آكويناس
در اين دوران ، برجسته ترين شخصيت فلسفى عالَم مسيحى عصر مدرسى ، توماس آكويناس (Thomas Aquinas 1224 - 1274م ) نيز موقعيت درخور توجهى در تبيين مشكلات متون دينى مسيحى داشته و جنبه هاى زبان شناختى اين متون را مورد اهتمام قرار داده است . (121) در ديدگاه وى ويژگى قابل طرح در معناشناسى ، گزاره هاى دينى آن است كه با موضوعاتى سروكار دارد كه از حوزه امور مشاهده پذير بيرون اند، با اين همه در متون دينى ، ما آنها را با الفاظى كه متعلق به قلمرو مشاهدات مستقيم اند حكايت مى كنيم .براى وى اين پرسش مطرح است كه چگونه معنا از سياقى كه در آن واژه ها براى مخلوقات مشاهده پذير و ماءنوس وضع شده اند به سياقى كه در آن واژه ها براى سخن گفتن از خداوند و حقايق دينى به كار مى روند، انتقال مى يابد؟ اينجاست كه از نر وى در برخورد با اين الفاظ ما نه مى توانيم آنها را بر معنايى كاملا مغاير با معناى حوزه مشاهداتى حمل كنيم ، كه مستلزم تعطيل است و نه آنكه مى توانيم آنها را به طور كامل در معناى اصلى شان بگيريم كه دچار كذب و تشبيه مى شويم ، چون عالم بودن خدا هرگز مثل عالم بودن ما نيست ؛ بنابراين بايد دنبال راه حل ديگرى برآييم . (122) بدين روى در محمولهاى گزاره هاى كلامى ، همانند: ( خداوند خالق آسمانها و زمين است ) ، ( خداوند شبان من است ) ، ( يهوه با پيامبران سخن گفت ) ، ( خداوند عادل است ) ، آكويناس بر اين عقيده بود كه لفظى مانند ( عادل ) كه هم بر مخلوق اطلاق مى شود، هم بر خالق ، مشترك معنوى نيست (دو معناى كاملا يكسان )، مشترك لفظى هم نيست (دو معناى كاملا متفاوت )، بلكه ميان عدالت الهى و عدالت انسانى شباهتى وجود دارد كه به دليل همين شباهت ، محمول (عادل ، عالم ،...) مشترك لفظى نيست . چنانكه به دليل تفاوت عدم تناهى خدا و تناهى انسان ، اين محمول مشترك معنوى هم نيست . از اين رو به عقيده وى ناگزيريم ديدگاه ( تمثيل ) يا ( حمل تمثيلى ) (123) (analogical predication) را عرضه كنيم كه شباهت در عين تفاوت و تفاوت در عين شباهت ، كاربرد لفظ واحد در دو زمينه متفاوت را مجاز مى شمرد. (124)البته اين را كه مفاد دقيق اين ديدگاه چيست و آيا مى تواند مشكلات متون دينى را بر طرف سازد يا نه ؟ به مباحث آينده مى سپاريم .