گفتيم براى فهم و دريافت مقصود هر گوينده اى ، مناسب ترين راه آن است كه سخنان مختلف او را در كنار هم و در ارتباط با هم بنگريم و نتيجه بگيريم ، از سوى ديگر اين پيشفرض مسلم است كه سخنان خداى حكيم نمى تواند نافى يكديگر و متهافت باشد. قرآن داراى آيات و سور گوناگون و مضامين متكثر و متنوع است ، ولى با اين همه اين كتاب يك متن جامع است كه از سوى آفريدگار محيط بر جهان و انسان و نيازهاى هدايتى وى نازل شده است . بدين جهت تمام معارف قرآن ، داراى يك پيوند منطقى ، هماهنگ و در راستاى يك هدف است (تعالى توحيدى فرد و اجتماع انسان در بينش و رفتار.)براى دريافت يك تصوير كامل درباره هر يك از مفاهيم بينشى يا ارزشى قرآن چون مبداءشناسى ، انسان شناسى ، آخرت شناسى ، پيامبرشناسى ، فرشته شناسى ، فلسفه شريعت و كسب اطلاع از وظايف فردى و اجتماعى انسان ، روابط و حقوق متقابل اجتماعى مومنان با خود و بيگانگان ، راهى جز اين نيست كه آيات گوناگون مربوط به هر موضوع را در كنار هم و همچون اعضاى يك پيكر ببينيم . در غير اين صورت برداشت و تصوير ما از قرآن تصويرى ناقص و همراه با گمراهى ، انحراف و دور از حقيقت قرآن خواهد بود.قرآن كه خود را راهنماى مردم و جدا كننده حق از باطل مى نامد، چگونه مى توان آن را گنگ ، ناگويا و داراى ابهام ذاتى دانست ؟! قرآن خود به ما مى آموزد كه چگونه آيات آن را در يك نگرش ارگانيك و مرتبط با يكديگر ملاحظه و مقاصد آن را كشف كنيم .قرآن به ما مى آموزد كه متشابهات آن را در پرتو محكمات قرار دهيم اين همان روش ، رهجويان حقيقت است و هشدار مى دهد كه مانند بيماردلان درپى فتنه جويى و كج بينى نباشيم ، كه به ضلالت و سرگردانى منتهى مى شود. اين آموزه يعنى شيوه اتكاى قرآن به خود قرآن ، كه يك رهيافت در قرآن شناسى است ، همان روشى است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و پيشوايان معصوم (عليه السلام ) و معلمان راستين كتاب خدا، بر آن تاكيد ورزيده اند.بى توجهى به اين اصل اساسى در شناخت متن دينى ، نتايج علمى و عملى بسيار تلخ و زيانبارى در زندگى مسلمانان پديد آورده ، خواسته يا ناخواسته آنان را دچار تجزيه محتواى دين و كتاب آسمانى و ايمان آوردن به بعض و كفر ورزيدن به بعض كرده است . همين تعامل با قرآن است كه صاحب شريعت آن را نكوهش كرده ، مى فرمايد: اءفتؤ منون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض فما جزاء من يفعل ذلك منكم الا خزى فى الحياة الدنيا و يوم القيامة يردون الى اءشد العذاب . (1291)