تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن - نسخه متنی

نویسنده: محمد باقر سعيدى روشن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نينان اسمارت در ( تجربه دينى نوع بشر ) مى نويسد:

( شلاير ماخر تجربه دينى را به قلب و محور تفكر دينى جاى داد ) . (200)

شلاير ماخر به منظور تبيين اين ادعا كه عواطف دينى مستقل و مقدم بر تعبير زبانى اند، به نظريه اى در باب زبان دينى و ارتباط آن با تجربه دينى مى پردازد كه پسى از وى موجب بسيارى از رهيافتهاى اخير به تاريخ و فلسفه مى شود.

زبان دينى از نظر او براى حكم كردن و يا پيشبرد ادعا به كار نمى رود. به سخن ديگر، گزاره هاى دنى ادعايى ماوراى طبيعى نداشته ، بلكه صرفا داراى كاركرد تعبيرى (expression) هستند. زبان دينى تبلور ديندارى ويژه جامعه خاص ‍ دين و ابراز و تعبيرى از احساس وابستگى مطلق يا خودآگاهى دينى جامعه خاص است و از اين جهت مفاد معرفتى ندارد. (201) در نظر شلاير ماخر ارزش كتاب مقدس تنها در اين است كه بازگو كننده احوال و تجارب دينى بنى اسرائيل و مسيح و سرگذشت مومنان نخست مى باشد. (202)

تونى لين مى نويسد: رويكرد شلاير ماخر به دين ، رويكردى كاملا نوين بود. وى بر روى بينش زهد، باورى در مورد نياز به مذهبى كه بتوان آن را تجربه و احساس كرد، آنقدر تاكيد و تاييد نمود كه مذهب فقط در احساس و تجربه خلاصه گشت . از نظر شلاير ماخر... تمام كسانى كه مى خواهند به محراب مذهب راه يابند بايد آموزه ها را نفى نمايند... به نظر شلاير ماخر جوهره ديندارى نه شناختن و عمل كردن ، بلكه آگاهى از اتكاى مطلق يا به عبارت ديگر در ارتباط بودن با خداست . آموزه هاى مسيحى ، بيان احساسات مذهبى مسيحى هستند كه در قالب كلامى بيان گشته اند. (203)

براساس نظريه شلاير ماخر، دو گونه زبان دينى از يكديگر قابل تمايزند؛ يكى ، زبان دينى اوليه و يا اصيل و طبيعى كه بازتاب خودجوش احساس دينى است . عملكرد اين تعابير طبيعى ، مثل عملكرد فرياد يا اشارات غير اختيارى است كه توصيف حالات عاطفى نمى باشند، بلكه واكنش احساس دينى اند. نوع دوم ، تعبير مجازى است كه با مقايسه و تحديد حدود و نه به طور مستقيم ، متعلق خود را نشان مى دهد. تعابير مجازى گرچه جنبه نظرى بيشترى دارند، لكن با اين وصف اعتبارشان تنها از اين جهت است كه بسط تعابير طبيعى هستند. (204)

بدين گونه او در ارائه نظريه زبانى خويش كوشيد زبان دينى را زبانى ابرازى بداند، تا برخلاف زبانى كه براى اظهار نظر، حكايتگرى و براى پيشبرد ادعايى به كار مى رود و در معرض پرسش و درخواست توجيه قرار مى گيرد، از مواجهه با هرگونه پرسشى مصون بماند. (205)

/ 192