تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن - نسخه متنی

نویسنده: محمد باقر سعيدى روشن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پل تيليش

پل تيليش (1886 - 1965 م, Paul Tillich) همين موضع را برگزيد و اظهار داشت كه خداوند يك موجود (being) نيست ، بلكه اساس وجود (the Grounf Being) است . (354) از اين رو تنها مى توان تعدادى از كلمات را به نحو نمادين در مورد خدا به كار گرفت . البته نمادها به ما كمك مى كنند تا مواجهه با خداوند را تجربه كنيم ، اما به هيچ وجه بر واقعيتى در خداوند دلالت نمى كنند. اين نتيجه ناشى از اين رهيافت است كه گزاره هاى نمادين با يكديگر نسبتهاى منطقى متعارف نظير تناقض ، نفى و استلزام ندارند و لذا نمى توان درباره صدق و كذب حقيقى آنها بحث استدلالى كرد.

مطابق اين برداشت حتى گزاره هاى كاملا متناقض ، مى توانند به لحاظ نمادين مفيد يا صادق باشند، تا زمانى كه بتوانند فرد را با امر قدسى مواجه كنند يا راهى نو براى تجربه بگشايند. جز تيليش ، متفكران ديگى چون كارل بارت ، جان مكوارى ، اميل برونر و رودلف اوتو نيز از معتقدان به اين نظريه هستند.

تيليش مى گفت : زبان دين رمزى است و كاركرد هر نماد، تمثيلى يا بازنمايى (Representative) است . فرق رمز با نشانه در آن است كه رمز و نماد در آن واقعيتى كه به آن اشاره دارند شريك اند؛ مثل پرچم ، كه نماد قدرت يك شكور است . اگر پرسيده شود چرا به نماد نيازمنديم ؟ اين پرسش به واقع كاركرد اصلى نماد را باز مى نمايد، يعنى نمايان كردن مراتبى از واقعيت كه جز به مدد نمادها نهان مى مانند و دريافت آنها به هيچ طريق ديگرى ميسر نمى شود. هر نماد مرتبه اى از واقعيت را عيان مى كند كه كلام غير نمادين براى آن رسا نيست . از اين رو نمادهاى دينى نيز مراتبى از واقعيت را آشكار مى نمايند كه به طريق ديگرى عيان نمى شوند؛ (355) از اين رو نبايد عبارات دينى را به معانى عرفى بگيريم .

ما در زبان دينى چاره اى جز استفاده از سمبلها نداريم ؛ از اين رو هرچه در متون دينى درباره خدا گفته مى شود نبايد به معناى حقيقى گرفته شود. كلمات زبان ، براى مصاديق محدود وضع شده اند، به كار بردن اين كلمات در مورد موجود نامحدود ناگزير مستلزم خروج از معناى حقيقى آنهاست .

در جهت سلبى ، ديدگاه تيليش با ديدگاه آكويناس مشترك است . تفاوت اين دو ديدگاه در بُعد ايجابى است كه تيليش ‍ قائل به زبان سمبليك ، ولى آكويناس قائل به زبان تمثيل است . به نظر تيليش نقش دين ، نقش رفع نياز انسان است ، انسان از شكاكيت رنج مى برد، دين خدا را عقل معرفى مى كند (من لوگوس (عقل ) هستم ) مفاد سمبليك اين سخن آن است كه شما عقل را به كار اندازيد، نه اينكه خدا واقعا موجودى است عاقل . از اين رو در زبان دينى چاره اى جز استفاده از سمبلها نداريم . اين مطلب كه بيانهاى دينى نه حكايت گرند و نه بر ادعايى تاكيد دارند، بلكه تعبير از بُعدى از تجربه اند كه واسطه و اصيل است ؛ در بررسى هاى تطبيقى دين شناسى امروز در پرتو تلاشهاى اتو و يواخيم واخ ، دو تن از محققان آثار شلاير ماخر، موثر بوده است . (356)

/ 192