تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن - نسخه متنی

نویسنده: محمد باقر سعيدى روشن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيان رودلف بولتمان (1884 - 1976 م ) اين است كه كتاب مقدس مسامحتا از فعل خداوند در قالب زبان عينى سخن مى گويد، چنانكه گويى مى توان فعل او را به زبان زمان و مكان وصف كرد. وى انواع اصطلاحات مربوط به واقعيتهاى خارجى صفات الهى را كه برتر از زمان و مكان است ، اساطيرى مى نامد و مى گويد: ما در پرتو علم مى دانيم كه رويدادهاى زمانى و مكانى ، مقهور قوانين على هستند و در پرتو الهيات مى دانيم كه خداوند برتر از ماده و طبيعت است و افعال او نمى تواند عينيت مادى داشته ، در ساحت حوادث طبيعى باشد. براى مثال ، عقيده به آفرينش عالم ، تعبيرى حقيقى درباره منشاء و مبداء جهان نيست ، بلكه اقرار به اين واقعيت است كه ما از خداونديم و سراپا متكى به او. بنابراين پيام مسيحيت راجع به رويدادهاى خارجى در جهان نيست ، بلكه ناظر به شناخت تازه اى از خود ماست كه خداوند در زندگى به ما ارزانى مى دارد. پس الهيات كه به حوزه استعلاى ما مى پردازد، هيچ تماسى با علم ، كه اشياى بى جان در جهان عينى را بدون التزام قلبى مورد مطالعه قرار مى دهد، ندارد. او مطرح مى سازد كه ما مى توانيم معناى اصلى تجربى چنين عباراتى را از راه ترجمه آنها به زبان خودشناسى انسان ، يعنى زبان اميدها و آرزوها، انتخابها و تصميمات و امكانات جديد براى زندگيمان محفوظ نگه داريم . (367)

بولتمان حتى در مورد جهان آخرت نيز معتقد به اسطوره است و مى گويد: نمى توان كسانى را كه مرده اند احيا كرد، براى آنكه بتوانيم اهميت وجودى رستاخير را براى زندگى بالفعل خود دريابيم بايد از اين امر اسطوره اى ، اسطوره زدايى كنيم . سخن درباره رستاخيز در واقع سخن گفتن درباره قدرت فائق آمدن بر گناه و رهايى ما از گناه است . افراد رستاخيز يافته كسانى هستند كه با سپردن تعهدى دوباره براى تحقق كامل خويشتن اصيلشان ، حيات مى يابند. (368)

لانگدن گيل كى (Gilkey Longdon) نيز اين دوگانگى را چنين شرح مى دهد: علم در جستجوى توضيح داده هاى عينى ، عام و تكرارپذير است . دين درباره وجود نظم و زيبايى در جهان و درباره تجربه هاى ما در زندگى درونى (مانند گناه ، اضطراب و بيهودگى از يك سو، و آمرزش ، اطمينان ، و تماميت از سوى ديگر) پرسش مى كند. علم از چگونگى عينى (howobjective) سوال مى كند. دين از چراهاى شخصى انسان درباره معنا و هدف و نيز درباره سرنوشت و منشاء غايى ما مى پرسد. مبناى اعتبار علم ، عبارت است از انسجام منطقى و كفايت تجربى (experimental adquancy)، اما اعتبار نهايى در دين ، خداوند و وحى است كه از راه اشخاصى كه به آنها روشنى و بصيرت اعطا شده است و در تجربه ما تاييد شده اند درك مى شوند، علم پيش بينيهاى كمى را فراهم مى كند كه مى توان آنها را به طور تجربى آزمود.

دين بايد از زبان نمادين و تمثيلى استفاده كند؛ زيرا خداوند، متعالى است . استدلال گيل كى در آموزه خلقت ، آن را گزاره اى تاريخى درباره تاريخ طبيعت نمى داند بلكه تعبيرى سمبليك مى داند كه جهان را متصف به خيريت و نظم و هر لحظه وابسته به خداوند مى نمايد. (369)

همچنين كالين براون (1932 م ) نيز پس از نقل و تشريح مدلگرايى ايان رمزى و نمادگرايى و توضيح و تطبيق آن بر متون دينى مسيحى ، مى نويسد: ( از آنچه تاكنون گفته شد، روشن مى گردد كه زبان دينى داراى مفهوم صورى نيست ، بلكه تمثيلى است ؛ مانند مثلى است كه در مفهوم دارد. چيزى است كه با اصطلاحات دنيوى بيان مى شود، اما مفهوم اصلى آن در ماوراى اين كلمات قرار دارد. به قول آكويناس اگر مفهومى داشته باشد، همان معناى تمثيلى است . بيانات دينى نه كاملا شبيه آن چيزى هستند كه به آن اشاره مى نمايند و نه كاملا به آن بى شباهتند. اگر حقيقى باشند، بايد شباهتى اصيل ميان آنها وجود داشته باشد ) .

/ 192