تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن - نسخه متنی

نویسنده: محمد باقر سعيدى روشن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

او كوشيد با تفسير هويت دين به احساس درونى و امر قلبى ، هم به هنرمندان حلقه رمانتيك بگويد روح حقيقى حيات دينى ، همان گمشده شما و هماهنگ با روح لطيف شماست و عقايد و مناسك دينى كه از آن رويگردانيد قشر و پوسته دين و بى اهميت است و از سوى ديگر كوشيد تا با اين روش ثابت كند كه نقدهاى نهضت روشنگرى بر عقيده دينى ، به ويژه نقدهاى هيوم و كانت به متافيزيك نظرى را نمى توان در مورد نمودهاى واقعى دين به كار برد. دين نوعى حس و از مقوله احساس و شهود (intuition) است . وقتى دين به عنوان احساسى است كه از همه انديشه ها سبقت گرفته و مستقل از آنهاست ؛ نبايد با عقيده يا عمل خلط شود، و هرگز دستاوردهاى دانش جديد يا پيشرفت علم در هر حوزه اى نمى تواند با آن تعارض داشته باشد. دين لحظه اى مستقل در تجربه انسانى و قله اى رفيع است كه از دسترس انتقادات عقلى و اخلاقى به دور و در برابر آنها آسيب ناپذير است ؛ چرا كه جايگاه دين نهانخانه دل است نه قلمرو مباحثات فكرى . (206)

سنت تجربه دينى شلاير ماخر پس از وى در رهيافتهاى پراگماتيستى ويليام جيمز (207) و ايمان گروى اگزيستانسياليستى كِركه گارد (1813 - 1885م ) و گرايش عاطفى - احساسى رودلف اوتو (1866 - 1937م, Rudolf otto) گسترش ‍ يافت . (208)

نقد و بررسى

چنانكه مشاهده شد هر يك از ديدگاه هاى ياد شده ، خواه آنها كه جانب دفاع از دين را گرفته و به نفى نظريه هاى علمى يا انتقادات مربوط به كتاب مقدس پرداخته اند و يا به توسع زبان دينى و تعدد ساحت معنايى متون قائل شده اند، خواه ديدگاه هايى كه جانب علم را گرفته ، ساختار زبانى متون را كنار نهادند و يا رويكرد انتباه دينى كه هويت دين را در بُعد احساس فردى درون انسان دانسته اند، صورت زبانى متون دينى را در درجه نازل اعتبار دانسته اند و همه رويكردهايى ناگزير متعلق به حوزه تفكر دينى غرب ، جهت رفع مشكلات خاص آن فرهنگ اند، گو اينكه خود مبداء دشواريهاى ديگرند. در اينجا جهت مزيد تاءمل در مورد يكى از اين ديدگاه ها، يعنى ( تجربه دينى ) كه امروز نيز كمابيش رايج است درنگ مى كنيم .

چنانكه ملاحظه شد، شلاير ماخر در رويارويى با هجمه هاى عصر روشنگرى به ين ، در صدد احياى سنت دينى بر آمد. او ديندارى را نوعى احساس درونى بى ارتباط با علم و عمل تفسير كرد، كه ممكن است در قالب انديشه بيان شود ولى انديشه به وجود آورنده آن نيست .

نگرش شلاير ماخر بر اين سه فرض اساسى مبتنى است كه : اولا، آگاهى يا تجربه دينى كاملا مستقل از مفاهيم و عقايد است ؛ ثانيا، توصيف آن لحظه آن است كه بگوييم احساس بى نهايت يا آگاهى از وابستگى مطلق است ؛ سوم آنكه زبان و آموزه هاى دينى ، بسط تعابير خود جوش و طبيعى از اين احساس يا آگاهى هستند، نه احكام يا ادعايى درباره هستى .

اما آيا اين فرضيات قرى توفيق است و مى توان ايده شلاير ماخر را كه نجات دين از نقاديهاى كوبنده مخالفان آن است ،تاءمين كند؟ به نظر مى رسد اين نكات از ديد شلاير ماخر مغفول و بى پاسخ مانده است : نخست ، مقصود از فرض ‍ اول ، اثبات اين مطلب است كه عنصر مشترك ديندارى ، لحظه اى از آگاهى درونى پيش زبانى و پيش نظرى است و لذا قابل ارجاع به چيز ديگرى نيست و فرض دوم ، به متعلق آن احساس اشاره دارد و رابطه نفس را با آن بيان مى كند كه رابطه تام و وابستگى وجودى است ؛ اما اين دو فرض چگونه با يكديگر قابل جمع اند؟ اگر براى شناسايى لحظه متمايز تجربه دينى لازم است كه به مفهوم وابستگى و اين انديشه كه همه زنجيره علل ، كه آن را جهان مى ناميم ، وابسته به قدرتى جامع تر و جداى از آن است ؛ در آن صورت چگونه مى توان گفت تجربه ، مستقل از انديشه و زبان است ؟ (209)

دوم آنكه ، تحقق تجربه دينى و لحظه آگاهى دينى ، امرى اختيارى است يا خارج از اختيار انسان ؟ لازمه اختيارى دانستن آن لحظه آگاهى ، اين است كه با يك رشته تصورات مفهومى و آمادگيهاى ذهنى و روحى در انتظار آن مى نشيند و اين بر خلاف نگاه شلاير ماخر است . اگر بگوييم آن لحظه آگاهى دينى ، امرى خارج از اختيار است در آن صورت هيچ گونه دعوت دينى كه شلاير ماخر به آن مى خواند مفهوم نخواهد داشت .

/ 192