينهاست :
( ياءيها الذين ءامنوا ءامنوا ) ، (1249)
ننو اذا تليت عليهم ءايته و زادتهم ايمنا... (1250)
و ( قال اءولم تؤ من قال بلى ولكن ليطمئن قلبى . ) (1251)از اين گونه آيات اين مولفه كشف مى شود كه ايمان هرچه هست ، ذو مراتب و قابل ازدياد است و نيز با عدم اطمينان قابل جمع است .از تعبيرات ديگر مثل : ( الا من اءكره و قلبه مطمئن بالايمان ) (1252) و ( ولو شاء ربك لامن من فى الاءرض كلهم جميعا ) (1253) استفاده مى شود كه ايمان امرى قلبى و در عين حال حقيقتى اختيارى است .از گزاره هاى ديگرى چون : ( و ما كان له عليهم من سلطان الا لنعلم من يؤ من بالآخرة ممن هو منها فى شك ) (1254) و ( اءحسب الناس اءن يتركوا اءن يقولوا آمنا و هم لا يفتنون ) (1255) از سويى ( جمع نشدن ايمان با شك ) و از سوى ديگر ( ملازمت ايمان با آزمون ) به دست مى آيد.از برخى تعبيرات چون :
( والذين آمنوا اءشد حبا لله ) (1256) معلوم مى شود ايمان بالاترين نوع دلبستگى و سرسپردگى است . (1257)از تعبيرات ديگر اين مولفه استفاده مى شود كه ايمان به خداوند، تجزيه پذير نيست ، بلكه ايمان دينى وقتى فراهم است كه دل انسان به تمامى تسليم خواست خدا و همه گفته هاى او را پذيرا شود: اءفتؤ منون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض . (1258)از تعبيرات ديگر، زوال پذيرى ايمان و منطقه هاى زوال پذير استفاده مى شود:
يا اءيها الذين آمنوا ان تطيعوا الذين كفروا يردوكم على اءعقابكم فتنقلبوا خاسرين . (1259)در برخى گزاره ها از نتايج دنيوى و اخروى ايمان ، به ويژه حمايت و عنايت ويژه خاص خداوند بر مومنان نام برده شده است : ( ان الله يدافع عن الذين آمنوا (1260) ) و ( انا لننصر رسلنا والذين آمنوا فى الحياة الدنيا و يوم يقوم الاءشهاد. (1261) از مجموع اين تعابير چند مولفه كشف مى كنيم ؛ آن وقت با مطالعه بر روى اين مولفه ها يك انگاره ذهنى به دست مى آيد كه اين مولفه ها بر آنها صدق مى كنند.به احتمال بسيار ارجاعات مضمونى - تحليلى علامه طباطبايى (ره ) در تفسير الميزان مبتنى بر همين روش است كه با اتكا بر خود قرآن و انگاره هاى درون متنى ، مفاهيم قرآن را كشف و معناشناسى مى كند. از برخى عبارات علامه معلوم مى شود كه ( جرى و انطباق ) او نيز در همين راستا قرار مى گيرد. وى مفهوم جرى را چنين توضيح مى دهد: ( نظر به اينكه قرآن مجيد كتابى است همگانى و هميشگى ، در غايب مانند حاضر جارى است و به آينده و گذشته مانند حال منطبق مى شود. مثلا آياتى كه در شرايط خاصى براى مومنين زمان نزول تكاليفى بار مى كنند، مومنانى كه پس از عصر نزول داراى همان شرايط هستند بى كم و كاست همان تكاليف را دارا هستند... ) .وى در پايان مى نويسد: ( بعضى از روايات ، بطن قرآن يعنى انطباق قرآن را به مواردى كه به واسطه تحليل به وجود آمده از قبيل جرى مى شمارد. ) (1262)همچنين مطالعات قرآنى ايزوتسو، دانشمند ژاپنى ، نيز ظاهرا بر پايه همين سبك ، يعنى فهم متن قرآن با خود قرآن است . (1263)اما حقيقت آن است كه ارجاع آيات قرآن به يكديگر در روايات تفسيرى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان معصوم (عليه السلام ) نمونه بسيار دارد. همين طور روايات تفسيرى صحابه و تابعين نشان دهنده اين روش در تفسير قرآن است .پس از عهد تدوين نيز آثارى ويژه در خصوص تفسير قرآن به كمك مضمونهاى درون متنى قرآن تحرير يافت ؛ به نمونه مى توان از وجوه القرآن مقاتل نام برد. سيوطى مى نويسد: قديمى ترين تصنيف به اين نام ، اثر مقاتل بن سليمان بلخى (م . 150 ق ) است كه در آن الفاظ مشترك و واجد معانى متعدد، چون نور، هدايت ، مودت و... استخراج شده است . (1264) همچنين مى توان به نمونه حقائق التاءويل فى متشابه التنزيل شريف رضى (م . 406 ق ) را نام برد كه به تفسير آيات متشابه در پرتو محكمات پرداخته است .
ج ) محكمات و اصول روشنگر
همان طور كه پيش از اين بيان شد، قرآن از كتاب الهى اين توصيف را دارد كه آموزه ها و گزاره هاى قرآنى در باز نمود معانى به دو گروه تقسيم مى شوند: دسته اى از آيات در چگونگى ارائه معانى خود موصوف به محكمات اند و دسته اى ديگر از آنها متشابه اند.هر يك از اين دو دسته آيات برخوردار از ويژگى خاصى معرفى شده اند. در ويژگى محكمات ، اين عنصر تاكيد واقع شده است كه آنها ( ام الكتاب ) هستند. همچنان كه در بيان ويژگى متشابهات اين نكته هشدار داده شده است كه ( دست آويز دل مريضان ) مى شوند (آل عمران ، 7).قدر مسلم و مناقشه ناپذير اين آموزه ، در بُعد سلبى آن است كه نمى توان مفهوم ظاهرى آيات متشابه همچون : ( و اءضله الله على علم ) ، (1265) ( و كلمته اءلقاها الى مريم و روح منه ) ، (1266) ( و يحذركم الله نفسه ) ، (1267) ( و عصى آدم ربه فغوى ) (1268) و مانند اينها را به تنهايى و بدون ارجاع و انضمام به محكمات اخذ نمود.