تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن - نسخه متنی

نویسنده: محمد باقر سعيدى روشن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

او در گفتگو با تزوكاى ژاپنى ، درباره معناى هرمنوتيك به تعريفى از شلاير ماخر اشاره مى كند و براساس آن هرمنوتيك را ( هنر درك صحيح زبان انسان ديگر به ويژه زبان نوشتارى او ) معرفى مى كند.

همان گونه كه ملاحظه مى شود اين تعريف به شدت به معناى متداول از هرمنوتيك نزديك است و تباين كاملى با تلقى كتاب هستى و زمان از هرمنوتيك دارد. وى سپس در بيانى دقيق تر مى گويد: كار هرمنوتيك كوشش براى تعريف سرشت و ماهيت تفسير است . (239)

به هر روى ، هرمنوتيك در آثار متاءخر هيدگر معطوف به زبان و تفسير متن است . در اين كوشش نوين تفسير وى به دنبال درك معناى پنهان متن است . توجه او به گفتار و متن به دليل يافتن معناى ديگرى ، جدا از معانى آشناى دوران ماست . از اين رو در تاءويل بحثهاى كهن فلسفى ، هيدگر مى كوشد از طريق ريشه يابى واژگان و توجه به افق معنايى آنها از تلقى خاص پيشينيان از واژگانى كه امروز معانى ديگرى دارند با خبر شود. به نمونه وى با شرح اين نكته كه فيزيك (Physis) در زبان يونانى به معناى ( هستى ) بوده نه طبيعت ، متافيزيك را به ( فراتر از هستى رفتن ) معنا مى كند. (240)

اين چرخش ، احتمالا نشان دهنده آن است كه وى دريافته كه سوق دادن هرمنوتيك از روش شناسى فهم به هستى شناسى فهم ، نوعى انحراف به شمار مى آمده و رسالت اساسى آن را در بوته نسيان نهاده است و راهى براى دستيابى به ( حقيقت ) نمى گشايد؛ صرفنظر از آنكه ايده وى در توصيف به آشكارگى (Openness) حاصلى در بر ندارد و راهى به سوى فهم متون نمى گشايد. (241)

افزون بر نكته پيش گفته ، تحليل هيدگر از دازاين و دنياى اختصاصى هر دازاين ، و پيشفرضهاى گريزناپذير او و ارائه ندادن معيارى استوار براى تفكيك پيشفرضهاى صحيح از ناصحيح و محبوس شدن در دام ذهنيت گرايى ، فردى ، شاهراهى براى نسبيت گرايى محض است و راه گريزى از آن وجود ندارد.

هرمنوتيك مفسر محور گادامر

هرمنوتيك فلسفى گادامر (1900)، نيز كاوشى در ماهيت فهم و تبيين شرايط وجودى آن است و تناسب فراوانى با آراى هيدگر دارد و مى توان ( حقيقت و روش ) را تنسيق و تكميل ( هستى و زمان ) هيدگر قلمداد نمود.

گادامر تمام هستى شناسى خويش را به تاءمل در ماهيت فهم و زبان معطوف مى داند. از ديدگاه او تجربه ما از جهان ، پيچيده به زبان است و تمامى تجارب ما از جهان به ويژه تجارب هرمنوتيكى ، به وساطت زبان آشكار مى شود و همه اشكال تفسير، حتى آنها كه به فهم متن مربوط نمى شود، رنگ زبانى دارد. (242) او به پيروى از استادش هيدگر در جهت دادن هرمنوتيك از روش شناسى فهم به هستى شناسى فهم آن را بر پايه زبان استوار مى كند و در بخش سوم كتاب حقيقت و روش ، كه مباحث اصلى وى در باب زبان است ، مى گويد: چرخش وجودى هرمنوتيك به وسيله زبان هدايت مى شود ) . (243)

در برابر ديدگاه عمومى كه زبان را ابزار حصول فهم و تفهيم و تفاهم مى دانسته و ماهيت فهم را به غير از خود زبان يم داند، گادامر به تاءثير از رمانتيسيسم آلمانى و متفكر شاخص آن شلاير ماخر، ماهيت فهم را زبانى مى داند، و از نظر او همه فهمها تفسيرى است و تفسير نيز در زبان جاى دارد، در نتيجه زبان داخل در ماهيت خود فهم است . (244) در نگاه گادامر زبان در ارتباط با معنا و فهم خصلت تاءملى دارد؛ يعنى با آنكه واقعيت دارد و فهم و تفسير در آن واقع مى شود، اما (به لحاظ قرابت فهم و زبان ) از وجود آن در تحقق معنا غفلت مى شود. (245)

/ 192