تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن - نسخه متنی

نویسنده: محمد باقر سعيدى روشن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همچنين پال هلمر (Paul Holmer) (373) مى گويد: ( آزمون يك شور سالم اخلاقى و دينى ، اين است كه بتواند اطمينان ببخشد و بر نوميدى غلبه كند، و در برابر ابتلائات و انصرافات دنيوى بايستد. هدف مقاله دينى ، وقتى كه القاگر يك زندگى انسانى مى شود كه مقهور يك شور يگانه اخلاقى - دينى است ، تا حدود زيادى برآورده مى شود. همان طور كه زبان عاشق احتياج به تبيين علمى و هيچ شاهدى جز همان شور ندارد، زبان ايمان هم راه خود را مى يابد و معنى و كاربرد خود را دارد. ) (374)

جرج ليندبك (George Iindbeck) ديدگاه تحليل زبانى را با دو ديدگاه ديگر درباره آموزه هاى دينى مقايسه مى كند:

الف ) در ديدگاه گزاره اى (Propisitional) آموزه هاى دينى ، ادعاهايى صادق درباره واقعيتهاى عينى هستند. مسيحيت براساس تفسير سنتى آن مدعى است كه بر حق بوده و از اعتبار عام برخوردار است و به نحو فراطبيعى وحى شده است . اگر هر يك از آموزه ها صادق يا كاذب بوده و با آموزه هاى رقيب مانعة الجمع باشد، آنگاه تنها يك ايمان حقيقى مى تواند وجود داشته باشد. ديدگاه گزاره اى ، صورتى از اصالت واقع است ؛ زيرا بر اين باور است كه ما مى توانيم گزاره هايى درباره واقعيت ، آن گونه كه فى نفسه هست ، بسازيم .

ب ) در ديدگاهى كه ، ديدگاه تعبيرى (expressive) خوانده مى شود، آموزه هاى دينى ، نمادهايى براى تجربه هاى درونى هستند. الهيات ليبرال ، اظهار داشته است كه تجربه نمودن امر مقدس در تمام اديان يافت مى شود. از آنجا كه درباره يك تجربه اصلى ممكن است نمادسازيهاى متنوعى صورت گيرد، پيروان سنتهاى مختلف مى توانند از يكديگر بياموزند.

اين ديدگاه مايل است تا بر جنبه هاى خصوصى و فردى دين بيش از جنبه هاى همگانى آن تاءكيد ورزد.

ج ) در ديدگاه تحليل زبانى كه خود ليندبك نيز طرفدار آن است ، آموزه ها و تعاليم ، قوانينى براى گفتمان شمرده مى شوند كه با صور فردى و اجتماعى حيات مرتبطاند. اديان راهنماى زندگى اند، آنها شيوه اى براى حيات اند كه با عمل به آنها فراگرفته مى شوند. وى احتجاج مى كند كه ( تجربه شخصى ) نمى تواند نقطه آغاز ما باشد؛ زيرا اين نوع تجربه ، با چارچوبهاى رايج مفهومى و زبانى شكل گرفته است . (375)

اين رويكرد منشاء پذيرش تمام سنتهاى دينى است ، بى آنكه درباره آنها ادعاهاى انحصار مطرح شود (پلوراليزم ). در عين حال اين يك موضع ابزارگرايانه يا غير واقع گرايانه است و در آن نقش باورها و ( دعاوى صدق ) ناديده انگاشته مى شود و هر سيستم فرهنگى سيستمى خودكفا تلقى مى گردد.

/ 192