تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ريكور ويژگيهاى بر شمرده براى متن را بر ( عمل انسانى ) تطبيق نموده ، بدين لحاظ عمل را هم متن قلمداد مى كند و مى گويد: ( ادعاى من آن است كه عمل به عنوان امرى معنادار، مى تواند موضوعى (Obiect) براى علم (science) باشد بى آنكه معنا دارى خويش را از دست بدهد. نوشتار به عنوان موضوع تحقيق علمى تثبيت مى شود، عمل نيز مشمول نوعى موضوعيت واقع مى شود؛ از اين رو عمل ديگر تنها واقعه اى نيست كه انجام گرفته ، بلكه الگوى رسم شده اى را فراهم مى آورد كه بايد بر طبق ارتباطات درونى آن تفسير مى شود. ) (277)براساس اين ديدگاه ، كه عمل همان ويژگيهاى متن را داراست ، ريكور اذعان مى دارد كه گفتمان هرمنوتيكى عرصه عمل اجتماعى را نيز تفسير مى كند و الگوى تفسير متن نوشتارى ، در فهم رفتارهاى معنادار انسانى امور تاريخى و اعمال اجتماعى نيز كارايى دارد.از نظر ريكور، زبان شناسى از اين جهت در تفسير حائز اهميت است كه گفتمان ، خواه در قالب نوشتارى (Frege) معناى (Senes) قضيه را غير از محكى (reference) آن مى داند. معنا آن چيزى است كه هر قضيه و ساختار زبانى واجد آن است ، اما محكى تنها در گفتمان موجود مى شود؛ چه اينكه گفتمان ، دنيايى دارد كه به آن دلالت مى كند. (278)او در نظريه تفسيرى خويش با تكيه بر تحقيقات فيلسوفان زبانى اى چون جان سرل (Swarle) و آستين (Austin)، معتقد است كه هرمنوتيك افزون بر جنبه زبان شناسى (Linguistics) و تحليل ساختار جمله ، به فعل گفتارى (Speechact) نيز نيازمند است . اين زبان شناسان عقيده دارند عمل گفتمان داراى سه سطح ؛ گفتن (سطح قضيه اى - عبارتى )، فعل گفتارى (استفاده از زبان براى انجام فعل ، مثل صيغه امر براى فرمان دادن ) و محرك اثر است و نتيجه گفتمان ، در مخاطب تحريك (مثل ترس ) است .ريكور تاكيد خاصى بر اهميت سطح سوم گفتمان كه جنبه فرا عبارتى (Perlocationry) و ارتباط با حالات و موقعيت مخاطب دارد، نشان مى دهد. منشاء اين تاكيد آن است كه وى تفسير را به خود اختصاص دادن (appropriation)، كه به خويشتن تفسيرى (enterpretation Self) يا باعث درك بهتر از خود، مى داند، كه بالطبع بر اين اساس ، تفسير متعلق به زمان حضور مفسر مى شود و فاصله زمانى ميان اثر و مفسر از ميان مى رود. (279)از نكات مشترك هرمنوتيك ريكور با هرمنوتيك فلسفى ، بُعد انفصال متن از مولف آن و استقلال معنايى آن و ناديده انگاشتن قصد و پيام مولف در متن است . (280) همان گونه كه بُعد ديگر استقلال معنايى متن را از ديد ريكور مى توان زمينه زدايى و گسستن پيوند ميان متن و زمينه پيدايش آن (Context) و امكان قرائتهاى پايان ناپذير دانست ؛ كه اين ديد نيز همان نتيجه هرمنوتيك فلسفى را عرضه مى دارد. (281)با اين همه ، ريكور چنانكه قائل به استقلال متن از مولف است ، متن را از مفسر نيز مستقل مى داند. او بر خلاف گادامر كه به امتزاج افق معنايى مفسر و متن قائل بود، اذعان مى ورزد ممكن است آنچه ما مى فهميم با آنچه كه متن در واقع مى گويد انطباق نداشته باشد و به اين صورت به استقلال معنايى متن از خواننده تاكيد مى نمايد.فرايند تفسير متن در نگاه ريكور مشتمل بر سه عنصر تبيين (explanation) و فهم (anderstanding) و به خود اختصاص دادن (appropration) است .عنصر تبيين كه ، آن به جنبه عبارتى (Locationary) نيز گفته مى شود، بُعد زبان شناسانه دارد و به بررسى نظام واژگان و ساختار زبانى حاكم بر متن و سطوح ارتباطات لفظى متن مى پردازد. تفسير از اين مرحله شروع مى شود و به عنصر فهم ، كه درك مفاد (Meaning) متن است مى رسد. عنصر سوم ، كه مرحله سوم تفسير را تشكيل مى دهد و ريكور آن را جنبه فراعبارتى مى نامد، ناظر به درگير شدن مفسر با معناى متن ، يعنى قصد و نيت متن است كه سمانتيكال است . اين تلاش دستيابى به معناى پنهان و پس متن نيست ، بلكه چيزى است كه پيش روى متن آشكار مى شود. متن در سايه رويكرد تفسيرى پيش روى خود، دنيايى را براى مفسر مى گشايد كه به او اختصاص دارد. (282)او فرايند تفسير متن را فرايندى كل گرايانه (holistic) و تركيبى (Camalative) مى داند؛ يعنى متن را بايد به چشم يك كل نگريست و در پى فهم مقصود آن بر آمد و نه كنار هم نهادن معانى تك تك متن جملات . وقتى متن را به چشم يك كل بنگريم ، عناصر و اجزاى تشكيل دهنده آن برخى (به حدس ما gaess) اصلى و برخى فرعى لحاظ مى شوند، و بر اين اساس يك متن در منظرهاى گوناگون ، متنوع و مختلف نگريسته مى شود. در هر منظرى ، اجزا و عناصرى اصلى و اجزا عناصرى فرعى تلقى مى شوند؛ از اين رو يك متن گشوده به سوى قرائتها و تفسيرهاى متعدد است . (283)ريكور با طرح قرائتهاى متعدد، ضرورت ارزيابى قرائتها را ملاحظه و توجه دارد و ديدگاه هرش را باور دارد كه نمى توان به روش تاءييد تجربى تفسيرى را مطابق واقع (truth) دانست ، بلكه معيار ارزيابى و اعتبار (Validity)، منطق احتمال (Probability) است و بايد ديد كدام قرائت محتمل تر است . (284) او بدين طريق مى كوشد تا از شكاكيت بگريزد.هرچند ريكور مى كوشد تا هرمنوتيك خويش را از طريق معناشناسى (Semantie) و تفسير نمادها(Symbogs) و اسطوره ها (Myths) در مسير رسالت اصلى آن ، كه پاسخ به پرسشهاى اساسى مربوط به روش فهم و تفسير متون ، تبيين علوم انسانى و تاريخى است ، سوق دهد و معنى شناسى را از مسير تفسير كليه امور تاءويل پذير و نمادين تسهيل كند، اما پرسش اين است كه آيا وى در اين رويكرد خود موفق است ؟ پاسخ به اين پرسش و آثار نوميدى را در برخى از نوشته هاى او مى توان مشاهده كرد.